به مسیح ایمان آوردن

به مسیح ایمان آوردن

به مسیح ایمان آوردن

تصمیم گیری

این موضوع که برای مسیحی شدن باید شخصا تصمیم گرفت برای بسیاری از اشخاص مسئله ای غریب می نماید . بسیاری تصور می کنند چون در کشور یا جامعه ای مسیحی به دنیا آمده اند بنابراین مسیحی هستند . بعضی نیز بر این باورند که داشتن تربیت مسیحی و پذیرش اعتقادنامه یا معیارهای اخلاقی مسیحی ، برای مسیحی بودن کافی است و نباید دیگر چیزی از آنها انتظار داشت . ولی هر شخص بالغ و مسئول صرف نظر از هرگونه تربیت و اصل و نسب ، خود به تنهایی مجبور است که تصمیمی را در رد یا پذیرش مسیح اتخاذ کند ، ما نمی توانیم خنثی و بی تفاوت بمانیم و یا بی اراده به سوی مسیحیت رانده شویم . همچنین کس دیگری نمی تواند موضوع را برای ما حل و فصل کند . ما باید خودمان تصمیم بگیریم.

حتی هم فکری و موافقت با آنچه در این کتاب نوشته شده کافی نیست .

ممکن است بپذیریم شواهدی که در مورد الوهیت عیسی وجود دارند قانع کننده و قطعی اند و او را به عنوان پسر خدا قبول داشته باشیم .

ممکن است ایمان داشته باشیم که او آمد و به عنوان نجات دهنده جهان جان خود را از دست داد و همچنین تصدیق کنیم که گناهکار هستیم و به چنین منجی ای احتیاج داریم ، ولی هیچ کدام از این موارد و مجموعه همه آنها نیز ما را مسیحی نمی سازد .

ایمان به واقعیت های قطعی در مورد کار و شخصیت حقیقی چنین اعتقادی را به عمل قطعی توکل تبدیل می کند ، یقین عقلانی باید به سرسپردگی و تسلیم شخصی منجر شود.

من چنین فکر می کردم که چون مسیح بر صلیب جان داده است بنابر عرفی که در داد و ستد معمولی نیز حاکم است خدا نیز جهان را عادل شمرده است . به یاد می آورم هنگامی که برای نخستین بار به من گفته شد که نیاز دارم مسیح و نجات او را بپذیرم چقدر حیرت زده و رنجیده خاطر شدم . خدا را شکر می کنم که او بعدها چشمان مرا باز کرد تا بینم که پذیرش نیازم به منجی و تصدیق و درک این نکته که عیسای مسیح نجات دهنده ای است که به او احتیاج دارم ، کافی نیست بلکه باید او را به عنوان نجات دهنده خود بپذیرم . ضمیر شخصی در کتاب مقدس بسیار مهم می باشد.

به مسیح ایمان آوردن

خداوند شبان من است ، محتاج به هیچ چیز نخواهم بود .

خداوند نور و نجات من است .

خداوندا ، تو خدای من هستی .

فضیلت معرفت خداوند من عیسای مسیح .

آیه ای در کتاب مقدس ، که به بسیاری از جویندگان ( منجمله خودم ) در درک و فهم برداشتن قدم ایمان کمک کرده است کلام خود عیسی است که می گوید : « اینک بر در ایستاده می کوبم . اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من . » ( مکاشفه ۲۰:۳ )

این آیه توسط هولمان هانت در نقاشی معروف او به نام نور جهان که در سال ۱۸۵۳ کشیده شده ، به تصویر در آمده است . نسخه اصلی آن در کلیسای کبل در آکسفورد می باشد ، اما نسخه کپی آن ( که توسط خود نقاش ۴۰ سال بعد نقاشی شد ) در کلیسای پولس قرار دارد . با وجود اینکه سبک نقاشی پیش از رافایل امروزه دیگر رواج ندارد ، اما نمادگرایی این تابلو امروزه نیز آموزنده و گویا است . جان راسکین در نامه ای به سال ۱۸۵۴ در مورد آن چنین می گوید : « … در سمت چپ تابلو در قلب انسان دیده می شود . این در محکم بسته شده است . قفل ها و میخ هایی که به آن زده شده زنگ زده اند و شاخه های درهم تنیده پیچک ، در را به چارچوب خود متصل کرده اند و بیانگر این امرند که در هرگز گشوده نشده است . خفاشی در اطراف در پرسه می زند و آستانه آن با بوته های خار و گزنه پوشیده شده است … و مسیح شب هنگام به در نزدیک می شود و عبای سلطنتی بر دوش و تاج خار بر سر دارد . او در دست چپ خود فانوسی گرفته و با دست راست خود بر در می کوبد . »

زمینه ای که این آیه در متن آن قرار گرفته ، روشنگر موضوع است . این آیه در پایان پیامی از مسیح به کلیسای لاودکیه ، واقع در ترکیه امروزی ، آمده است که باید توسط یوحنای رسول به این کلیسا ابلاغ می شد . لاودکیه شهری ثروتمند بود و به خاطر صنعت تهیه پوشاک ، مدارس پزشکی که در آنها سرمه چشم مشهور فریجیه تولید می شد ، و نیز مراکز مالی ثروتمندش مشهور بود .

ثروت مادی فراوان ، نوعی روحیه خودبسندگی و رضایت از خود به وجود می آورد که این امر حتی باعث آلودگی کلیسای مسیح نیز شده بود . بعضی که اعتراف می کنند مسیحی هستند ولی ثابت می شود که تنها عنوان مسیحی را بر خود دارند ، دارای چنین روحیه و خصلتی هستند . آنها فقط تاحدی قابل احترام هستند و بس . علایق دینی آنها سطحی و کم مایه است . عیسی می گفت که این اشخاص همانند آب گرم چشمه های هیرا پولیس که پس از گذشتن از مجراهایی به لاودکیه سرازیر می شد ، نه سرد و نه گرم بلکه ولرم هستند و بنابراین برای او ناخوشایند می باشند . حالت روحانی ولرم آنها در کلماتی که گمراهی روحانی آنها را نشان میدهد بیان شده است : زیرا می گویی دولتمند هستم و دولت اندوخته ام و به هیچ وجه محتاج نیستم و نمی دانی که تو مستمند و مسکین هستی و فقیر و کور و عریان .

به مسیح ایمان آوردن

چه تبیینی از لاودکیه مغرور و ثروتمند ارائه می شود . آنها علی رغم صنعت تولید پوشاک و مراکز مالی خود گدایانی کور و عریان بودند و علی رغم داشتن سرمه فریجیه نابینا بودند .

امروز نیز ما تفاوتی با آنها نداریم ، ممکن است ما نیز چون آنها بگوییم : « احتیاج به هیچ چیز ندارم » و از نظر روحانی شاید هیچ عبارتی به اندازه این گفته خطرناک نباشد . روحیه مستقل و خودبسنده ، بیش از هر چیز دیگری ما را از تسلیم به مسیح باز می دارد . ما به او احتیاج داریم و بدون او از نظر روحانی عریانیم ( زیرا پوششی نداریم که ما را شایسته حضور در برابر خدا سازد ) . در مورد حقایق روحانی نابینا و گدایانی هستیم که چیزی نداریم تا مقبول خدا واقع شویم . اما مسیح می تواند ما را با عدالتش ملبس سازد و با لمس چشمان مان به آنها بینایی بخشد و با بخشیدن ثروت روحانی ما را متمول سازد . جدا از او و تا زمانیکه در را برای پذیرش او پسته ایم ، گدایانی کور و عریان هستیم .

عیسی می گوید : « اینک بر در ایستاده می کوبم . » او موجودی تخیلی و شخصیت ساختگی داستانی مذهبی نیز نمی باشد . او همان شخص ناصری است که ادعاهایش ، شخصیتش و رستاخیزش ، ما را به این نتیجه قطعی می رسانند که او پسر خداست .

همچنین منجی مصلوب شده است ، اثر زخم بر دستی که بر در می کوبد باقی است و پاهایی که بر آستانه قلب ما قرار گرفته اند ، هنوز جای میخ ها را بر خود دارند.

به مسیح ایمان آوردن

او مسیح قیام کرده است ، یوحنا در نخستین فصل کتاب مکاشفه ، او را در رویایی کاملا نمادین مشاهده می کند و به شرح اوصاف او می پردازد . چشمان او چون شعله آتش و پاهایش چون برنج صیقلی و سوزان بود . آواز او چون صدای آب های بسیار و چهره اش چون آفتابی بود که در قوت خود می تابد . تعجبی ندارد که یوحنا بر پاهای او افتاد ولی درک این امر مشکل است که چگونه شخصی با چنین شأن و عظمتی خود را فروتن می سازد و به ملاقات گدایان کور و عریانی چون ما می آید .

با وجود این ، عیسای مسیح بر در زندگی ما می کوبد و صبر می کند توجه داشته باشید که او بر در ایستاده است و آن را به زور فشار نمی دهد و نیز با ما سخن می گوید و فریاد نمی زند ، این امر هنگامی جالب تر می شود که ما در می یابیم که خانه قلب ما در هر حال متعلق به او است .

او معمار آن است و خود آن را طراحی کرده است ، او سازنده آن نیز می باشد و خود آن را ساخته است .

خود او مالک خانه نیز هست و آن را به خون خود خریده است ، پس چون او این خانه را طراحی و بنا و خریداری کرده پس حق مسلم او است که خانه را تصاحب کند ، ما فقط مستأجریم و خانه از آن اوست .

او باید برای به زور باز کردن در ، شانه خود را بر آن بگذارد ولی ترجیح می دهد دستش بر آن باشد ، او باید به ما دستور بدهد که در را باز کنیم ولی در مقابل ، او تنها ما را دعوت به انجام این کار می کند .

به اجبار وارد زندگی هیچ کس نمی شود ، می گوید : « ترا نصیحت می کنم … » ( مکاشفه ۱۸:۳ ) او می تواند فرمان صادر کند ولی ترجیح میدهد نصیحت کند ،او این چنین با مدارا و فروتن است و چنین آزادی ای را به ما عطا کرده است .

به مسیح ایمان آوردن

اما چرا عیسای مسیح می خواهد وارد شود ؟ پاسخ این سؤال را از قبل می دانیم .

او می خواهد هم منجی و هم خداوند ما باشد ، او می خواهد یک بار دیگر خانه قلب ما را بازسازی کند و آن را از نو تزئین نماید .

خود او مرد تا نجات دهنده ما باشد و اگر او را در قلب خود بپذیریم از همه ثمرات و مزایای مرگ او برخوردار خواهیم شد ، او همچنین می خواهد ما را پاک سازد و بیامرزد و گذشته ما را محو کند .

او همچنین به ما وعده می دهد که با ما بخورد و به ما اجازه می دهد که با او بخوریم ،این عبارت بیانگر خوشی و لذتی است که در مشارکت با او وجود دارد ، او نه تنها خود را به ما می دهد بلکه از ما می خواهد که ما نیز خود را به او بدهیم .

قبلا غریبه بودیم ، ولی اکنون با یکدیگر دوست شده ایم قبلا در بین ما دری بسته قرار داشت ولی اکنون با یکدیگر بر سر یک میز نشسته ایم .

عیسای مسیح همچنین به عنوان خداوند و ارباب وارد قلب مان می شود ، خانه زندگی ما باید تحت کنترل و مدیریت او قرار بگیرد و تا زمانی که ما این موضوع را طالب نباشیم ، باز شدن این در معنایی نخواهد داشت . همان گونه که او بر آستانه قلب ما قدم می زند ، ما باید همه کلیدهای خود را به او بسپاریم و به او اجازه دهیم آزادانه به هر اتاقی که می خواهد وارد شود . دانشجویی کانادایی به من چنین نوشته بود : به جای اینکه کلیدهای متعدد اتاق ها را به مسیح بدهم … شاه کلید همه اتاق ها را به او سپردم . »

به مسیح ایمان آوردن

این امر مستلزم توبه و بازگشت راسخ از هر چیزی است که برای او ناخوشایند می باشد . این امر به معنای آن نیست که ما قبل از آنکه او را به درون دعوت کنیم ، خود را اصلاح نماییم . برعکس ، چون ما قادر نیستیم خود را اصلاح کنیم و ببخشیم ، نیاز داریم او به درون قلبمان بیاید . ولی باید این آمادگی را نیز داشته باشیم که وقتی او به داخل قلب ما آمد ، و آنچه را دوست دارد تغییر دهد . نباید هیچ گونه مقاومت و با تلاشی برای نگهداری بعضی چیزها وجود داشته باشد و باید تسلیم بی قید و شرط خداوندی مسیح باشیم . این عبارت چه معنایی دارد ؟ نمی توانم وارد جزئیات شوم ولی می توانم این اصل کلی را بیان کنم که این عبارت به معنای تصمیمی جدی برای ترک شرارت و پیروی از مسیح می باشد . آیا مردد هستید ؟ آیا معتقدید که این گونه اطاعت کورکورانه ، غیرعقلانی است ؟ البته که چنین نیست . این اطاعت و اعتماد از اعتمادی که در ازدواج می باشد نیز عقلانی تر است . در ازدواج ، زن و مرد بدون هیچ قید و شرطی تسلیم یکدیگر می شوند . آنها نمی دانند که در آینده چه پیش خواهد آمد ولی یکدیگر را دوست دارند و به هم اعتماد می کنند و به یکدیگر قول می دهند که همواره چه در خوشی و چه در ناخوشی ، چه در فقر و چه در ثروت ، چه به هنگام بیماری و چه در هنگام سلامتی ، یکدیگر را دوست بدارند و با همدیگر باشند تا زمانی که مرگ آنها را از هم جدا کند . اگر انسانها می توانند این چنین به یکدیگر اعتماد کنند آیا ما نمی توانیم به خدا اعتماد کنیم ؟ تسلیم به مسیح خداوند ، از تسلیم شدن به عالی ترین و شریف ترین موجود انسانی نیز معقول تر است . او هرگز به ما خیانت نخواهد کرد و از اعتماد ما سوء استفاده نخواهد نمود .

به مسیح ایمان آوردن

بنابراین ، چه باید بکنیم ؟ برای شروع باید به آوای او گوش فرا دهیم . می توان گوشی ناشنوا را متوجه او کرد و در معرض ندای ملتمسانه او قرار داد . گاهی ندای او را در عذاب وجدان و گاهی نیز در کندوکاوهای عقلانی می شنویم . گاهی نیز ندای او به واسطه شکستی اخلاقی ، با آگاهی از بیهودگی و بی معنایی وجود خویش به گوش مان می رسد . همچنین تشنگی وصف ناپذیر روحانی با بیماری و مصیبت و رنج و ترس می توانند ما را از این حقیقت که مسیح بر در ایستاده و با ما سخن می گوید آگاه سازند . همچنین ممکن است دعوت او از ما توسط دوست واعظ و یا کتاب به گوش مان برسد . ولی هرگاه ندای او را شنیدیم ، باید به او گوش فرا دهیم . عیسی می گوید : « هر که گوش شنوا دارد بشنود و آنگاه باید در را بگشاییم . با شنیدن صدای ضربان دست او که بر در وارد می شود ، باید در قلب خود را بگشاییم ، قدم ایمان ما در پذیرفتن عیسای مسیح به عنوان منجی مان و اطاعت از او به عنوان خداوندمان در بیان تصویری از گشودن در بازگو شده است .

این عمل ما اقدامی قطعی و مشخص است . این امر به روشنی در زبان یونانی مشاهده می شود و با بررسی زمان فعلی که در متن اصلی به کار رفته است می توان پی به این موضوع برد . این در به طرز اتفاقی گشوده نمی شود . این در نیمه باز هم نیست و احتیاج به گشوده شدن دارد . در تابلوی هولمان هانت ، دستگیره یا قفلی روی در دیده نمی شود . می گویند او عمدا آن را حذف کرده است تا نشان بدهد که دستگیره در داخل قرار دارد . مسیح در می زند ، لیکن ما هستیم که باید در را باز کنیم .

به مسیح ایمان آوردن

این عمل همچنین اقدامی شخصی است . البته پیام مسیح خطاب به کلیسای غیر حقیقی و ولرم لاودکیه بود اما این دعوت به تک تک افراد آنجا توجه داشت ، اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند نزد او در خواهم آمد . » هر کس باید خود تصمیم بگیرد و این قدم را به تنهایی بردارد . دیگری نمی تواند این عمل را برای شما انجام دهد ، معلمین و والدین مسیحی ، دوستان و خادمین خدا می توانند راه را به ما نشان بدهند ، اما تنها دست شما است که دستگیره را می چرخاند و در را می گشاید .. این عمل همچنین یک اقدام منحصر به فرد است و تنها یک بار می توانید این قدم را بردارید . هنگامی که مسیح به قلب ما داخل شد ، آن را از درون می بندد . ممکن است گناه ، او را به زیرزمین یا اتاق زیر شیروانی قلب مان براند ولی او هرگز خانه را ترک نخواهد کرد . او می گوید : ترا هرگز رها نکنم و ترا ترک نخواهم کرد . » البته این گفته به معنای آن نیست که شما از این تجربه چون فرشته بیرون می آیید . شما در یک چشم به هم زدن هم کامل نمی شوید . می توانید در یک لحظه مسیحی شوید ولی نمی توانید به همین سرعت هم مسیحی بالغ گردید . مسیح می تواند به قلب شما وارد شود ، آن را پاک کند و شما را ببخشد . اما این امر دیگر بستگی به شما دارد که شخصیت خود را طبق خواست او متبدل کنید و تغییر شکل دهید . عروس و داماد در عرض چند دقیقه با یکدیگر ازدواج می کنند اما در اغتشاش و بی نظمی خانه سالها طول می کشد تا اراده های سرکش آنها با یکدیگر هماهنگ و یگانه شود . به همین گونه ما نیز هنگامی که مسیح را در قلب خود می پذیریم ، تصمیمی که در یک لحظه در مورد تسلیم به او می گیریم ما را به سوی زندگی هماهنگ و متعادلی رهنمون می کند .

به مسیح ایمان آوردن

اقدام شما ، اقدامی آگاهانه و سنجیده است . نباید انتظار داشته باشید که نوری خارق العاده از آسمان بر شما بتابد و نیز نباید انتظار داشته باشید که حتما تجربه ای احساسی داشته باشید . مسیح به این جهان آمد و برای گناهان شما جان داد . او اکنون بر در خانه زندگی شما ایستاده است و در می زند ، قدم بعدی را باید شما بردارید . دست او بر در می کوید ، اکنون دست شما باید قفل را لمس کند .

اقدام شما ، فوری و تأخیر ناپذیر نیز می باشد . زیاده از حد درنگ نکنید . زمان در حال گذر است و آینده نامعلوم ، ممکن است فرصتی مناسب تر از این نداشته باشید ، کلام خدا می گوید : « درباره فردا فخر منما زیرا نمی دانی روز چه خواهد زایید » ( امثال ۱:۲۷ ) ، روح القدس می گوید امروز اگر آواز او را بشنوید دل خود را سخت مسازید ( عبرانیان ۷ : ۳ و ۸ ) . این اقدام را به زمانی که فکر می کنید خود را برای ورود مسیح بهتر و شایسته تر خواهید ساخت ، موکول نکنید . همچنین آن را به زمانی که همه مسائل خود را حل خواهید کرد به تعویق نیندازید . اگر ایمان دارید که عیسای مسیح پسر خداست و جان خود را داده است تا نجات دهنده شما شود ، همین کافی است . مسائل دیگر در طول زمان حل خواهد شد . البته تعجیل و ناسنجیده عمل کردن خطرناک است اما تعلل و مسامحه نیز به همان اندازه خطرناک می باشد . اگر در عمق وجودتان احساس می کنید که باید دست به اقدام بزنید ، پس دیگر نباید اقدام خود را به تأخیر بیندازید.

این اقدام ، اجتناب ناپذیر و حتمی است . البته در زندگی مسیحی مسائل بسیاری وجود دارد . چنانکه در فصل بعد خواهیم دید . شخص مسیحی باید در کلیسا با مسیحیان دیگر مشارکت داشته باشد ، اراده خدا را بجوید و به آن عمل کند ، در فیض و درک و فهم رشد کند و در پی این باشد که به خدا و انسان خدمت کند . اما این ابتدای کار است . شما می توانید از نظر عقلانی به مسیح ایمان داشته باشید و او را تحسین کنید . می توانید از روی دعاهایی که قبلا آماده شده اند نزد او دعا کنید . و از زیر در سکه ای برای او بیندازید تا ساکت شود ، همچنین شخصی اخلاقی گرا ، نجیب و درستکار باشید . می توانید شخصی مذهبی باشید . ممکن است تعمید یافته باشید و شخصی ثابت قدم به نظر آیید و می توانید در فلسفه دینی عمیقا تبحر یافته باشید ، می توانید دانشجوی الاهیات و حتى خادمی رسمی باشید و با وجود این هنوز قلب خود را به روی مسیح نگشوده باشید . هیچ چیزی را نمی توان جانشین این اقدام کرد .

به مسیح ایمان آوردن

استاد دانشگاهی در زندگی نامه خود می نویسد : هنگامی که با اتوبوسی در حال سفر بودم ناگهان بدون اینکه کلمات و یا تصاویری در کار باشند ، حقیقتی برای من آشکار شد . دریافتم که از چیزی پرهیز می کنم و چیزی را پنهان کرده ام . گویی جامه ای سنگین با زرهی سخت چون پوشش خرچنگ بر تن داشتم . در آن موقعیت احساس کردم که فرصت انتخابی آزاد به من داده شده است . می توانستم در را بگشایم یا این مسئله را به همان شکل پنهان نگه دارم . می توانستم چفت و بست زره را باز کنم و از شر آن خلاص شوم و همچنین می توانستم آن را به تن داشته باشم . در مورد انتخاب هر یک از دو گزینه ممکن ، اجبار و تعیین تکلیف و نیز مسئله تهدید یا پاداش وجود نداشت ، هر چند می دانستم که خلاص شدن با نگه داشتن زره اهمیت فوق العاده ای دارد . تصمیم گرفتم که از شر زره خلاص شوم و آن را از تن خود باز کنم . هر چند می گویم تصمیم گرفتم ، لیکن خلاف آنچه انجام دادم غیر ممکن می نمود .

آنچه را که خواندید تجربه ای بود که سی ، اس ، لوئیس آن را در کتاب غافل گیر شده با شادی بیان کرده است .

خانمی سرشناس در پایان جلسه ای بشارتی به دعوت پیلی گراهام پاسخ مثبت داد و به مقابل محراب رفت تا خود را تسلیم مسیح کند .

او به خادمی که در آنجا حضور داشت معرفی شد و او با دانستن اینکه این خانم هنوز خود را به مسیح تسلیم نکرده است به او پیشنهاد کرد که در آن لحظه دعا کند این خانم با خم کردن سر خود چنین گفت :

ای عیسی ، خداوند عزیزم ، بیش از هر چیز دیگری در جهان ، می خواهم تو وارد قلب من شوی ، آمین.

به مسیح ایمان آوردن

پسر نوجوانی ، در شب یکشنبه ، در خوابگاه مدرسه شان زانو زد ، و صریح و صادقانه به مسیح گفت که زندگی او بسیار ناپاک و آشفته شده است . او به گناهان خود اعتراف کرد ، مسیح را به خاطر اینکه جان خود را برای او فدا کرده شکر کرد و از وی خواست که وارد زندگی او شود . روز بعد در دفتر یادداشت روزانه خود چنین نوشت : « دیروز واقعا روز پر حادثه ای بود … مسیح تا کنون در کنار من بوده است و به جای اینکه کنترل همه چیز را به او بسپارم از او می خواستم که مرا هدایت کند . اینک او بر در ایستاده در می زند . صدای او را می شنوم و او اکنون داخل خانه من شده است . او آن را تطهیر کرده و بر آن حاکم است . »

روز بعد او می نویسد : سراسر امروز را در حالی که از خوشی بی پایان و تازه ای برخوردار بودم سپری کردم . این خوشی به خاطر داشتن صلح و آرامش با جهان و به خاطر برخورداری از رابطه با خدا به وجود آمده است . حال به خوبی آگاهم که او بر من فرمان می راند و نیز آگاهم که او را قبلا به هیچ وجه نمی شناختم .

این نوشته ها را من از دفتر یادداشت روزانه خودم انتخاب کرده ام ، چون نمی خواهم فکر کنید که چرا کسی که خود این تجربه را نداشته است ، به شما پیشنهاد کند که دست به این اقدام بزنید .

حال ممکن است برای گشودن در به روی مسیح آمادگی داشته باشید . به شما پیشنهاد می کنم که به گوشه خلوتی بروید و دعا کنید . گناهان خود را به خدا اعتراف کنید و آنها را ترک نمایید . از عیسای مسیح تشکر کنید که به خاطر شما و نجات شما جان داده است . سپس در را بگشایید و از او بخواهید که به عنوان منجی و خداوند شما به درون قلب تان بیاید . برای اینکه کمکی به شما باشد ، می توانید این دعا را در قلب تان تکرار کنید :

عیسای مسیح خداوند ، تصدیق می کنم که من به راه خود می رفتم و در افکار و سخنان و اعمال خود مرتکب گناه شده ام . به خاطر گناهانم متأسفم و با توبه از آنها بازگشت می کنم .

به مسیح ایمان آوردن

ایمان دارم که تو برای من جانت را داده ای و گناهان مرا متحمل شده ای از تو به خاطر محبت عظیمت متشکرم .

اکنون در قلب خود را باز می کنم ، عیسی خداوند داخل شو . به عنوان منجی من داخل شو و مرا پاک ساز . به عنوان خداوند من داخل شو و مرا تحت تسلط خودت بگیر و به من قوت عطا کن تا همه عمرم را صرف خدمت تو کنم ، آمین . »

اگر شما این دعا را کردید و معنی آن را درک نمودید ، با فروتنی از مسیح تشکر کنید که به قلب شما وارد شده است . او آنچه را که گفته است به انجام خواهد رساند . او گفته است :

« اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او در خواهم آمد . » به احساسات خود توجهی نکنید و به وعده او ایمان داشته باشید و از او تشکر کنید که در حفظ کلام خود امین می باشد .

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

عشق و محبت در مسیحیت

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp