خدمت در جامعه مسیحی
خدمت دیگر آن است که اجازه دهیم دیگران ما را خدمت کنند . وقتی عیسی شستن پاهای شاگردان خود را آغاز کرد ، پطرس مخالفت نمود . او هرگز نمی گذاشت استادش به جای او در انجام چنین خدمت پستی کمر خم کند . اگر چه این کار نوعی ابراز فروتنی به نظر می رسد ، ولی در واقع عملی از سر غرور پنهان بود . خدمت عیسی اهانتی محسوب می شد به درک پطرس از مفهوم اقتدار . اگر پطرس استاد بود ، هرگز پای کسی را نمی شست !
پذیرفتن خدمت دیگران ، عملی از سـر تسلیم و خدمتگزاری است . این یعنی به رسمیت شناختن ” اقتداری ” که پادشاهی خدا به آنها بخشیده است . ما با کمال میل خدمت دیگران را می پذیریم ، بدون اینکه در مورد جبران آن دچار الزام شــویم . آنان که از سـر غـرور خدمت دیگران را نمی پذیرند ، نمی توانند تسلیم رهبری ای شوند که خدا در پادشاهی اش مقرر فرموده است .
خدمت دیگر ، تواضع متقابل است . چنین رفتارهای شفقت آمیزی در روزگار ما بسیار نایاب شده است . ولی ما هرگز نباید آداب معاشرت متداول در فرهنگ ها را خوار بشماریم . این یکی از معدود راه هایی است که می توان در جامعه امروزی ارزش و اعتبار یکدیگر را با آن به رسمیت شناخت . چنانکه پولس به تیطس توصیه کرد ، باید « باملاحظه باشیم و نزد همه کمال حلم را با جمیع مردم به جا آوریم » ( تیطس ۲ : ۳ ) .
مبشرین به خوبی به ارزش تواضع و احترامات معمول واقفند ، و بدون آشــنایی لازم با آیینها و آداب معاشرت جامعه ای خاص ، به مردم آن بشارت نمی دهند . با این حال ما در فرهنگ خودمان از آداب و سـنن تخطی می کنیم ، و انتظار داریم مقبول مان بدارند و سخنانمان را بشنوند . و تعجب می کنیم که چرا کسی به حرف مان توجه نمی کند .
خدمت در جامعه مسیحی
به اعتراض می گوییم : « ولی این آداب بسیار بی معنی و متظاهرانه اند . » اما این باور صحیحی نیست . آداب و سنن فرهنگی بسیار بامعنی هستند ، و اصلا هم متظاهرانه نیستند . اگر بر تکبر خودبینانه مان فایق آییم در خواهیم یافت که وقتی مردم می پرسند « حال شما چطور است ؟ » واقعا منظورشان جویا شدن حال ما نیست ، بلکه روشـی ، برای به رسمیت شناختن حضور ما . ما نیز به طور متقابل می توانیم پاسخ دهیم و حضورشـان را به رسمیت بشناسیم ، بدون اینکه نیاز باشد در مورد سردرد اخیرشان با ما صحبت کنند . کلمات ” متشکرم ” ، ” بله ، لطفا ” و عبارت ” لطفاً پاسـخ دهیـد ” در مکاتبات ، همه جزو خدمت از طریق احترامات معمول اند . برخی رفتارهای خاص در میان فرهنگ ها متفاوت است ، ولی مقصود نهایی همیشه و در همه جا یکی است : به رسمیت شناختن دیگران و صحه گذاردن بر ارزش آنان . خدمت تواضع و رعایت احترامات معمول ، در جوامع امروز که به طور فزایندهای وابسته به کامپیوتر ، و غیر شخصی ، می شود ، ضرورت جدی دارد .
خدمت دیگر ، مهمان نوازی است . پطرس ما را تشویق می کند که « یکدیگر را بدون شکوه و شکایت میهمانی کنید » ( اول پطرس ۹ : ۴ ) . پولس نیز همین توصیه را می کند و مهمان نوازی را یکی از شروط لازم برای احراز منصب اسقفی بر می شــــمارد ( رومیان ۱۳:۱۲ ؛ اول تیموتاؤس ۲ : ۳ ؛ تیطس ۸ : ۱ ) . امروزه مسیحیان باید در خانه شان را به روی هم بگشایند . با رواج هتل ها و مهمانسراها ، میهمان خانه های قدیم به کلی از میان رفته است . ولی آیا می توان این را به مثابه پیشرفت تلقی کرد ؟ من مبشرین اسپانیایی زبان کالیفرنیا را ملاقات کرده ام ، و از پذیرایی و مهمان نوازی سخاوتمندانه ایشان از بازدیدکنندگان شگفت زده شده ام . شاید بهتر است که هتل های پرزرق و برق ، ولی بی هویت ، منسوخ شوند .
من زوجی را می شناسم که مایل به خدمت مهمان نوازی هستند . آنها هر ماه تقریباً از هفتاد نفر در منزل شــان پذیرایی می کنند . آنها باور دارند که خدا برای چنین خدمتی دعوت شـان کرده است . شاید اکثر ما نتوانیم چنین خدمت کنیم ، ولی به هر حال باید از جایی آغاز کرد .
خدمت در جامعه مسیحی
گاهی خودمان را محدود می کنیم ، چون مهمان نوازی را بیش از اندازه پیچیده می سازیم . یادم هست یکبار در جایی مهمان بودیم و خانم میزبان مرتب از این طرف به آن طرف می دوید و از ته دل می خواست کاری کند تا همه مهمانها احساس راحتی کنند . ناگهان دوست من با گفتن جمله ای همگی را بهت زده کرد ( و البته بعد همگی راحت شدیم ) . او گفت : « هلن من نه قهوه می خواهم ، نه چای ، نه شیرینی ، نه دستمال سفره . من فقط برای ملاقات آمدم . لطفا بیا و قدری بنشین تا با هم صحبت کنیم ! » جوهر مهمان نوازی این است که دور هم جمع شویم و با هم مشارکت داشته باشیم .
خدمت دیگر ، گوش دادن اسـت . بونهوفر در کتاب ” مشارکت مسیحی ” می نویسد : « اولین خدمتی که فرد در مشارکت با دیگران بر عهده دارد ، گوش دادن به حرف های آنها اسـت . چنانکه محبت نسبت به خدا ، با گوش دادن به کلامش آغاز می شـود ، محبت به برادران را نیز باید با گوش دادن به حرف هایشـان آموخت . » ما شدیداً نیازمند کمک یکدیگریم ، که از طریق گوش دادن عاید می شـود . برای گوش سپردن به حرف های دیگران نیازی به گذراندن دوره روانکاوی نداریم . مهم ترین چیزی که لازم داریم ، صبر و شفقت است .
لازم نیست حتما پاسخ درستی برای سؤالات دیگران داشته باشیم تا بتوانیم خوب به حرف شان گوش بدهیم . در واقع ، غالباً پاسخ های درست مانعی برای گوش دادن به حرف های دیگرانند ، زیرا ما آنقدر نگران پاسخ دادنیم که دیگر نمی توانیم گوش بدهیم . ناشکیبا و نیمه کاره گوش دادن ، توهینی است به شخص گوینده .
تربیت گوش دادن به حرف دیگران ذهن را آرام ، و برای شنیدن صدای خدا تربیت می کند . این کار به شکل درونی در قلب مان اثر می گذارد ، چنانکه عواطف و حتی اولویتهای زندگی مان را نیز متحول می سازد . وقتی از گوش دادن به خدا خسته می شویم ، بهتر است در سکوت به دیگران گوش دهیم و ببینیم که آیا می توانیم از طریق آنان سخنان خدا را بشنویم. بونهوفر می گوید : « کسی که فکر می کند وقتش آنقدر گرانبها اسـت که نباید سکوت کند ، در نهایت نه وقتی برای خدا خواهد داشت و نه وقتی برای دیگران ، بلکه فقط برای خود و حماقت هایش . »
خدمت دیگر ، متحمل شـدن بارهای یکدیگر است . « بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنید که این گونه شــــریعت مسیح را به جا خواهید آورد » ( غلاطیان ۲ : ۶ ) . ” شریعت مســیـح ” ، شریعت محبت و به قول یعقوب ” شریعت شاهانه ” است ( یعقوب ۸ : ۲ ) . محبت زمانی به طور کامل تحقق می یابد که صدمات و رنجهای یکدیگر را متحمل شـویم و با کسانی که می گریند ، گریه کنیم . مخصوصاً وقتی با کسانی همراهی و همدردی می کنیم که از « تاریک ترین وادی می گذرنـد . » گریه کردن با آنها بهتر از هر کلامی است .
خدمت در جامعه مسیحی
اگر دقت کنیم ، متحمل شـدن غمهای یکدیگر را خواهیم آموخت . می گویم ” آموختن ” زیرا این نیز انضباطی است که باید با تمرین و ممارست در آن خبره شــویم . اکثر ما فکر می کنیم برای برداشتن بارهای دیگران فقط کافی است تصمیم بگیریم ، و حتماً از پس آن نیز بر خواهیم آمد . سپس برای مدتی بدین کار اقدام می کنیم ، و چندی نمی گذرد که بار غم دیگران بر ما سنگینی می کند ، و خوشی از زندگی مان رخت برمی بندد . نباید اجازه دهیم چنین شود . می توانیم بیاموزیم متحمل بارهای دیگران بشویم ، بی آنکه خودمان را نابود کنند . عیسی که خود بارهای تمام دنیا را بر دوش داشـت ، توانست بگوید : « یوغ من راحت است و بار من سبک » ( متی ۳۰:۱۱ ) . آیا می توانیم بیاموزیم غم و درد دیگران را برداریم ، و در میان بازوان پرمهر عیسی قرار دهیم تا بارمان سبک تر شود ؟ البته که می توانیــم . ولی اینکار نیازمند قدری تمرین است . پس به جای آنکه با عجله برای برداشتن بارهای دنیا بشتابیم ، بهتر است از جای کوچک تری آغاز کنیم . از گوشـــــه ای خلوت شــروع کنیم و بیاموزیم . عیسی معلم ما خواهد بود .
و بالاخـــره خدمت مهم دیگر ، در میان نهـــادن کلام حیات با دیگران است . خلوتگاه هایی که کاترین دوهرتی تأسیس کرده بود از قاعده ای تبعیت می کردند : آنان که در سکوت و خلوت عزلت می گزینند ، برای دیگـــــران چنین می کنند . باید هر کلامی را کــه از خدا دریافت می کنند با دیگران در میان بگذارند . این خدمتی مبارک است که باید انجام شود ،زیرا هیچ کس نمی تواند به تنهایی تمامی سخنان خدا را بشنود . ما برای درک کامل هدایت الاهی به کمک هم وابسته ایم . کوچک ترین عضو نیز می تواند کلامی از خدا بشنود – و ما به هیچ وجه نباید حتی کوچک ترین کلام را خوار بشماریم .
خدمت در جامعه مسیحی
البته اعلام کلامی از جانب خدا بر یکدیگر چیز بسیار ترسناکی است . این واقعیت که خدا سخن می گوید متضمن این نیست که ما نیز آن را درست درک می کنیم . ما اغلب کلام خود را با کلام خدا به هم می آمیزیم : « از یک دهان ، هم ستایش بیرون می آید ، هم نفریـن » ( یعقوب ۱۰ : ۳ ) . چنین واقعیاتی ما را فروتن می سازند و عمیقا به خدا وابسته می گردانند . ولی به هر حال نباید از این خدمت که نیاز مبرم زمانه ماسـت روگردان شویم .
مسیح قیام کرده ما را به خدمت « حوله بر کمر بستن » فرامی خواند . خدمتی که از درون وجود شـخص می جوشـد ، مایه حیات و خوشی و سلامتی است . شاید شما نیز مایل باشید با دعایی که بین بسیاری از ما مصطلح اسـت ، کار را آغاز کنید . روزتان را با این دعا شروع کنید : « خداوند عیسی ، تمنایم این است که امروز کسی را سر راهم قرار دهی تا چنانکه مایه خشنودی تو است ، خدمتش کنم . »
برگرفته از کتاب انضباط روحانی
دانلود کتاب شروعی تازه