دعوت پیروی از مسیح

دعوت پیروی از مسیح

دعوت پیروی از مسیح

برآورد بهائی که باید پرداخت شود

ما تاکنون بعضی از شواهد الوهیت منحصر به فرد عیسای ناصری را مورد بررسی قرار دادیم . همچنین نیاز انسان را به عنوان موجودی گناهکار ، بیگانه از خدا ، محصور در خویشتن و ناسازگار با اطرافیان خود مورد مطالعه قرار دادیم . همچنین به طور مختصر جنبه های مهم نجاتی را که مسیح برای ما مهیا کرده است ، مورد بررسی قرار دادیم . حال باید آن سؤال شخصی را که سولس طرسوسی در راه دمشق از عیسای مسیح پرسید مطرح کنیم که خداوندا چه کنم ؟ » با سؤال مشابهی را در نظر بگیریم که زندانیان اهل فیلیپی مطرح کرد : « مرا چه باید کرد تا نجات یابم ؟ »

واضح است که باید دست به اقدامی بزنیم . مسیحیت صرفا پذیرفتن مجموعه ای از اصول و گزاره های حقیقی نیست . ما ممکن است به الوهیت و نجاتی که مسیح فراهم می کند ایمان داشته باشیم و خود را گناهکارانی بدانیم که محتاج نجات او هستیم ، ولی این امر ما را مسیحی نمی کند . ما باید واکنشی شخصی به عیسای مسیح نشان بدهیم و خود را بدون هیچ قید و شرطی به او به عنوان نجات دهنده و خداوندمان وقف کنیم . در این فصل به بعضی از دلالت های ضمنی و عملی این واکنش خواهیم پرداخت .

دعوت پیروی از مسیح

عیسی هرگز این حقیقت را پنهان نکرد که طریقت او در عین حال که عطایی به شخص می بخشد ، درخواستی نیز از او دارد . در واقع همان گونه که این عطا بی اندازه و کامل است . این درخواست نیز مطلق و کامل می باشد . عیسی همان گونه که نجات خود را به انسانها عطا کرد ،اطاعت آنها را نیز خواستار شد . او به هیچ وجه شاگردی و پیروی بدون تأمل و تعمق را تشویق نمی کند . او برای تحت تأثیر قرار دادن اشخاص محتاجی که نزد او می آمدند از هیچ گونه فشاری استفاده نمی کرد . عیسی اشخاص احساساتی و بی مسئولیت را دست خالی باز می گرداند . لوقا شرحی را در مورد سه شخص ذکر می کند که داوطلبانه یا به واسطه دعوتی که از آنها شده بود نزد عیسی آمده بودند . اما هیچ یک از آنها از عهده آزمونهای عیسی برنیامدند . همچنین حاکم جوان متمول که بسیار پای بند اخلاق ، جدی و دوست داشتنی به نظر می رسید و به آن شکلی که خود می خواست خواهان حیات جاودانی بود ، با اندوه و غم در حالی که ثروتش دست نخورده باقی مانده بود ، بازگشت . ولی او در عین حال حیات جاودانی و مسیح را نیز از دست داده بود .

در موقعیتی دیگر جمعیت انبوهی عیسی را پیروی می کردند . شاید آنها فریادهایی را نیز در مورد سرسپردگی به مسیح سر داده بودند و نشانه های ظاهری برجسته ای از وفاداری آنها نسبت به مسیح به چشم می خورد . اما عیسی می دانست که تعلق خاطر و وابستگی آنها به او سطحی است . عیسی لحظه ای مکث کرد و با تغییر مسیر صحبت خود ، مثل نکته داری را به شکل سؤال برای آنها مطرح کرد :

کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و اول ننشیند تا برآورد خرج آن را بکند که آیا قوت تمام کردن آن دارد یا نه . که مبادا چون بنیادش نهاد و قادر بر تمام کردنش نشد هر که بیند تمسخر کنان گوید این شخص عمارنی شروع کرده نتوانست به انجامش رساند . » ( لوقا ۲۸ : ۱۴-۳۰ )

دعوت پیروی از مسیح

در چشم انداز زندگی برخی از مسیحیان ، کشتی های شکسته و متروک ، و برج هایی نیمه کاره و مخروب به چشم می خورد که ثمره کار کسانی است که شروع به بنا کردند ولی از عهده به پایان رساندنش برنیامدند . زیرا بسیاری از اشخاص نامطلع از هشدارهای مسیح ، متعهد می شوند او را پیروی کنند بدون اینکه لحظه ای مکث کنند و بهایی را که باید برای چنین کاری بپردازند ارزیابی نمایند . نتیجه این امر نیز فضاحت عظیمی است که مسیحیت امروزی یا به اصطلاح  مسیحیت اسمی و ظاهری ، باعث آن شده است ، در کشورهایی که در آنها تمدن مسیحی گسترش یافته است بخش عظیمی از مردم خود را با ظاهری آراسته از مسیحیت پیراسته اند ، در حالی که مسیحیت آنها سطحی و بی مایه است . آنها پذیرفته اند که تا حدی به مسیحیت پایبند باشند ولی تاحدی که احترام برانگیز باشد و باعث دردسر و ناراحتی نشود . مذهب آنها به بالشی بزرگ و نرم می ماند . این مذهب از آنها در برابر ناملایمات سخت زندگی محافظت می کند ، و با تغییر شکل و جایگاه ، وسیله ای برای سازگاری با مشکلات و مصائب می شود ، تعجبی ندارد که خرده گیران از ریاکاری و تظاهر در کلیسا سخن می گویند و مذهب را به عنوان عاملی برای گریز از واقعیت رد می کنند .

پیام عیسی کاملا برخلاف این بود ، او هرگز معیارهای خود را تنزل نمی داد و برای اینکه دعوتش را به آسانی قابل پذیرش سازد ، شرایط خود را تعدیل و سهل نمی کرد . او از نخستین شاگردان خود و سپس از شاگردان دیگری که بعدها با آنها رو به رو شد ، سرسپردگی کامل و اندیشمندانه را طلب می کرد و کمتر از این را نباید انتظار داشت .

حال ما در موقعیتی هستیم که آنچه را که او گفت به دقت مورد بررسی قرار دهیم .

اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند ، باید خود را انکار کرده ، صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید ، زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد ، آن را از دست خواهد داد ؛ اما هر که به خاطر من و به خاطر انجیل جان خود را از دست بدهد ، آن را نجات خواهد داد . انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببرد اما جان خود را ببازد ؟ انسان برای بازیافتن جان خود چه می تواند بدهد ؟ زیرا هر که در میان این نسل زناکار و گناهکار از من و سخنانم عار داشته باشد ، پسر انسان نیز آنگاه که در جلال پدر خود همراه با فرشتگان مقدس آید ، از او عار خواهد داشت . » ( مرقس ۳۴۰۸-۳۸ )

دعوت پیروی از مسیح

دعوت مسیح این بود : « مرا پیروی کن . » او از انسانها وفاداری و متابعت شخصی طلب می کرد ، و از آنها دعوت می کرد که از او بیاموزند ، سخنانش را اطاعت کنند و در هدفی که او دارد سهیم شوند .

قبل از پیروی ، ترک کردن باید انجام پذیرد ، پیروی مسیح به معنای رد کردن هر گونه تعهدات دیگری است . در روزهایی که او روی زمین در میان انسانها زندگی می کرد ، تحقق این سخنان به منزله ترک خانه و مشغله بود . شمعون و اندریاس دام ها را گذارده از عقب او روانه شدند . » یعقوب و یوحنا کشتی و پدر خود را ترک کرده و از عقب او روانه شدند . » منی هنگامی که در محل جمع آوری خراج نشسته بود ، دعوت عیسی را شنید و همه چیز را ترک کرده برخاسته از عقب وی روانه شد.

دعوت پیروی از مسیح

امروزه دعوت عیسای خداوند ذاتا تغییر نکرده است . او همچنان می گوید : « مرا پیروی کن » و سپس اضافه می کند : « هر یکی از شما که تمام مایملک خود را ترک نکند نمی تواند شاگرد بشود . » در عمل این موضوع به معنای آن نیست که اکثریت مسیحیان خانه با کار خود را ترک کنند ، بلکه معنای این گفته آن است که شخص در عین حال که خانه و شغل دارد ، نباید اجازه دهد که خانواده یا آمال و آرزوها جای نخست را در زندگی او اشغال کنند.

اجازه دهید کمی بیشتر در در مورد ترک کردن که لازمه پیروی از مسیح است توضیح دهم . در ابتدا باید آمرزش گناهان صورت بگیرد که ما آن را نوبه می نامیم و نخستین قدم در راه مسیحی شدن است .این موضوع را نمی توان به هیچ وجه نادیده گرفت ، توبه و ایمان به یکدیگر پیوسته اند . ما بدون ترک کردن گناهان نمی توانیم عیسی را پیروی کنیم .

توبه به معنای بازگشت از هر فکر و سخن و عمل و عادت نادرست است . کافی نیست که احساس پشیمانی دردآلودی داشته باشیم یا نوعی دفاعیه از خود در برابر خدا تدارک ببینیم . توبه اساسا مسئله ای نیست که به احساسات یا سخنان ما مربوط باشد بلکه به معنای تحولی در اندیشه و گزینش برخوردی نوین با گناه است که به تغییر رفتار منتج می شود .

دعوت پیروی از مسیح

در اینجا هیچ گونه چشم پوشی و سازشی نمی تواند وجود داشته باشد . شاید در زندگی ما گناهانی وجود داشته باشد که ما تصور کنیم قادر به ترک آنها نیستیم ، ولی باید بخواهیم که از آنها رهایی یابیم و با استغاثه به درگاه خدا از آنها آزاد شویم . اگر شک دارید که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست و چه چیزی را باید ترک کرد و چه چیزی را باید نگه داشت ، زیاد تحت تأثیر سنن و رسوم مسیحیانی که می شناسید قرار نگیرید . تعلیم روشن کتاب مقدس را دنبال کنید و ذهن تان را نیز تفتیش نمایید و مسیح به تدریج بیشتر شما را در طریق عدالت راهنمایی خواهد کرد . هنگامی که او روی چیزی انگشت گذاشت ، دست از آن بشویید . این چیز می تواند رابطه ، تفریح ، کتب و نوشته هایی که مطالعه می کنیم ، شکلی از غرور ، حسادت ، خشم و یا روحیه ای نابخشاینده باشد .

عیسی به شاگردان خود گفت که اگر چشم آنها باعث گناه کردن می شود ، آن را در بیاورند و اگر دست و پایشان باعث گناه کردن می شود آنها را قطع کنند . البته ما به معنای تحت اللفظی این آیه عمل نمی کنیم و بدن مان را ناقص نمی سازیم ، این گفتار تنها نوعی بیان صریح و قاطع در مورد طریق هایی است که وسوسه به وسیله آنها به سراغ ما می آید .

گاهی توبه واقعی جبران » را نیز به همراه خود دارد . این گفته به معنای این است که ما رابطه خود را با کسانی که قبلا رنجانیده ایم و به ایشان صدمه زده ایم ، اصلاح کنیم . همه گناهان ما به خدا زخم وارد می کنند . ما برای التیام این زخم ها کاری از دستمان بر نمی آید و تنها مرگ کفاره کننده منجی ما عیسای مسیح قادر به انجام این کار است . اما هنگامی که گناهان ما به انسان های دیگر صدمه وارد می سازد ، در مواقعی که قادریم صدمات وارده را جبران کنیم ، باید دست به این اقدام بزنیم ، زکی ، خراج گیر متقلب ، پول بیشتری از آنچه ناعادلانه از مراجعین خود گرفته بود به آنها بازپرداخت ، و قول داد نیمی از دارایی اش را برای جبران دزدی های زشتی که انجام داده بود به فقرا ببخشد . ما باید از نمونه او پیروی کنیم . ممکن است پول یا زمان از دست رفته را جبران کنیم ، یا شایعه ای را تکذیب نماییم ، وسیله ای را به کسی باز گردانیم ، از اشخاصی عذرخواهی کنیم یا روابطی از هم گسیخته را مجددا برقرار سازیم .

دعوت پیروی از مسیح

با وجود این ، در این مورد نباید بیش از حد موشکافی و باریک بینی کنیم ، عاقلانه نیست گذشته دور را جستجو کنیم و اعمال و سخنانی را بیابیم که حتی مسببانشان نیز فراموش کرده اند . در مورد این وظیفه باید واقع گرا باشیم . من دانشجویی را می شناسم که نزد مسئولان دانشگاه در مورد تقلب در امتحان اعتراف کرده بود . دیگری کتابی را که از فروشگاه سرقت کرده بود به آنجا باز گردانید . یک افسر ارتش به وزارت دفاع ، فهرستی از اجناسی را که بلند کرده بوده فرستاد . اگر ما واقعا توبه کنیم ، خواستار این خواهیم بود که هر آنچه در توان داریم انجام دهیم تا گذشته را جبران کنیم . ما نمی توانیم از ثمره گناهانی که خواهان آمرزیده شدن آنها هستیم برخوردار باشیم .

ثانیا باید ترک کردن نفس نیز انجام بگیرد ، به منظور پیروی مسیح ، ما نه تنها باید از گناهان مجزا دست بکشیم ، بلکه باید آن عامل خودرأیی و خودخواهی را ، که منشاء عمل گناه آلود می باشد نیز انکار کنیم . پیروی مسیح به معنای این است که ما در زندگی خود حق انجام هر کاری را به او بدهیم ، پیروی مسیح همچنین به معنای واگذاری سریر قلبمان به او ، و کرنش و اکرام به او به عنوان پادشاه است . عیسی عمل ترک نفس را در سه عبارت مشخص بیان کرده است.

ترک نفس به معنای انکار نفس است . اگر کسی خواهد مرا متابعت کند باید خود را انکار کند . همین فعل در مورد پطرس ، شاگرد مسیح ، در واقعه انکار مسیح ، به کار رفته است . ما باید نفس خودمان را انکار کنیم ، همان گونه که پطرس هرگونه آشنایی با مسیح را انکار کرد و گفت : « من این مرد را نمی شناسم . » انکار نفس تنها ترک خوردن شیرینی و مصرف سیگار ، آنهم به خاطر نوعی چشم داشت با پرهیز داوطلبانه نیست . انکار نفس به منزله روا ندانستن بعضی چیزها بر خود نیست ، بلکه به معنای روا ندانستن حاکمیت و وجود خود نفس بر خویشتن است . انکار نفس به خود خیر و به مسیح بله می گوید و خود را نفی کرده و مسیح را تصدیق و اعتراف می کند.

دعوت پیروی از مسیح

اصطلاح دیگری نیز که مسیح به کار می برد اصطلاح برداشتن صلیب است . « اگر کسی خواهد متابعت من کند باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید . اگر ما در فلسطین زندگی می کردیم و شخصی را می دیدیم که صلیب خود را حمل می کند ، باید در می یافتیم که او زندانی ای است که حکم محکومیتش صادر شده و به سوی تحمل عقوبت جرمش رهسپار می شود ، زیرا فلسطین سرزمینی اشغال شده بود و رومیان محکومین جنایی را مجبور می کردند که این کار را انجام دهند. پروفسور اچ . ب ، سوت در تفسیر خود از انجیل مرقس می نویسد که حمل صلیب به معنای قراردادن شخص محکوم در وضعیتی بود که منتهی به اعدام می گشت . به عبارت دیگر رویه ای که ما باید در مقابل نفس در پیش بگیریم مصلوب ساختن است . پولس همین استعاره را در جای دیگری مورد استفاده قرار می دهد : « آنانی که از آن مسیح می باشند جسم را پا طبیعت سقوط کرده خود را با هوس ها و شهواتش مصلوب ساخته اند .

لوقا به این گفته مسیح در مورد صلیب فعل هر روزه را نیز اضافه کرده است . شخص مسیحی هر روز باید بمیرد و هر روز باید حاکمیت نفس خود را انکار کند . او باید هر روز تسلیم بی قید و شرط خود را با مسیح تجدید کند .

سومین اصطلاحی که مسیح در تشریح انکار نفس به کار می گیرد عبارت هلاک کردن جان می باشد . هر که جان خود را به خاطر من بدهد … آن را دریابد . کلمه ای که برای جان به کار گرفته شده است نه به معنای روان بلکه به معنای وجود جسمانی ما است و معادل نفس می باشد . واژه pyche به معنای من انسانی و شخصیت انسانی است که می اندیشد ، احساس می کند ، نقشه می کشد و انتخاب می کند . عیسی در گفته مشابه دیگری ضمیر فاعلی را به کار می گیرد و در مورد شخصی که خودش را از دست می دهد سخن می گوید ، بنابراین کسی که خود را به مسیح می سپارد ، نفس خود را هلاک می سازد . با وجود این ، این گفته به معنای آن نیست که او شخصیت مند و فردیتش را از دست می دهد . در واقع شخصیت او مطیع اراده مسیح می شود ، اما در شخصیت مسیح جذب و مستحیل نمی گردد و برعکس ، همان گونه که بعدا خواهیم دید ، هنگامی که شخص مسیحی نفس خود را هلاک می سازد ، خود را می یابد و پی به هویت حقیقی خویش می برد .

دعوت پیروی از مسیح

بنابراین ، برای اینکه مسیح را پیروی کنیم باید نفس خود را انکار نماییم ، آن را مصلوب سازیم و هلاکش کنیم . در اینجا خواسته تغییر ناپذیر و صریح مسیح به روشنی بیان شده است . او ما را به دو دلی و تزلزل نمی خواند بلکه خواهان سرسپردگی کامل و مطلق است . او از ما می خواهد که او را خداوند خود بدانیم.

امروزه در بعضی از محافل این عقیده انحرافی رایج شده است که ما بدون آنکه ادعای خداوندی مسیح را بپذیریم ، می توانیم از مزایا و برکات نجات او برخوردار شویم ، چنین مفهوم نامربوطی در عهد جدید یافت نمی شود . در نخستین اعتقادنامه های مسیحیان ، ابتدایی ترین اصلی که می توان با آن برخورد کرد ، این بود : « عیسی خداوند است . در روزگاری که امپراطوری روم ، شهروندان خود را مجبور می کرد که بگویند : « قیصر خداوند است اعترافی که در بالا ذکر کرده ایم طنین خطرناکی داشت . اما مسیحیان از اعتراف به خداوندی عیسی خودداری نمی کردند . در وهله اول آنها نه به قیصر ، بلکه به عیسی وفادار بودند ، زیرا این مقام نخست را قبلا به عیسای پادشاه داده بودند . خدا پسر خود را فوق از همه ریاست ها و قدرت ها قرار داده بود و مقامی بالاتر از همه مقام ها به او عطا شده بود تا در برابرش هر زانو یی خم شود … و هر زبانی اقرار کند که عیسای مسیح خداوند است . » ( فیلبیان ۱۰ : ۲ و ۱۱ )

پذیرفتن خداوندی مسیح به معنای این است که ما همه قسمت های زندگی خصوصی و آشکار خود را تحت کنترل او قرار دهیم . این مسئله در مورد شغل ما نیز صادق است . خدا برای هر زندگی هدفی را در نظر دارد و شغل ما می تواند آن را آشکار کند و به آن تحقق بخشد . نقشه خدا ممکن است با آنچه خود یا والدین مان در نظر داریم متفاوت باشد ولی از آنجا که خدا حکیم است شخص مسیحی نباید بیم و پروایی به خود راه دهد . ممکن است شخص در شغلی که خدا برای او آماده ساخته است مشغول به کار باشد و یا برای اشتغال به آن آماده شود ؛ یا ممکن است که چنین نباشد ، اما اگر مسیح خداوند ما است ، باید اذهان خود را برای احتمال تغییر آماده نگه داریم .

دعوت پیروی از مسیح

آنچه قطعی است این است که خدا هر مسیحی را برای خدمت خوانده است ، خدمتی که شخص به خاطر مسیح ، در آن خادم انسان های دیگر است . شخص مسیحی ، دیگر نمی تواند برای خود زندگی کند . آنچه معین و قطعی نیست ، این است که این خدمت باید چه شکلی داشته باشد . این خدمت می تواند خدمت رسمی کلیسا باشد ، یا می تواند اشکال دیگر خدمت تمام وقت را در خانه و یا در خارج از کشور را به خود بگیرد . ولی اگر تصور کنیم که هر مسیحی متعهد و سر سپرده ، فقط برای انجام تنها این نوع کار فراخوانده شده است ، در اشتباهیم . اشکال دیگری از خدمت نیز وجود دارند که ارزش شان برابر است با آنچه که خدمت مسیحی » نامیده می شود . برای مثال دعوت بسیاری از دختران برای اداره خانه و همسر و مادر بودن دقیقا « خدمت مسیحی محسوب می شود ، زیرا این اشخاص به مسیح ، خانواده و جامعه شان کمک می کنند . بنابراین اشتغال در زمینه های گوناگونی چون طبابت ، تحقیقات علمی ، امور قضایی ، تعلیم و تربیت ، خدمات اجتماعی ، امور حکومتی ، صنعت ، کسب و تجارت ، که شخص در آنها خود را در شراکت و همکاری با خدا در خدمت به انسان ها می بیند ، می توانند « خدمت مسیحی ، قلمداد شوند . برای دریافتن اراده خدا در مورد زندگی تان عجله نکنید . اگر شما تسلیم اراده خدا هستید و منتظرید که او آن را مکشوف سازد ، خدا در زمان لازم آن را بر شما مکشوف خواهد کرد . واضح است که شخص مسیحی می تواند بی کار و باطل باشد . شخص مسیحی خواه رئیس باشد خواه مرئوس و یا شغل آزادی داشته باشد ، به هر حال دارای اربابی آسمانی است و آموخته است که نقشه خدا را در زندگی خود در یابد و با همه وجود خود در راه تحقق آن تلاش کند .

ساحت دیگری از زندگی که باید تحت لوای خداوندی عیسای مسیح قرار بگیرد ، ساحت ازدواج و خانواده است . عیسی گفت : « گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم ، نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را. او در ادامه صحبت خود به گسیخته شدن روابط خانوادگی ، که به علت پیروی یکی از اعضای خانواده از او می تواند به وجود بیاید ، اشاره کرد .

چنین برخوردهایی در خانواده ، امروزه نیز به وقوع می پیوندند ولی شخص مسیحی هیچ گاه در پی برانگیختن این برخوردها نمی باشد ، و ظیفه مشخص او دوست داشتن و احترام گذاشتن به والدین و دیگر اعضای خانواده است زیرا او خوانده شده است تا برقرار کننده صلح و سلامتی باشد و باید تا آنجا که ممکن است ، بدون کوتاهی در انجام وظایفش نسبت به خدا ، نسبت به دیگران گذشت و اغماض کند ، با وجود این ، نباید سخنان مسیح  را فراموش کند که گفت : « هر که پدر و مادر … و پسر و دختر را بیشتر از من دوست دارد لایق من نباشد . » ( متی ۳۷:۱۰ )

دعوت پیروی از مسیح

علاوه بر این ، شخص مسیحی باید با مسیحی ازدواج کند . کتاب مقدس در این مورد بیان صریح و روشنی دارد : زیر یوغ ناموافق با بی ایمانان نشوید . ( دوم قرنتیان ۱۴۰۶ ) ، این حکم می تواند باعث اضطراب عمیق خاصی گردد که قبلا ازدواج کرده اند یا در شرف انجام آن می باشند ، اما باید با این مسئله با صداقت برخورد کرد . ازدواج صرفا رسم و سنت متعارف اجتماعی نیست ، ازدواج نهادی الاهی است و رابطه ای که زوج ازدواج با یکدیگر برقرار می کنند عمیق ترین رابطه ای است که در انسان می توانند با همدیگر برقرار کنند . خدا ازدواج را به وجود آورده است تا نه تنها از لحاظ جسمی ، عاطفی ، عقلانی و اجتماعی ، بلکه در زمینه روحانی نیز اتحادی صمیمی و عمیق بین دو شخص برقرار شود برای شخص مسیحی ازدواج با شخصی که از نظر روحانی نمی تواند با او یکی شود ، نه تنها بی اطاعتی از خدا است ، بلکه باعث عدم تحقق کاملیت آن اتحادی می گردد که خدا در مورد ازدواج در نظر دارد . این امر همچنین کودکان آنها را نیز در معرض خطر قرار می دهد ، زیرا آنها را درگیر مناقشه مذهبی می سازد که در خانه جریان دارد و نیز امکان یافتن تربیت مسیحی از دو والد را نیز از بین می برد .

در واقع مسیحی شدن آن چنان مسئله ریشه دار و بنیادینی است که نگرش ما را در مورد ازدواج و روابط بین دو جنس نیز تغییر می دهد . ما تمایز جنسی یعنی فرق بنیادین بین زن و مرد و نیاز هر یک به دیگری را مشاهده می کنیم و متوجه می شویم که خدا به وجود آورنده آن است . و رابطه جنسی- که بیان جسمانی میل جنسی است – دیگر بدون مسئولیت و خود پرستانه انجام نمی گیرد و شکل تصادفی و بی هدف نمی یابد بلکه تبدیل می شود به آنچه خدا از به وجود آوردنش در نظر داشته ، یعنی امری نیک و شایسته که به وسیله آن عشق اشخاص به یکدیگر بیان می شود . ازدواج وسیله ای برای تحقق نقشه خدا و نیز تحقق شخصیت انسانی می شود .

دعوت پیروی از مسیح

مسائل خصوصی دیگری نیز که پس از تسلیم ما به مسیح باید خداوندی مسیح در مورد آنها نیز اعمال گردد مسئله پول و وقت ما است .عیسی غالبا در مورد پول و خطرات ثروت سخن می گفت و بسیاری از تعالیم او در این مورد بسیار مشوش کننده اند ، گاهی به نظر می آید که او به شاگردان خود توصیه می کرد که سرمایه خود را رها کنند و آن را تماما به دیگران ببخشند . شکی نیست که او امروزه نیز از بسیاری از پیروان خود همین را می خواهد . ولی این حکم برای بسیاری از اشخاص به معنای وارستگی درونی از ثروت می باشد و منظور ترک و واگذاری ظاهری آن نیست. عهد جدید این تعلیم را نمی دهد که اموال و دارایی فی نفسه چیزهای گناه آلودی می باشند .

مطمئنا منظور مسیح این است که همان گونه که او را باید بالاتر از روابط خانوادگی قرار دهیم همچنین باید او را بالاتر از ثروت نیز قرار دهیم . ما نمی توانیم خدا و پول را با هم خدمت کنیم . علاوه بر این در استفاده از پول خود باید با وجدان عمل کنیم زیرا دیگر به ما تعلق ندارد و آن را به عنوان امانتی از خدا بافته ایم . و در دورانی که شکاف بین اغنیا و فقرا در سراسر جهان عمیق تر می شود و در عصری که بسیاری از جنبش های بشارتی به واسطه عدم تمکین مالی از فعالیت باز می مانند باید در مورد آنچه می بخشیم سخاوتمند و با انضباط باشیم .

دعوت پیروی از مسیح

امروزه هر کس با مسئله وقت رو به رو است و شخصی نیز که به تازگی مسیحی شده است بدون شک باید اولویت های زندگی خود را مجددا تنظیم کند ، اگر دانشجو است فعالیت های درسی باید در جای نخست فهرست قرار بگیرند . مسیحیان همچنین باید به خاطر کار جدی و صداقت شناخته شوند . ولی شخص مسیحی برای کارها و امور جدید خود نیز باید زمانی را پیدا کند ، او باید برای مطالعه روزانه کتاب مقدس و دعا ، اختصاص دادن روز یکشنبه به عنوان روز خداوند ، به استراحت و دعا ، برای مشارکت با دیگر مسیحیان ، برای مطالعه کتب مسیحی و نیز برای بعضی از اشکال خدمت در کلیسا و جامعه برنامه ای تهیه کند و در حین انجام کارهای عادی و روزانه به این امور نیز وقتی اختصاص دهد اگر ما گناه و نفس را ترک کنیم و پیرو مسیح بشویم ، همه این امور را باید به جا آوریم .

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

تثلیث در مسیحیت مقدمه

 

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp