آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح

آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح

آنچه مرگ و قیام مسیح برای شخص ایمان دار به ارمغان میآورد از ابعاد مختلفی برخوردار است که شناخت و تجربه هر یک از آنها حائز کمال اهمیت میباشد. تا آنجا که موضوع گناه مورد نظر باشد، مرگ و قیام مسیح ما را از محکومیت‌، قدرت و نتایج گناه آزاد میکند. در این خصوص آنچه معمولاً دربارۀ آن صحبت میشود، آزادی از محکومیت یا مجازات گناه است‌. در این نوشتار هدف من بررسی اجمالی یکی دیگر از ابعاد این کار بزرگ مسیح است‌. ولی برای درک آن لازم است که نخست توضیح کوتاهی درباره چگونگی آزادی ما از محکومیت گناه داده شود.

آزادی از محکومیت گناه‌

در رومیان ۳:‏۲۳-۲۶ می‌خوانیم که همه انسانها بدون استثنا گناه کرده‌اند و از آنچه خدا برای آنها در نظر داشت کوتاه آمده‌اند و در نتیجه زیر محکومیت خدا قرار دارند. یهودیان اعتقاد داشتند که آدم و حوا قبل از سقوط در گناه‌، از جلال خاصی برخوردار بودند ولی با نااطاعتی از خدا آن را از دست دادند. پولس در اینجا ممکن است این جلال را در نظر داشته باشد؛ یا اینکه ممکن است منظورش آن جلالی باشد که خدا در نظر داشت برای انسان تدارک ببیند. به هرحال‌، همه این را از دست داده‌اند.

رستگاری فقط از طریق کفاره مسیح

ولی این بدان معنا نیست که نجات ما بی‌بها است‌. این نجات برای ما مجانی تمام می‌شود چونکه خدا خودش بوسیلۀ عیسای مسیح بهای آن را بطور کامل پرداخت کرده است‌. این بوسیلۀ کلمۀ “فدیه‌” بیان می‌شود. فدیه بهایی بود که برای آزادی اسرا و بردگان پرداخت می‌شد. این بها چنانکه آیۀ بعدی نشان می‌دهد، بوسیلۀ کفاره‌ای که در خون عیسای مسیح وجود دارد پرداخت گردیده است‌.‌

آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح

مرگ نسبت به گناه‌

پولوس بعد از اینکه نجات به‌ وسیلۀ فیض را توضیح میدهد، این ایراد را مطرح میکند که آیا به زندگی در گناه ادامه بدهیم تا فیض خدا هر چه بیشتر شامل حال ما شود؟ او با قاطعیت هر چه تمام تر پاسخ میدهد که “حاشا”، یعنی به‌ هیچ وجه (رومیان ۶:‏۱).

دلیل او این است که ما نسبت به گناه مرده‌ایم‌، پس چگونه میتوانیم باز در آن زندگی کنیم (۶:‏۲). زندگی و مرگ با هم قابل جمع نیستند. اما این چگونه مرگی است‌؟

این مرگی است نسبت به قدرت و حاکمیت گناه‌. پولس در این باب ۶ و ۷رومیان‌، از گناه به‌عنوان یک قدرت حاکمه و قدرتی که انسان را در اسارت خود دارد، سخن می‌گوید (روم ۵:‏۲۱، ۶:‏۶، ۱۲، ۱۴، ۱۸، ۷:‏۱۴-۲۰). در باب ۵ او توضیح می‌دهد که چطور با نا اطاعتی آدم‌، گناه وارد جهان شد و بر تمام نسل او مسلط گردید. همۀ انسانها از طریق تولد، در این وضعیت به دنیا می‌آیند و تنها از طریق مرگ می‌توانند از آن خارج شوند. پولس راجع به یک چنین مرگی سخن می‌گوید که ما را از قدرت و حاکمیت گناه خارج می‌کند.

اما کلام خدا به ما می‌گوید که ما “مجاناً” و “به فیض‌” صالح محسوب میشویم و مورد قبول خدا قرار میگیریم (روم ۳:‏۲۴). هر دو این کلمات یک چیز را بیان می‌کنند و آن این است که نجات خدا هدیه‌ای است که ما برای دریافت آن هیچ چیزی پرداخت نمی‌کنیم و هیچ کاری هم انجام نمی‌دهیم‌. کلام خدا به ما می‌گوید که نجات و رستگاری ما صددرصد مجانی است‌.

زنده شدن با عیسی‌

این مرگِ ما، مرگی است با عیسی که زنده شدن با او را نیز به‌دنبال دارد. این درواقع مرگ و قیام مسیح است که امکان آزاد شدن از گناه را برای ما فراهم آورد. پولس می‌گوید که ایمانداران در اتحاد با عیسی می‌میرند و زنده می‌شوند.

وضعیت جدید ما

برای درک این موضوع باید ببینیم که مرگ و قیام عیسی چطور وضعیت جدیدی را بوجود آورد. دیدیم که همۀ انسانها در حالت طبیعی خود، تحت تأثیر نافرمانی آدم و در وضعیتی هستند که پولس آن را “انسان‌” یا “انسانیت کهنه‌” و در جاهای دیگر “جسم‌” می‌خواند (در این قبیل قسمت‌ها، منظور پولس از “جسم‌”، بدن انسان نیست بلکه تمامیتِ انسان در وضعیت گناه‌آلود و سقوط‌کرده می‌باشد). انسان کهنه یا “جسم‌” به این معنا، انسانی است که در اتحاد با آدم و در نسل سقوط کردۀ او زندگی می‌کند.

پولس رسول‌، این انسان “در آدم‌” است و هنوز “در مسیح‌” قرار نگرفته‌. در این وضعیت‌، گناه و مرگ بر او حکومت می‌کنند.

کلام خدا به ما نشان می‌دهد که مسیح این انسانیت کهنه را بر خود گرفت‌. او به درون وضعیت ما داخل شد و بدون اینکه خودش گناهی مرتکب شده باشد، با همۀ نیروهایی که بر انسان حاکم بودند، مقابله کرد و تا به مرگ بلکه مرگ صلیب تسلیم آنها نشد. او با مرگ خودش قوی‌ترین جواب “نه‌” را به گناه و شیطان و دنیا داد. او به‌نمایندگی و در اتحاد با انسانِ افتاده و سقوط کرده‌، روی صلیب رفت و به اصطلاح پولس‌، این انسان یا انسانیت کهنه یا “جسم‌” را با خودش روی صلیب برد و نسبت به آن مرد و بعداً در قبر خودش او را مدفون کرد.

او با قیامش از مردگان‌، انسان تازه بلکه خلقت جدیدی را بوجود آورد. او سرِ یک نسل و نژاد جدید بشری شد. این انسان تازه انسانی است که دیگر “در آدم‌” و در اتحاد با او زندگی نمی‌کند، بلکه “در مسیح‌” قرار دارد. شرایط و مختصات تازه‌ای بر این انسان تازه حاکم است‌؛ یکی از مهم‌ترین آنها این است که دیگر گناه بر آن حکمرانی نمی‌کند. همۀ ایمانداران در اتحاد و یگانگی با مسیح‌، در مرگ و قیام او شریک می‌شوند و با این شراکت‌، از نسل “آدم‌” به نسل “مسیح‌” منتقل می‌گردند.

آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح

 مفهوم این مرگ در عمل‌

اما نتیجه عملی این مرگ چیست‌؟ در زندگی روحانی روزمرۀ ما، این مرگ چه مفهوم و چه کاربردی دارد؟

مرگ‌، نه نسبت به حمله یا نفوذ گناه‌

این مرگ ما مرگی است نسبت به قدرت و حاکمیت گناه نه نسبت به حضور گناه یا حملات آن یا نفوذ آن‌. بعضی‌ها به اشتباه این مثال را می‌زنند که همانطوری که یک شخص مرده نه می‌بیند و نه می‌شنود و نه قادر به انجام کاری است‌، منظور پولس هم از مردن ما نسبت به گناه این است که گناه دیگر هیچ اثری نمی‌تواند روی ما بگذارد چونکه ما نسبت به گناه مرده‌ایم پس نسبت به آن کور و کر و ناتوان هستیم‌.

این درک نادرست نتیجه‌ای جز یأس و ناامیدی برای ایمانداران ندارد، چونکه همۀ ما خیلی خوب می‌دانیم که نه فقط به این معنا نسبت به گناه نمرده‌ایم‌، بلکه کاملاً هم نسبت به آن زنده و “سرحال‌” هستیم‌. پس این نتیجه اخذ می‌شود که چون این مرگ در ما مشهود نیست‌، منظور پولس از آن باید یک چیز تدریجی باشد. بعبارت دیگر ما باید با نوعی ریاضت یا خودکشی روحانی به این ایده‌آل دست پیدا کنیم که البته هرقدر هم که تلاش می‌کنیم‌، مثل اینکه به آن نمی‌رسیم‌. یا بعضی دیگر نتیجه می‌گیرند که آنچه پولس می‌گوید، یک سرّ عمیق روحانی است که باید با مکاشفه بر ما آشکار شود و اگر ما هنوز این مرگ کامل نسبت به گناه را تجربه نکرده‌ایم‌، علت آن این است که هنوز این برما مکشوف نشده است‌. ولی حتی خیلی‌ها هم که پس از مدتها دعا، فکر می‌کنند این مکاشفه برای آنها اتفاق افتاده‌، بعد از مدتی متوجه می‌شوند که هنوز نسبت به گناه زنده هستند و این حتی باعث یأس و درماندگی عمیق‌تری در آنها می‌شود.

واقعیت این است که سخن پولس هیچکدام از اینها نیست و اگر معنی درست کلام او را درک کنیم‌، این یک خبر خوش و بزرگ برای همۀ آنهایی است که می‌خواهند زندگی پاکی داشته باشند، و در عین حال یک چیز غیرواقعی که برخلاف تجربه ما باشد نیست‌. مردن ما نسبت به گناه‌، مردن نسبت به حاکمیت گناه است‌. ما از بندگی و اسارت آن آزاد می‌شویم‌، نه از حضور گناه‌، یا حملات آن و یا کشش آن‌. ما از وضعیتی‌ که گناه در آن حکمرانی می‌کرد و ما هیچ حق انتخابی در مقابل آن نداشتیم‌، به وضعیتی منتقل شده‌ایم که گناه در آن حاکم نیست ولی هنوز وجود دارد و اگر مراقب نباشیم و در مقابل آن نایستیم‌، باز از آن ضربه خواهیم خورد. این را می‌توان به کشوری تشبیه کرد که در آن کودتا شده و حکومت تازه‌ای روی کار آمده است‌. ولی عناصر رژیم قبلی که حکومت را از دست داده‌اند، به فعالیت‌های چریکی مشغولند و هر وقت که امکانش را پیدا کنند، به حکومت تازه حمله می‌کنند و خساراتی وارد می‌نمایند. همینطور می‌توان موضوع را به دو میدان نیرو تشبیه کرد. شخص مسیحی از سلطۀ یک میدان خارج شده و در میدان تازه‌ای قرار داده شده است‌. ولی نیروهای میدان قبلی از بین نرفته‌اند و از طرق مختلف هنوز می‌توانند تأثیراتی روی او بگذارند.

خبر خوش بزرگی که پولس برای ما دارد، این است که ما دیگر مثل گذشته بردۀ زرخرید گناه (روم ۷:‏۱۴) نیستیم‌. ما می‌توانیم به گناه “نه‌” بگوییم و در مقابل آن بایستیم‌، یا حداقل از آن بگریزیم‌. ما دیگر محکوم به شکست دائمی در مقابل گناه نیستیم‌، شکستی که پولس آن را به روشنی در رومیان ۷:‏۱۳ به بعد توصیف کرده است‌. البته پولس در باب ۸ رومیان توضیح می‌دهد که این آزادی ما از اسارت گناه وقتی در تجربه ما واقعیت پیدا می‌کند که در اتحاد با عیسای زنده شده از مردگان زندگی کنیم‌. این حیات و قدرت قیامت مسیح است که به ما توانایی می‌بخشد تا در مقابل گناه بایستیم‌. و این از طریق روح‌القدس است که عیسای زنده در ما ساکن می‌شود و در ما کار می‌کند (اول قرنتیان ۱۵:‏۴۵، رومیان ۸:‏۹ و۱۰). کلام خدا به ما می‌گوید که اگر از روح پر باشیم و تحت هدایت و کنترل روح رفتار کنیم‌، مطابق خواسته‌ها و معیارهای انسان کهنه یا “جسم‌” زندگی نخواهیم کرد.

آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح

زندگی در وضعیتی جدید

ولی در باب ۶ رومیان‌، پولس فقط انتقال از وضعیت اسارت به وضعیت آزادی را توضیح می‌دهد. و هدف او این است که نشان دهد که با توجه به وضعیت جدیدی که ما در آن قرار داریم‌، وضعیتی که در آن تحت خداوندی عیسی و قدرت روح او زندگی می‌کنیم‌، دیگر نمی‌توانیم و نباید به زندگی در گناه ادامه بدهیم‌. چونکه اگر این کار را بکنیم‌، این با وضعی که در آن قرار داریم و تعهداتی که این وضعیت تازه برای ما ایجاد می‌کند، در تناقض خواهد بود.

مسئولیت و وظیفۀ جدید

نه تنها دیگر نمی‌توانیم و نباید به زندگی در گناه ادامه بدهیم‌، بلکه چون اکنون دیگر خداوند به ما آزادی عطا کرده‌، مسئول و مؤظف هستیم که در مقابل گناه بایستیم و اجازه ندهیم که گناه به حکومتش در زندگی ما ادامه دهد. پیروزی ما بر گناه بطور اتوماتیک و بدون همکاری و تلاش خود ما میسر نخواهد بود. زندگی اخلاقی مسیحی یک زندگی منفعل نیست بلکه یک زندگی فعال است‌. بنابر این از آیه ۱۱ به بعد پولس ما را ترغیب می‌کند که مطابق با وضعیت جدید و درواقع خلقت جدید خودمان زندگی کنیم‌. باید خود را با مسیح مرده بینگاریم‌. این‌، هم یک قدم ایمان است و هم یک قدم اطاعت‌.

قدم ایمان است، چونکه در انجام آن باور می‌کنیم که با مسیح مرده‌ایم و از حاکمیت گناه آزادیم‌. و قدم اطاعت است چونکه با انجام آن ادعاها و مطالبات گناه را رد می‌کنیم و می‌گوییم که حاضر نیستیم در گناه زندگی کنیم‌. این ما هستیم که بعنوان اشخاص آزاد و به کمک روح‌القدس نباید بگذاریم که گناه بر ما حکم براند. این ما هستیم که نباید اعضای خود را بار دیگر تسلیم گناه بکنیم‌. خدا سهم خود را انجام داده و این دیگر سهم ما است‌. در تمام این قسمت پولس وجه امری را در خطاب به ایمانداران بکار می‌برد و این به روشنی نشان می‌دهد که اینها کارهایی است که ایمانداران باید انجام دهند. به عبارت دیگر، برخلاف آنچه بعضی وقتها گفته می‌شود، اخلاق مسیحی دست کشیدن از هر تلاش و خود را بطور منفعل تسلیم روح کردن نیست‌. این نقش فعال ما در کولسیان ۳:‏۱-۱۴ با روشنی هرچه بیشتر بیان شده است‌.

شیطان تمام سعی خود را خواهد کرد که به ما بقبولاند که ما هنوز اسیر گناه هستیم و نمی‌توانیم به آن “نه‌” بگوییم‌. به‌محض اینکه در این کار توفیق یافت‌، واقعاً هم برما مسلط خواهد شد. پس باید دائماً به رومیان باب ۶ برگردیم و با اطمینان به کلام خدا، روی مرگ و قیام خودمان با مسیح حساب کنیم (آیه ۱۱). بایدبر این‌اساس‌قدم برداریم که ما خلقت تازه‌ای هستیم و پیروزی نهایی از آن ما است‌.

چرا مسیحیت ؟

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp