آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

آفرینش چون عمل سه شخص الوهیت

مطابق با قسمتهای بسیار از کتاب مقدس ، هر سه شخص تثلیث در عمل آفرینش سهیم بوده اند . چنانکه پیشتر گفتیم ، اساسا تثلیث اقدس در همه اعمال خود در اتحاد کامل عمل می کند ، و هر عمل خدا عمل هر سه شخص تثلیث است ، ولی هر یک از این سه شخص نقش خاص خود را در اعمال خدا دارند ، و این در مورد آفرینش نیز صادق است .

پدر علت ، طراح و سر منشاء غایی خلقت است . چنانکه پولس رسول می گوید : « ما را تنها یک خداست ، یعنی خدای پدر که همه چیز از اوست و ما برای او زندگی می کنیم » ( اول قرنتیان ۶۰۸ ) . همچنین در کتاب مکاشفه میخوانیم که آن بیست و چهار پیر پیش روی تخت نشین بر خاک می افتند و او را می پرستند و می گویند : ای خداوند ، خدای ما ، تو سزاوار جلال و عزت و قدرتی ، زیرا که آفریدگار همه چیز تویی ، و همه چیز به خواست تو وجود یافت و به خواست تو آفریده شد » ( مکاشفه ۱۰ : ۴ و ۱۱ ) ، پس ، خالق و آفریدگار همه چیز در درجه اول ، خدای پدر است . اوست طراح و علت اول در آفرینش جهان.

آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

ولی در کلام خدا می بینیم که پسر نیز در کار آفرینش سهیم است .اما نقش او با پدر تفاوت دارد . پسر طرح و الگوی خلقت است . او علت صوری و عامل شکل دهنده آفرینش است . پول در قسمتی که از اول قرنتیان نقل کردیم ، چنین ادامه می دهد : « و ما را تنها یک خداوند است ، یعنی عیسای مسیح که همه چیز به واسطه او پدید آمده و ما به واسطه او زندگی می کنیم » ( ۶۸ ) . اینجا بولس به صراحت به نقش پسر در آفرینش جهان اشاره می کند . ولی در عین حال نشان می دهد که نقش او با نقش پدر متفاوت است ، نقش پسر در عمل آفرینش ، نقش واسطه است . پدر همه چیز را به واسطه پسر می آفریند . نویسندگان عهد جدید در نحوه استفاده از حروف اضافه در این خصوص دقت بسیار به خرج داده اند در آیه نقل شده در بالا دیدیم که پولس در بیان نقش پدر و پسر در کار آفرینش ، حرف اضافه ” از ” را برای پدر و حرف اضافه به واسطه ” را برای پسر به کار می برد ، همه چیز از ” پدر و به واسطه ” پسر است.

قسمتهای دیگر عهد جدید نیز نقش واسطگی پسر را در آفرینش تأبید می کنند . برای مثال ، دیدیم که یوحنا در آغاز انجیل خود می گوید : « همه چیز به واسطه او پدید آمد » ( یوحنا ۳ : ۱ ) . همچنین پولس در کولسیان می گوید : « همه چیز به واسطه او آفریده شد : آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است ، دیدنیها و نادیدنیها ، تختها و فرمانرواییها ، ریاستها و قدرتها همه موجودات به واسطه او و برای او آفریده شدند . ( کولسیان ۱۵ : ۱ ۱۷ ) . در هر سه قسمت می بینیم که پسر در آفرینش سهیم است و نقش او نقش واسطگی است .

آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

برای درک بهتر و دقیقتر واسطگی پسر باید به زمینه فکری آیات نقل شده توجه کنیم . واژه ای که در یوحنا ۱ : ۱ معمولا ” کلمه ” یا ” کلام ” ترجمه می شود ، واژه یونانی ” لوگوس ” است که دارای دو معنای اصلی است . ” لوگوس” هم به معنی کلام ، پیام و تعلیم است ، و هم به معنی عقل ، اندیشه و حکمت ، مفسران اتفاق نظر دارند که یوحنا در این آیه به هر دو معنای لوگوس توجه دارد . به علاوه ، در سخن گفتن از لوگوس ، به احتمال زیاد ، هم اندیشه یهودی درباره آفرینش در نظر اوست ، هم زمینه یونانی مفهوم لوگوس . در پیدایش می خوانیم که خدا با کلام خود ، جهان را می آفریند . او می گوید : « روشنایی بشود ، و روشنایی پدید می آید . می گوید فلکی در آسمان باشد ، و چنین می شود ، و الى آخر ( پیدایش ۲۶-۳۰۱ ) . همچنین در کتاب امثال سلیمان می خوانیم که خدا جهان را به واسطه حکمت خود آفرید ( امثال ۲۲۰۸-۳۱ ) ، خدا اندیشه ، حکمت و طرحی برای خلق جهان داشت . این اندیشه در کلام خلاق او ابراز شد و جهان را به وجود آورد . در فلسفه یونان نیز ، لوگوس اصل عقلانی حاکم بر جهان و نظام بخشنده به آن تلقی می شد .یوحنا با استفاده از واژه لوگوس و یکی شمردن آن با مسیح میخواهد بگوید که مسیح است اندیشه و طرح خدا در خلق جهان .مسیح است اصل حاکم بر آفرینش که بدان نظام می بخشد . پس ” پسر ” به عنوان لوگوس معنی و فلسفه وجودی خلقت را تعیین می کند . اوست طرح و الگوی آفرینش ، و حکمت و منطق حاکم بر کل جهان .

آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

پولس نیز مسیح را به صراحت حکمت خدا می خواند ( اول قرنتیان ۲۴۰۱ و ۲۹ ) و چنانکه دیدیم اعلام می دارد که خدا جهان را به واسطه او آفرید . در قسمتی از نامه او په کولسیان ، که پیشتر نقل شد ، می خوانیم که مسیح صورت با تصویر خدای نادیده است نخستزاده تمامی آفریدگان ، زیرا همه چیز به واسطه او آفریده شد » ( ۱۵ : ۱ – ۱۶ ) . در اینجا ، چنانکه در فصول پیش دیدیم ، مقصود پولس از ” نخستزاده آفریدگان این نیست که مسیح نخستین آفریده خداست ، بلکه او آن فرزند ارشد و نخستزاده است که از پیش در الوهیت وجود داشت و جهان در جهت انطباق با او و با الگوبرداری از او آفریده شد . از همین رو ، پولس ادامه می دهد که به او پیش از همه چیز وجود داشته و همه چیز در او قوام دارد » ( آیه ۱۷ ) . منظور از قوام در اینجا پیوستگی ، اتصال و انسجام درونی است . در ” پسر ” است که اجزاء مختلف جهان خلقت به هم می پیوندند و از انسجام ، نظم و هماهنگی برخوردار می شوند . بدون ” پسر ” و جدا از او جهان قوام خود را از دست میدهد و دچار بی نظمی ، ناهماهنگی ، و فروپاشی می شود . و به همین معناست که همه چیز برای او ” ( ۱۶ ) آفریده شد . او غایت جهان است ، بدین معنا که جهان برای انطباق با او ساخته شد و باید به سوی همین انطباق حرکت کند . او طرح و الگوی آفرینش است . بدون او و جدا از او جهان بی هدف و بی معنا است .

این موضوع در مورد انسان که اشرف مخلوقات است به طور خاص و با شدت  بیشتری صدق میکند. زیرا از میان همه مخلوقات انسان بود که به صورت و شباهت خدا خلق شد ( پیدایش ۲۷ : ۱ ) ، ولی کلام خدا می گوید که صورت کامل خدا مسیح است ( کولسیان ۱۵ : ۱ ؛ دوم قرنتیان ۴۰۴ ) . پس به صورت خدا خلق شدن انسان ، بدین معنا نیز هست که هدف خدا برای انسان و معنی زندگی او را باید در مسیح به عنوان پسر خدا جستجو کرد .

می پرسیم به چه معنا ” پسر ” طرح و الگو و غایتی است که جهان خلقت ، بخصوص انسان ، به سوی انطباق و همشکلی با آن در حرکت است ؟ به این موضوع در کلی ترین معنای آن می توان چنین نگریست هدف و فلسفه وجودی مخلوقات ، بخصوص انسان ، این است که به لحاظ رابطه با خدا ( و دیگر مخلوقات ) شبیه پسر او شوند . این از دو لحاظ صادق است : اولا در پسر با کسی روبروییم که در عین حال که از ذات پدر است ، از او متمایز می شود . به دیگر سخن ، در پسر با وجود یک دیگر در کنار پدر روبروییم . اگر در ذات خود خدا این ” دیگر ” وجود نداشت ، به وجود آمدن ” دیگر ” های مخلوق در کنار خدا امکان پذیر نبود . در پسر است که می بینیم این خدای لایتناهی نه تنها پذیرای ” دیگری ” است ، بلکه این ” دیگر ” از او مولود می شود . آفرینش همانا به وجود آمدن ” دیگر ” و ” دیگران ” در عرصه جهان مخلوق است . بنابراین ، پسر اصل ” تمایز در خود الوهیت است . وجود متمایز ” پسر ” است که وجود متمایز همه مخلوقات را امکانپذیر ساخته است .

آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

ثانیا ، رابطه خاص پدر با پسر ، مبنا ، بنیان و الگوی هر نوع رابطه خدا با جهان مخلوق است . پسر یگانه خدا از ازل محبوب پدر و مورد محبت او بود . دعوت جهان مخلوق نیز این است که مانند پسر خدا محبوب پدر باشد . پسر ، محبت پدر را در احترام ، سرسپردگی و توکل کامل به سوی او باز می تاباند ، دعوت جهان نیز این است که مانند خدا محبت پدر را در احترام ، سرسپردگی و توکل کامل به سوی او باز تاباند . این همان شریک شدن در طبیعت الاهی است( دوم پطرس ۳ : ۱-۴ ) این همان همشکل و هم ارث شدن با مسیح است که هدف خدا بویژه برای انسان است ( رومیان ۱۷ : ۸ و ۲۹ ) . بقیه آفرینش تنها تحت رهبری و هدایت انسان در این هدف شریکند و هر یک در مرتبه خود و مطابق قابلیتهای ذاتی خویش همشکل و شبیه ” پسر ” می شوند . در عیسی ما نمونه کامل چنین انسانی را می بینیم . پسر ازلی خدا در عیسی سیمای بشری به خود گرفت و به ما نشان داد که صورت خدا بودن برای انسان به چه معناست نه تنها پدر و پسر بلکه روح القدس نیز در اتحاد کامل با آن دو ، در آفرینش جهان سهیم است . دیدیم که پدر ، خالق ، طراح و سر منشاء است ؟ حال آنکه پسر ، طرح ، اصل نظم دهنده و واسطه خلقت . و اما روح القدس مجری طرح و تکمیل کننده آفرینش است و این کار را با پیوند و ارتباط دادن جهان به پدر و پسر انجام می دهد . اگر پسر اصل تمایز در الوهیت است ، روح القدس اصل پیوستگی و اتحاد است . اگر پسر بنیان منطقی آفرینش است ، بدین معنا که با مولود و متمایز شدن از پدر ، بنیان تمایز جهان مخلوق و استقلال نسبی آن از خدا است ، روح القدس آن نیروی اکستاتیک خداست که هم این تمایز را تحقق می بخشد و هم آنچه را که تمایز می یابد در اتحاد با سرمنشاء یعنی خدا نگاه می دارد . روح القدس نیروی اجرایی و حیاتبخش خداست که در جهان آفرینش فعال است و آن را به سوی رسیدن به کمال که همانا انطباق با الگوی پسر خداست سوق می دهد .

در همان نخستین آیات کتاب مقدس ، به نقش روح القدس در کار آفرینش اشاره شده است . پس از آفرینش آسمانها و زمین می خوانیم زمین بیشکل و خالی بود و تاریکی بر روی ژرفا ، و روح خدا بر سطح آبها اهتزاز داشت( پیدایش ۲۰۱ ) . اینجا می بینیم روح با دم خدا بر آبهای زمین خالی و بی شکل در اهتزاز است ، درست پیش از آنکه خدا با کلام خود به آن شکل دهد . پس کلام و روح با هم عمل می کنند . هر چند در اینجا به نقش خاص روح و کیفیت کار او در آفرینش به روشنی اشاره نشده است ، در پرتو شناخت ما مبنی بر دیگر قسمتهای کتاب مقدس می توان تصور کرد که در اینجا نیز به عنوان نیروی حیات بخش و تبدیل کننده خدا مجری مقاصد او در عمل است .

آفرینش چون عمل سه شخص تثلیث

کمی جلوتر در شرح آفرینش انسان می بینیم که دم خدا به انسان حیات می بخشد و او را زنده می کند ( پیدایش ۲۶۲ ) . همچنین در مزمور ۶:۳۳ چنین می خوانیم : « به کلام خداوند آسمانها ساخته شد و همه لشکر آنها به دم دهان او . » پس خدا بواسطه ” کلام ” شکل دهنده و ” دم ” حیاتبخش خود جهان را خلق می کند ، چنانکه گویی در همان عمل واحد ، هم ” کلام ” و هم ” دم ” یا” روح ” ( که در عبری یک کلمه است از دهان او صادر می شود . در مزمور ۱۰۴ نیز به همین عمل حیاتبخش روح در آفرینش اشاره شده است : « چون روح خود را می فرستی آفریده میشوند و روی زمین را تازه می سازی ! » ( ۲۹-۳۰ ) .

این حقیقت که روح القدس نیروی اجرایی خداست که مقاصد او را در جهان تحقق می بخشد ، در کارهای روح در میان قوم اسرائیل ، در زندگی و خدمت عیسی ( نگاه کنید به فصل ۱۰ ) ، و در زندگی مؤمنان نگاه کنید به فصل ۱۱ ) آشکارتر می شود . روح است که ما را به شباهت مسیح در می آورد و تمام جهان آفرینش را به سوی تحقق نهایی همین هدف یعنی همشکلی با پسر خدا به پیش می برد .

خلاصه و نتیجه گیری

درک مسیحی از آفرینش ، با اعتقاد به تثلیث رابطه منطقی و ناگسستنی دارد . نخست آنکه خدای مسیحیان از خصوصیاتی چون شخصیتمندی و محبت ذاتی برخوردار است که بدون تثلیث ، اعتقاد به آفرینش آزاد را دشوار می سازد . دوم ، بدون وجود تثلیث ، اعتقاد به آفرینش محبت آمیز نیز نامعقول می شود . زیرا اگر خدا تثلیث نبود ، نمی توانست محبت باشد و در نتیجه ، جهان را نیز نمی توانست از سر محبت خلق کند . به علاوه ، بدون تثلیث ، آفرینش محبت آمیز بر نیاز مند بودن خدا دلالت می کرد . سوم ، هر شخص تثلیث در آفرینش حضور فعال دارند . پدر ، سرمنشاء ، خالق و طراح است. پسر واسطه اصل نظم بخشنده و طرح ،و روح القدس ، نیروی حیاتبخش ، مجری و تکمیل کننده طرح . پدر سرمنشاء غایی و نهایی همه چیز است ،پسر اصل تمایز و روح القدس اصل اتحاد و پیوستگی .بدون پدر ، جهان سر منشاء نمی داشت ؛ بدون پسر ، استقلال و آزادی نسبی خود را از دست می داد ؛ بدون روح ، این استقلال به جدایی کامل و در نتیجه ، نابودی جهان می انجامید .

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

دانلود کتاب شروعی تازه

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp