الوهیت روح القدس

الوهیت روح القدس

الوهیت روح القدس

روح القدس خداست بحث درباره الوهیت روح القدس برای آنکه به درک آموزه تثلیث مدد رساند ، باید دست کم سه موضوع را در بر بگیرد . نخست اینکه نشان دهد کتاب مقدس هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید برای روح الوهیت قائل است . ولی این به تنهایی کافی نیست .

زیرا برخی ممکن است الوهیت روح القدس را تصدیق کنند ، ولی روح را صرفا نیرویی الاهی یا قوت خدا بینگارند . بنابراین ، باید به شخصیتمندی روح نیز در کلام خدا توجه کرد و نشان داد که روح صرفا نیرویی الاهی نیست بلکه از شخصیت برخوردار است .

ولی بررسی الوهیت روح القدس بدون توجه به تمایز شخصی او از پدر و پسر ناقص خواهد بود . زیرا برخی ممکن است به الوهیت و شخصیتمندی روح قائل باشند ، ولی او را همان ” پدر ” یا ” پسر ” بینگارند . بنابراین ، در بحثی جامع درباره الوهیت روح القدس باید نشان داد که روح به عنوان شخصی متمایز از پدر و پسر از الوهیت برخوردار است . ما در این بخش از کتاب به دو موضوع نخست یعنی الوهیت و شخصیتمندی روح می پردازیم . تمایز او را از پدر و پسر در فصل بعد بررسی خواهیم کرد .

الوهیت روح القدس

الوهیت روح القدس در عهد عتیق و یهودیت زمان . گرفته شده و هرگز شکی درباره آن وجود نداشته است . البته یهودیان در الوهیت قائل شدن برای روح ، او را شخصی متمایز از خود خدا تلقی نمیکردند بلکه روح خدا مفهومی ارتباطی بود که خود خدا را در عمل و ارتباط با مخلوقات ، بخصوص قومش ، نشان می داد . روح القدس ، عامل اجرایی خدا بود که حضور و عمل مستقیم خود خدا را با خود و در خود داشت .

نیز از چشم اندازی دیگر می توان گفت که روح القدس مفهومی تجربی بود که از تجربه انسان از خود خدا حکایت می کرد روح القدس پیام خدا ، حکمت خدا ، قوت خدا ، قدوسیت خدا ، حیات خدا و حضور خود خدا را به ارمغان می آورد . اساس اصطلاح ” روح خدا یا ” روح خداوند ” که برای روح القدس به کار رفته ، بیانگر همین حقیقت است .

از شواهد مؤید این موضوع در عهد عتیق می توان به مواردی اشاره کرد که در آنها اصطلاح ” روح خدا ” یا ” روح خداوند ” به موازات ” دست و نشاندهنده خداوند ” ، ” روی خداوند ” و یا خود ” خداوند ” به کار می رود و نه اشاره داشتن آنها به امری واحد است .

برای نمونه ، به نظر می رسد که در اشعیا ۱:۵۹ ، ۱۶ ، ۱۹-۲۱ ” دست خداوند ” ، ” بازوی او ” ، ” نام خداوند ” ، ” جلال او ” ، ” دم خداوند ” و ” روح ” او به موازات هم به کار برده شده و همگی به حضور و عمل مستقیم خود خداوند اشاره دارد . نیز در مزامیر ۱۱:۵۱ ؛ ۷۰۱۳۹ و ۲۹ : ۱۰۴-۳۰ ، ” روح ” خداوند به موازات ” روی ” او به کار برده شده و به معنی حضور خود خداوند است . و بالاخره در اول سموئیل ۱۰ ۷۶:۱۰ ، مستولی شدن ” روح خداوند بر شاؤل نمایانگر این است که ” خدا ” با اوست .

در عهد جدید نیز روح خدا مانند عهد عتیق به حضور و عمل خود خدا اشاره دارد . تنها تفاوت ، چنانکه پیشتر اشاره شد ، آن است که در عهد جدید روح خدا حضور و عمل مسیح قیام کرده را نیز علاوه بر حضور خود خدا به ارمغان می آورد . این البته شاهدی مهم بر الوهیت عیسی است و نه عدول از الوهیت روح ، عهد جدید نیز الوهیت روح را مفروض می گیرد .

برای مثال ، پولس رسول در اول قرنتیان ۱۱۲ رابطه روح خدا با خدا را به رابطه روح انسان با انسان تشبیه می کند : « زیرا کیست که از افکار آدمی آگاه باشد ، جز روح خود او که در درون اوست ؟ بر همین قیاس ، فقط خداست که از افکار خدا آگاه است .

مطابق این آیه ، چنانکه تنها روح خود انسان ، به علت یکی بودن با انسان ، از افکار او آگاهی دارد ، تنها روح خداست ، که به علت یکی بودن با خدا از افکار خدا آگاه است . پس چنانکه روح انسان از انسان جدایی ناپذیر است ، روح خدا را نیز از خدا جدا نمی توان کرد .

در دوم قرنتیان ۱۷ : ۳-۱۸ ، دو بار ” خداوند ” و ” روح ” او یکی تلقی شده اند : « خداوند روح است و هر جا که روح خداوند باشد آنجا آزادی است ، و همه ما که با چهره بی حجاب ، جلال خداوند را ، چنان که در آینه ای ، می نگریم ، به صورت همان تصویر ، از جلال به جلالی فزونتر دگرگون می شویم ؛ و این از خداوند سرچشمه می گیرد که روح است .

در این قسمت پولس نخست ایمان آوردن یهودیان به مسیح را با بازگشت موسی به حضور یهوه در خروج ۳۳ مقایسه می کند( آیات ۱۵ و ۱۶ ) آنگاه اظهار می دارد که تنها با بازگشت نزد خداوند است که حجاب از چهره یهودیان برداشته می شود تا آنها بتوانند معنی عهد عتیق را به درستی درک کنند.

سپس ادامه می دهد که آزادی از حجاب ذهن از آنجا روی میدهد که ایشان با بازگشت نزد خداوند در واقع در معرض عمل ” روح خداوند ” قرار می گیرند که با خداوند یکی است . در آخر ، او تجربه ملاقات و نگریستن بر جلال خداوند و دگرگون شدن به صورت او را به ” روح ” نسبت می دهد و او را با خود ” خداوند ” یکی می شمارد .

یکی دیگر از شواهد بسیار جالب و روشن الوهیت روح در عهد جدید آیاتی است که در آنها تحقق وعده دیرینه خدا در مورد سکونت او در میان قو مش ، در قالب سکونت روح القدس در فرد فرد مؤمنان و در کلیسا بیان می شود . در اول قرنتیان ۱۹۰۶ می خوانیم : « آیا نمی دانید که بدن شما معبد روح القدس است که در شماست و آن را از خدا یافته اید ، و دیگر از آن خود نیستید ؟

در این قسمت طنین لاویان ۱۱ : ۲۶-۱۲ محسوس است که در آن خدا وعده می دهد که مسکن خود را در میان قومش بر پا خواهد کرد . این بدان معنا خواهد بود که آنها قوم او و او خدای ایشان است .

چنانکه دیدیم ، در عهد عتیق این وعده به طور موقت به صورت سکونت خدا در خیمه ملاقات و معبد اورشلیم تحقق یافت . ولی در همان عهد عتیق وعده داده شده بود که روزی خدا روح خود را در قلوب فرد فرد مومنان خواهد نهاد ( حزقیال ۲۷:۳۶ ) ، به گونه ای که دیگر نه یک خیمه یا عمارت ، بلکه خود مؤمنان فردا و جمعا مسکن خدا خواهند بود . و تحقق آن نظر دارد .

او پولس در آیه نقل شده در بالا به همین وعده و ته نخست بدن مؤمنان را ” معبد روح القدس ” می خواند و بعد تأکید می کند که آنها دیگر نه به خود بلکه به خدا تعلق دارند . دلیل مضاعف و کام روشن بر اینکه پولس در اینجا روح القدس را با خود خدا یکی می شمارد آن است که در ادامه سخنش می گوید پس خدا را در بدن خود تجلیل کنید » ( ۲۰ ) . اینکه بدن آنها ” معبد روح القدس ” است ، بدین معناست که ” خدا ” در بدن آنها ساکن است ، و باید با دوری جستن از گناهان جنسی او را در بدن خود تجلیل و احترام کنند .

همین موضوع بروشنی در اول قرنتیان ۱۶ : ۳ بیان شده است : « آیا تشخیص نمیدهید که معبد خدایید و روح خدا در شما ساکن است ؟ در اینجا پولس پس از تأکید بر اینکه مؤمنان ، معبد یعنی محل سکونت ” خدا ” هستند ، می گوید که ” روح خدا ” در آنها ساکن است ! آشکار است که برای پولس روح خدا و خود خدا یکی هستند . منطق این موضوع در افسسیان ۲۱ : ۲-۲۳ بیان گردیده است .

در اینجا پولس پس از آنکه کلیسا را ” معبدی مقدس ” می خواند که در خداوند بر پا می شود ، چنین ادامه می دهد . او در او شما نیز با هم بنا می شوید تا به صورت مسکنی در آیید که خدا به واسطه روحش در آن ساکن است .

قسمتی دیگر که می توان به عنوان گواهی بر الوهیت روح القدس در تجربه و اعتقاد کلیسا بدان اشاره کرد ، اعمال ۳ : ۵-۴ است . در اینجا پطرس نخست به حنانیا می گوید : « ای حنانیا ، چرا گذاشتی شیطان دلت را چنین پر سازد که به روح القدس دروغ بگویی و بخشی از بهای زمین را برای خود نگاه داری ؟ » و سپس در آیه بعد ادامه می دهد : « تو نه به انسان ، بلکه به خدا دروغ گفتی ! » پس دروغ گفتن به روح القدسی که در مؤمنان و کلیسا ساکن است ، چیزی جز دروغ گفتن به خود خدا نیست.

این یگانگی روح با خدا در صفاتی که روح بدانها موصوف گردیده و کارهایی که به روح نسبت داده شده نمایان است . روح القدس روح حیات ، روح قوت ، روح حکمت ، روح راستی ، روح قدوسیت و روح جلال خوانده شده است . او در کار خلقت ، حیات بخشیدن ، افاضه حکمت الاهی ، نزول وحی ، تجدید حیات و جلال دادن مؤمنان نقش فعال دارد . او در قلب همه مؤمنان ساکن می شود و در آن واحد در همه جا حضور دارد .

شخصیتمندی روح القدس

پس از بررسی موضوع الوهیت روح ، لازم است نگاهی اجمالی به شواهد شخصیتمندی او بیفکنیم . هر چند کتاب مقدس تشبیهات غیرشخصی همچون آتش ، آب و باد را برای روح القدس به کار می برد ، ولی نباید تصور کرد که او را وجودی غیرشخصی می انگارد . یکی از شواهد مهم شخصیتمندی روح این است که با وجود آنکه کلمه ” روح ” در یونانی خنثی است ، عهد جدید برای او همیشه ضمیر شخصی به کار می برد و با این کار ، به بهای خطای گرامری ، شخصیتمندی روح را محفوظ نگاه می دارد .

شخصیتمندی روح همچنین از خصوصیات و کارکردهای شخصی که به او نسبت داده شده است آشکار است .

روح نزد ما و در ما مسکن می گزیند ( یوحنا ۱۷:۱۴ ؛ افسسیان ۲۱ : ۲- ۲۲ ) به ما تعلیم می دهد و همه چیز را به یاد ما می آورد ( یوحنا ۱۶:۱۴ ) .

درباره مسیح شهادت می دهد ( یوحنا ۲۶:۱۵ ) . جهان را مجاب می کند ( یوحنا ۸:۱۶ ) ما را هدایت و رهبری می نماید ( ۱۳:۱۶ ) . مسیح را جلال می دهد و چیزهای مربوط به او را به ما اعلام می کند ( ۱۴:۱۶ ) . او همچنین غمگین می شود ( افسسیان ۳۰ : ۴ ) و قدوس خوانده شده است ( افسسیان ۳۰۰۴ ) . از شواهد بالا کاملا روشن است که روح القدس شخصی است که از الوهیت برخوردار است . ما در خصوص تمایز او از پدر و پسر در فصل بعد سخن خواهیم گفت .

خلاصه و نتیجه گیری

در این فصل دو رکن اول آموزه تثلیث یعنی یکی بودن خدا و الوهیت هر سه شخص تثلیث ، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت . نخست ،دیدیم که عهد جدید نیز مانند عهد عتیق بر یگانگی خدا تأکید دارد و کلیسای اولیه اعتقاد به الوهیت مسیح و پرستش او را هرگز به معنای انکار یکتاپرستی تلقی نمی کرده است .

دوم ، خدای کتاب مقدس پدر است . اعتقاد به پدر بودن خدا از همان عهد عتیق آغاز شده ولی در زندگی ، تعالیم و خدمات عیسی از جایگاه مرکزی برخوردار گردیده است . تحت تأثیر و نفوذ عیسی ، تجربه و اعتقاد به پدر بودن خدا به یکی از ارکان مهم ایمان مسیحی تبدیل شد . به علاوه ، پدر بودن خدا به طور خاص ، و با قدرت و وضوح هر چه بیشتر ، در رابطه خدا با عیسی به عنوان پسر خدا جلوه گر گشت . از این رو با الوهیت عیسی رابطه بسیار نزدیک دارد .

سوم ، اعتقاد به الوهیت مسیح نزد مسیحیان نخستین برخاسته از تجربیات گوناگون آنها از مسیح بود . این تجربیات هم شامل تأثیر پذیرفتن از شخصیت ، سخنان و اعمال عیسی در زندگی زمینی او بود ، و هم شامل تجربه حضور و عمل نیرومند و فراگیر او پس از رستاخیز از میان مردگان . در نتیجه تأمل در همه این تجربیات گوناگون ، شاگردان و کلیسای نخستین به این نتیجه رسیدند که عیسی از ذات الاهی برخوردار است و این اعتقاد خود را به روشنی در نوشته هایشان در عهد جدید بیان داشتند.

چهارم ، الوهیت و شخصیت روح القدس در تمام کتاب مقدس ، در عهد عتیق و چه در عهد جدید مسلم دانسته شده است هر چند این امر در عهد عتیق و یهودیت به معنی قائل شدن شخصیتی متمایز از خدا برای روح نبوده است .

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

دانلود کتاب مقدس

 

 

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp