تثلیث و تجسم
مقدمه
معمولا در اندیشیدن به موضوع انسان شدن خدا در مسیح ، و به اصطلاح آموزه تجسم ، بیشتر به نقش ” پسر ” توجه می شود . از آنجا که شخص دوم تثلیث یعنی پسر است که طبیعت بشری به خود گرفت ، تجسم معمولا کار پسر تلقی می گردد . البته جای تردید نیست که پسر نقش بسیار عمده و اساسی در این رخداد دارد .پولس در فیلیپیان ۵ : ۲ _۱۱ کار پسر را به زیبایی به تصویر می کشد و مؤمنان را پند می دهد که طرز فکر و نگرش مسیح را اتخاذ کنند . پسر که با خدا همذات و برابر بود ، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته ، به شباهت آدمیان در آمد . » او داوطلبانه حاضر شد برای نجات انسانها جلال آسمان را ترک گوید و انسان شود . او حاضر شد خوار شود و تا به مرگ ، بلکه مرگ وحشتناک صلیب ، برای نجات انسان فداکاری کند .
تثلیث و تجسم
این نقش مرکزی پسر سبب شده است که تمام توجه بر او معطوف شود تا جایی که تجسم فقط با عمدتا کار پسر محسوب گردد . ولی کمی تأمل و ژرف کاوی در کلام خدا ، نادرستی این تصور را آشکار می کند . بدون حضور و نقش فعال پدر و روح القدس ، تجسم امکان پذیر نبود . در انسان شدن مسیح نیز ، مانند همه دیگر کارهای خدا ، هر سه شخص تثلیث با هم و در اتحاد کامل عمل کردند ، هر چند نقش هر یک با دیگری متفاوت بود .
نقش پسر در تجسم
نقش پسر در تجسم همان نقش الگو و طرح بود . دیدیم که پسر الگوی آفرینش و صورت اصلی خدا بود که انسان به طور خاص برای انطباق و همشکلی با او آفریده شد . ولی انسان ، و از پی او جهان ، در گناه سقوط کرد و از آن الگو و هدف نخستین به دور افتاد و در نتیجه دچار سرگشتگی ، فروپاشی ، بی نظمی و فساد شد . در این وضع ، پسر خدا به همان الگو و طرح اولیه به این جهان آمد تا انسان و نهایتا جهانی را که از آن الگو و هدف به دور افتاده بود دوباره به مسیر آغازین باز گرداند . برای انجام این کار ، او طبیعت بشری را به خود گرفت و با این کار ، نخستین بشری را که به معنای واقعی و کامل ، صورت خدا و منطبق با الگوی اولیه بود ، به وجود آورد . او در تمام طول زندگی خود ، از تولد تا مرگ و قیام ، انسانیت کامل را ظاهر ساخت . به گفته ایربنیوس عیسی هر آنچه را که آدم ، و از پی او نسل سقوط کرده بشر ، از کف داده بود ، احیا کرد و باز پس گرفت . او با مرگ خود بر صلیب ، گناه بشر را کفاره کرد و بشریت سقوط کرده او را کشت ، و در قیام خود بشریت نوینی را که در انطباق کامل با طرح آغازین خدا ، یعنی پسر خدا بود ، به وجود آورد . بنابر این ، کار پسر در تجسم این بود که با بر خود گرفتن طبیعت بشری ، نقش صورت خدا را بر بشر بزند . او به اصطلاح ، بشریت را در قالب پسر خدا ریخت ، و با این کار انسان را همشکل او کرد .
نقش پدر در تجسم
ولی عیسی بارها به نقش پدر در زندگی خود اشاره کرد . او بارها اظهار داشت که او را پدر فرستاده است . زیرا از آسمان فرود نیامده ام تا به خواست خود عمل کنم ، بلکه آمده ام تا خواست فرستنده خویش را به انجام رسانم » ( یوحنا ۳۸۰۶ ) . در انجیل یوحنا ، عیسی بارها به پدر به عنوان فرستنده ” خود اشاره می کند ( ۲۴ : ۵ ، ۳۶-۳۷ ؛ ۳۹.۶ ، ۴۴ ، ۵ ، ۱۸۷ , ۲۸ ۲۹ ؛ ۱۶۸ ، ۱۸ ، ۲۹ ) . شاگردان عیسی و نویسندگان عهد جدید نیز بر این امر صحه می گذارند : « خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانه خود را داد » ( یوحنا ۱۶ : ۳ ) . « چون زمان مقرر به کمال فرا رسید خدا پسر خود را فرستاد که از زنی زاده شد » ( غلاطیان ۴۰۴ ) ، « او پسر خود را به شباهت انسان گناهکار فرستاد تا قربانی گناه باشد » ( رومیان ۳۰۸ ) .
تثلیث و تجسم
بنابراین ، همان گونه که در کار آفرینش ، پدر سر منشاء و آغازگر همه چیز است ، تجسم نیز با عمل پدر آغاز می شود . پدر می فرستد و پسر فرستاده می شود . البته این بدان معنا نیست که پسر با اکراه و اجبار تن به این کار می دهد . پسر به خاطر محبتش به پدر و محبتش به انسانها این کار را می کند ( یوحنا ۹ : ۱۵-۱۰ ) . او شبان نیکو است که داوطلبانه جان خود را در راه نجات گوسفندانش می نهد ( یوحنا ۱۱:۱۰ ، ۱۴-۱۵ ، ۱۷-۱۸ ) پولس چه زیبا به ” پسر خدا ” به عنوان کسی اشاره می کند که مرا محبت کرد و جان خود را به خاطر من داد » ( غلاطیان ۲۰۰۲ ) . پس پسر در اتحاد و یگانگی کامل با پدر ، برای نجات جهان انسان می شود .
به علاوه ، نقش پدر در تمام مراحل زندگی زمینی عیسی تا مرگ و فیام او ادامه پیدا می کند . عیسی بارها بر توکل کامل خود بر پدر و اطاعت کاملش از او تأکید می نماید . این اطاعت و توکل ، شامل همه سخنان و کارهای او بر زمین می شود . پسر از خود کاری نمی تواند کرد مگر کارهایی که می بیند پدرش انجام می دهد ؛ زیرا هر چه پدر می کند ، پسر نیز می کند یوحنا ۱۹ : ۵ ) .سخنانی که من به شما می گویم از خودم نیست ، بلکه پدری که در من ساکن است ، اوست که کارهای خود را به انجام می رساند یوحنا ۱۰:۱۴ ؛ م . ک . ۲۹ : ۱۲-۵۰ ) . « من از خود کاری نمی توانم کرد ، بلکه بنا بر آنچه می شنوم داوری می کنم و داوری من عادلانه است ، زیرا در پی انجام خواست خود نیستم ، بلکه انجام خواست فرستنده خود را خواهانم یوحنا ۵ : ۱۳۰ ۱۳۸۶ ۲۸۸-۲۹ ) . اگر کیفیت زندگی عیسی به گونه ای است که الوهیت در ظرف بشری ریخته می شود و در سیمای بشری نمودار می گردد ، همانا به سبب توکل و سرسپردگی کامل او به پدر است . اگر عیسی ” پسر خدا ” بودن را در این جهان زندگی می کند و آشکار می سازد ، به سبب رابطه نزدیک و پرمحبت او با پدر است . او از پدر می شنود ، کارهای پدر را می بیند و از او می آموزد . همین ارتباط ، سرسپردگی و توکل بر پدر است که معنا و بنیان پسر خدا بودن را تشکیل می دهد . و همین است تحقق صورت کامل خدا و آن طرح و الگویی که خدا به هنگام آفرینش انسان در نظر داشت . بنابراین ، اگر پدر در زندگی عیسی حضور و نقش فعال نداشت او نمی توانست بر روی زمین پسر خدا باشد و صورت کامل خدا را در زندگی خود تحقق ببخشد .
تثلیث و تجسم
این نقش فعال پدر در صلیب نیز دیده می شود . جولیان ، اهل نوریچ از عارفان برجسته ، می گوید : « وقتی به صلیب می نگرم ، تثلیث را می بینم. متأسفانه بسیاری اوقات ، رخداد صلیب به گونه ای توصیف می شود که گویی تنها پسر در کار رهایی بخش جلجتا شرکت دارد . برخی مسیحیان به خطا پسر را در حالتی مجسم می کنند که گویی از آسمان بر وضع فلاکت بار و غم انگیز بشر نظر می افکند و دل بر آنها سوزانده ، انسان می شود تا ایشان را از خشم و غضب پدر که به خاطر گناه نسبت به آنها افروخته شده است ، برهاند . او به خاطر محبتش تن به خواری داده ، انسان می شود و می آید تا با رنج کشیدن و مردن بر صلیب ، خشم پدر را که تنها در فکر مجازات انسان است فرونشاند و او را به اصطلاح بر سر رحم آورد . این تصویر ، که طبق آن ، ” پسر ” پر محبت ، ما را از چنگ ” پدر ” غضبناک می رهاند ، تحریفی از حقیقت صلیب بیش نیست . این تصویر بی نهایت از آنچه عهد جدید درباره نقش پدر در رخداد صلیب می گوید به دور است .
البته جای تردید نیست که مطابق عهد جدید ، پسر است که پر صلیب رنج می کشد و جان می سپارد ، نه پدر . اما این بدان معنا نیست که پدر در رخداد صلیب نقشی ندارد و با نقش او صرفا نقشی منفی است . بر عکس او در صلیب نیز سر منشاء و آغازگر است . چنانکه پولس می گوید : همه چیز از اوست ، ( اول قرنتیان ۶۸ ) ، عهد جدید با صراحت بیان می دارد که رخداد صلیب از محبت پدر سرچشمه می گیرد ، پدر جهان را آنقدر محبت کرد که عزیز ترین و با ارزش ترین چیز ، یعنی ” یگانه ” پسر خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد ( یوحنا ۱۶ : ۳ ) . پدر نیاز ندارد پر سر رحم آورده شود و ترغیب گردد تا گناهان آدمیان را بیامرزد . او خود آکنده از محبت نسبت به انسان ، و مشتاق آشتی دادن او با خویشتن است . کار رهایی بخش صلیب از خود او سرچشمه می گیرد . اینها همه از خداست که به واسطه مسیح ما را با خود آشتی داده … است ، به دیگر سخن خدا در مسیح جهان را با خود آشتی می داد و گناهان مردم را به حسابشان نمی گذاشت » ( دوم قرنتیان ۱۸ : ۵-۱۹ ) . « خدا محبت خود را به ما این گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم ، مسیح در راه ما مرد ( رومیان ۸ : ۵ ) .
تثلیث و تجسم
بسیاری ، چون بر جلجتا نظر می کنند ، تنها رنج پسر را می بینند . ولی کلام خدا به ما می گوید که پدر نیز بر صلیب عزیز ترین و با ارزش ترین چیز یعنی ” یگانه پسر ” خود را فدا کرد ( یوحنا ۱۶ : ۳ ) . رنج پدر در گفته پولس در رومیان ۳۲۰۸ کاملا محسوس است : « او که از پسر خود دریغ نکرد بلکه او را در راه همه ما فدا ساخت ، آیا همراه با او همه چیز را به ما نخواهد بخشید ؟ » چنانکه مولتمان می گوید : « پسر در محبت خود رنج می کشد زیرا در مرگ خویش واگذاشته شدن از جانب پدر را تجربه می کند . پدر در محبت خود رنج می کشد زیرا اندوه مرگ پسر را تجربه می کند . » دیدن رنج و شکنجه پسر و خودداری از دخالت برای تسکین آن رنج و رهانیدن او ، بی شک رنج بسیار برای پدر به همراه دارد . آنچه در جلجتا روی داد ، رازی است که اندیشه بشری از درک تمامی ژرفای آن ناتوان است . مسلم آن است که صلیب نه صرفا رخدادی مربوط به تاریخ بشری ، بلکه رخدادی است الاهی که میان پدر و پسر ، و یا به گفته هگل ، در تاریخ خدا ” روی داد .
تثلیث و تجسم
و بالاخره پدر نه تنها در صلیب بلکه در قیام و صعود مسیح نیز نقش فعال و تعیین کننده داشت . گاه مسیحیان به گونه ای سخن می گویند که گویی مسیح خود خویشتن را از مردگان برخیزانید . حال آنکه در بیشتر آیاتی که در عهد جدید درباره رستاخیز عیسی یافت می شود ، پدر است که عیسی را از مردگان بر می خیزاند ( رومیان ۱۱ : ۸ ؛ اول قرنتیان ۱۵:۱۵ غلاطیان ۱ : ۱ ؛ افسسیان ۲۰ : ۱ ) . او نه تنها مسیح را از مردگان زنده کرد بلکه او را به غایت سرافراز نمود و در جایهای آسمانی بالاتر از همه ریاستها و قدرتها بر دست راست خود نشانید و همه چیز را زیر قدمهای او نهاد و نامی بالاتر از همه نامها به او بخشید ( افسسیان ۲۰۰۱-۲۲ ؛ فیلیپیان ۹ : ۲ ) بنابر این ، پدر در تمام تجسم ، از آغاز تا انجام ، حضور و نقش فعال داشته است و باید تجسم را کار او نیز به شمار آورد .
برگرفته از کتاب تثلیث
نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی