تثلیث و مسائل اجتماعی

تثلیث و مسایل اجتماعی

تثلیث و مسائل اجتماعی

مقدمه

اگر جوهر انسانیت را در صورت خدا بودن انسان بجوییم ، اعتقاد به تثلیث ، چنانکه در این کتاب به تفصیل توضیح داده شد ، پیامدهای مهمی در اندیشه اجتماعی و سیاسی مسیحی خواهد داشت . از آنجا که خدای مسیحیان رفاقت و مشارکت سه شخص الاهی در رابطه ای پر محبت است ، صورت خدا بودن انسان بدین معنا است که او نیز موجودی است شخصیتمند که سعادتش در گرو زندگی در شبکه ای از روابط شخصی پر محبت با خدا ، با دیگر انسانها و با محیط زیست است . در فصل نهم دیدیم که انسان شناسی مسیحی در پرتو تثلیث ، مکلف و قادر به در پیش گرفتن راهی میانه بین دو فلسفه اصالت فرد و اصالت جمع است . هویت واقعی انسان را نه در فردیت او به تنهایی می توان جست ، نه در جامعه به تنهایی ، هویت انسان در شخصیت اوست که از یک سو بر آزادی و منحصر به فرد بودن هر شخص استوار است و از سوی دیگر بر رابطه با دیگران ، این اصل بسیار مهم انسانشناسی مسیحی ، به فلسفه و اخلاق اجتماعی مسیحی شکل خاص خود را می بخشد .

تثلیث و آرمان اجتماعی

پیامدهای اعتقاد به تثلیث برای اندیشه اجتماعی و سیاسی مسیحی توجه بسیاری از الأهیدانان را در سالهای اخیر به خود جلب کرده است . نیکولای فودوروف ، الأهیدان روسی قرن نوزدهم ، از دوستان تولستوی و داستایفسکی ، می گوید : « تثلیث ، برنامه اجتماعی ماست . » مولتمان در بحثهای خود پیرامون فلسفه اجتماعی مسیحی ، بارها این گفته فودوروف را نقل می کند . در یک عبارت ، تثلیث آرمان اجتماعی مسیحیان است . از آنجا که صورت خدا بودن ، چنانکه دیدیم ، دعوت بشر است ، تشکیل جامعه ای از اشخاص برابر که در رابطه شخصی محبت آمیز با هم به سر برند ، هدف غایی خدا برای انسان است . در چنین جامعه ای ، تثلیث بازتاب می یابد و صورت خدا به تحقق نهایی می رسد . از همین جا مولتمان تثلیث را الگوی کامل برای جامعه مشارکتی راستین می شمارد ، اول در کلیسا و سپس در کل جهان . به اعتقاد او خدای تثلیث تنها در جامعه ای بازتاب می یابد که در آن سلطه و بهره کشی ، ستم طبقاتی و استبداد وجود نداشته باشد ، در چنین جامعه ای هویت انسانها نه بر اساس میزان قدرت یا دارایی آنها بلکه بر مبنای کیفیت روابط اجتماعی شان تعریف می شود . در چنین جامعه ای آدمیان در همه چیز ، به جز خصلتهای شخصی خود ، با هم شریکند ، چنین آرمانی ، انسان را هم از خطر فردگرایی ، خودمحوری و زیستن برای منفعت شخصی به دور می دارد ، هم از افتادن در دام آن نوع جمع گرایی که شخصیت و آزادی بشری در آن کاملا محو می شود . مولتمان با الهام گرفتن از تثلیث ، طرفدار جامعه ای است که در آن این دو گرایش با هم ادغام شوند ، و وحدت و کثرت با هم در ته ر تعادل قرار گیرند . او در بحث خود ، آشکارا سرمایه داری غرب و کمونیسم شرق راه پیش از سقوط آن در سالهای اخیر ، مد نظر دارد . مولتمان نظام سیاسی خاصی را برای تحقق این آرمان اجتماعی توصیه نمی کند ، ولی دورنمایی از جامعه ای آرمانی در برابر چشمان مسیحیان قرار می دهد که می تواند به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آنها جهت دهد .

تثلیث و مسائل اجتماعی

اعتقاد لئوناردو بوف ، الامیدان کاتولیک برزیلی ، که بسیار از مولتمان تأثیر پذیرفته است ، جامعه مدرن در هر دو شکل عمده آن سرمایه داری و سوسیالیسم ، در قیاس با آرمان جامعه مبتنی بر تثلیث انحرافات مهمی را نشان می دهد . سرمایه داری لیبرال به فردگرایی ، شکاف عمیق میان ثروتمند و فقیر ، و تیره روزی جهان سوم می انجامد حال آنکه جوامع سوسیالیستی ، هر چند بر برخی اصول صحیح مانند شراکت همگانی در ابزار تولید مبتنی هستند ، به سبب توسل به جبر و زور در پیاده کردن این اصول ، و نفی آزادیهای فردی ، به انحطاط کشیده می شوند .

نظریات مشابهی در الاهیات ارتدوکس نیز مطرح شده است گریگوریوس لارنتزاکیس در مقاله ای تحت عنوان ” بعد اجتماعی راز تثلیث ، ” پس از بحث درباره ابعاد ارتباطی مفهوم ” شخص ” در آموزه تثلیث ، و تفاوت آن با ” فرد ” ، به تثلیث به عنوان الگوی بنیادین یا آرکتیپ اندیشه اجتماعی کلیسا می پردازد . به اعتقاد او ، شکل جامعه آرمانی مسیحی باید با مشارکت سه شخص تثلیث منطبق باشد . به اعتقاد مانزاریدس ، نویسنده ارتدوکس دیگر ، قلب اندیشه اجتماعی ارتدوکسی در آموزه تثلیث یافت می شود ، خدای تثلیث مشارکت محبت است . ماهیت خاص این محبت ، بی نیازی است . هر یک از سه شخص تثلیث خدای کامل است . بنابراین ، مشارکت پر محبت سه شخص تثلیث ، نه بر اعمال زور و فشار به منظور رفع نیازهای هر یک ، بلکه بر تجلی کمال و بی نیازی مبتنی است .

تثلیث و واقعیت اجتماعی

شمار دیگری از الأهدانان مسیحی ، به نقد نگرش اجتماعی – سیاسی مبتنی بر تثلیث پرداخته اند . به اعتقاد اینان حقایق مهمی در آراء اندیشمندان نامبرده وجود دارد . سرمایه داری ، متمایل به تضعیف پیوندهای اجتماعی است و اغلب در بستر طمع و بهره کشی رشد و نمو می کند ، هر چند بر آزادی و ابتکار عمل فردی استوار است و بدان مجال ظهور و بروز می دهد . از طرف دیگر ، سقوط سوسیالیسم در اروپای شرقی و شوروی سابق نشان داد که هر اندازه این نظریه اجتماعی حاوی عناصر مهمی از حقیقت باشد ، به اندازه سرمایه داری ، اگر نه بیشتر ، می تواند به انحطاط اخلاقی و اجتماعی منجر شود و آزادی و مشارکت حقیقی را به خطر بیاندازد . به واقع ، باید گفت هیچ شکل أرمانی از جامعه وجود ندارد ، و نمی تواند در شرایط کنونی وجود داشته باشد ، زیرا همه این آرمانها در اثر گناه به فساد و تباهی کشیده شده و می شوند . از همین رو باید گفت که مولتمان در خودداری از توصیه هرگونه نظام اجتماعی خاص ، پس حکیمانه عمل کرده است .

تثلیث و مسائل اجتماعی

همین واقع گرایی اجتماعی ، لبه برنده تیغ برخی منتقدین سیاست مبتنی بر تثلیث را تشکیل می دهد . آیا انسان می تواند در روابط اجتماعی خود واقعا از خدا تقلید کند ؟ آیا نگرشهای سیاسی مبتنی بر تثلیث به نوعی از این حقیقت غفلت نمی ورزند که تنها خدا ، خدا است ، و انسان محدود و گنهکار نمی تواند نقش خدا را بازی کند ؟ برای مثال ، چنانکه دیدیم ، در مورد رابطه سه شخص تثلیث با هم ، الإهیدانان از مفهوم بسیار مهم ” سکونت متقابل بهره می جویند . هر یک از سه شخص تثلیث در دیگری حضور دارد و این رمز اتحاد و یگانگی کامل آنهاست . ولی انسانها تنها به معنایی مجازی می توانند چنین رابطه ای با یکدیگر برقرار کنند ، نیز در خصوص خدا ، برابری کامل سه شخص تثلیث به این معنا است که دادن و گرفتن در رابطه میان آنها در بردارنده کاسته شدن یکی و افزوده شدن دیگری نیست . حال آنکه همین دادن و گرفتن در روابط موجود میان انسانهای متناهی معمولا دربردارنده افزوده شدن بر دارایی گیرنده و کاسته شدن از دارایی دهنده است ، که این خود مولد مشکلات و مخاطرات اجتماعی است . با تفاوتهای عمده ای از این دست ، آیا واقعا می توان امید و انتظار داشت که آدمیان در روابط خود همان کیفیات موجود در روابط سه شخص تثلیث را متجلی سازند ؟

تثلیث و مسائل اجتماعی

برخی منتقدین همچون پیترز با تاکید یک جانبه بر شکاف و گسستگی موجود میان خدا و انسان ، هر گونه تلاش برای انطباق جامعه بر تثلیث را خیالپردازی صرف قلمداد کرده اند . در نقطه مقابل ، ولف با اذعان به اهمیت به سزای در نظر گرفتن این گسستگی ، بدرستی تأکید می کند که این نباید به قیمت از یاد بردن یا نادیده گرفتن پیوستگی و شباهت موجود میان خدا و انسان تمام شود . چنانکه دیدیم ، مهمترین اصل انسانشناسی مسیحی همانا آفریده شدن انسان به صورت خدا و دعوت او به تحقق بخشیدن این صورت در ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی است . بنابر این ، رویکرد درست نه انکار اهمیت تثلیث به عنوان آرمان اجتماعی مسیحی ، بلکه کوشش در جهت پرداخت و تحقق عملی این آرمان با مد نظر داشتن حقایق دو گانه پیوستگی و گسستگی میان خدا و جهان است . به دیگر سخن ، اندیشه و عمل اجتماعی در جهت تحقق آرمان تثلیث نباید صرفا بر نگرشی ” از بالا ” ، یعنی از تثلیث به سوی واقعیت اجتماعی ، مبتنی باشد . زیرا در این حالت ، الگوی تثلیث به طور یک سویه و خام اندیشانه بر واقعیت اجتماعی فروافکنده می شود . حال آنکه توفیق در پرداخت نظریه اجتماعی مبتنی بر تثلیث ، مستلزم اتخاذ همزمان نگرشی ” از پایین است که در تعامل با نگرش ” از بالا قرار گیرد ، و آن را متعادل سازد . در چنین تعاملی ، عناصر تشکیل دهنده واقعیت اجتماعی ، چه به طور کلی و چه در تجلی خاص زمانی و مکانی ، در انتخاب و پرداخت برنامه اجتماعی مناسب نقش هدایتگر خواهد داشت . در چنین رویکردی ، اندیشمند مسیحی پیوسته در تلاش برای یافتن پاسخ درست به این پرسش است که مشارکت پر محبت سه شخص نامتناهی و قدوس تثلیث ، چون در قالب واقعیت متناهی ، گناه آلود و از هم گسیخته روابط بشری ریخته شود ، چه شکلی به خود خواهد گرفت و به چه صورت پا ضور ملموسی ظهور و بروز خواهد کرد ؟ به دیگر سخن ، شکل خاص الگوبرداری از مشارکت پر محبت تثلیث در بطن روابط محدود و سقوط کرده بشری چیست ؟

تثلیث و مسائل اجتماعی

ولی آیا الاهیدان مسیحی می تواند در پاسخ یابی برای این پرسش صرفا بر نیروی اندیشه و قوه تخیل خلاق خود تکیه کند ؟ آیا انسان می تواند با آگاهی اندک و ناقصی که از روابط تثلیثی دارد به درستی حدس بزند که این روابط در بطن شرایط محدود و گناه آلود بشری چه شکلی به خود خواهد گرفت و از چه مختصاتی برخوردار خواهد شد ؟ اساسا آیا می توان به تقریبهای گمان پردازانه بشری از آرمان تثلیث ، ولو تقریبهای الاهیدان آگاه مسیحی ، اطمینان کرد ؟

تثلیث و مسائل اجتماعی

مشکل دیگر این شیوه برخورد ، چنانکه کاترین تانرخاطر نشان ساخته است ، گرفتار آمدن به توضیح واضحات است . برای مثال ولف اظهار می دارد که تقریب بشری رابطه مبتنی بر ” سکونت متقابل ” perichoreisis چنانکه در میان سه شخص تثلیث بر قرار است ، تأثیر متقابل انسانها بر هم در عرصه خصائل شخصی است . شخصیت من تحت تأثیر رابطه من با اشخاص دیگر شکل می گیرد و شخصیت دیگران تحت تأثیر رابطه آنها با من ، ولی خطر مشهود در این مثال آن است که به نظر می رسد الگوی تثلیث در رسیدن به نتیجه مذکور کار چندان مهمی انجام نمی دهد . ما نیازی نداریم تثلیث به ما بگوید که روابط انسانها با هم در شکل گیری شخصیت آنها اثر می گذارد . این توضیح واضحات است . حقایقی از این دست ، مدتها در آثار فلسفی تشخیص داده شده است ، و توسل به آموزه تثلیث بدین شکل ، ما را چندان از آنها فراتر نمی برد . البته تثلیث ، چنانکه پیشتر دیدیم ، تبیین فلسفی و وجودشناختی مهمی برای واقعیت انسانشناختی به ظاهر پیش پا افتاده مثال ما فراهم می آورد . مشکل اینجاست که رویکرد خاص مورد نظر به تثلیث ، در این خطر است که با کلی گویی و توضیح واضحات ، قدرت تثلیت را به عنوان الگوی عملی و کارآمد برای اندیشه و عمل اجتماعی ، تا حد زیادی فرو کاهد.

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

 

مراسم شام خداوند چیست ؟

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp