خطابهای پدر به پسر
این خطابها نیز که ابراز محبت و خشنودی پدر به پسر است ،موید تمایز آن دو است .در لوقا ۲۲:۳ ، پدر از آسمان پسر را مخاطب قرار می دهد :تو پسر محبوب من هستی ، و من از تو خشنودم .و روح القدس از آسمان بر او نازل می شود . اینجا هر سه شخص تثلیث را در یک زمان در کنار هم و در رابطه با هم می بینیم . پدر ، پسر را محبت می کند . این یکی از مهمترین حقایق ایمان مسیحی است . این محبت ، امری موقتی نیست. عیسای مسیح در دعای معروف خود در انجیل یوحنا به پدر می گوید : زیرا که پیش از آغاز جهان مرا دوست میداشتی ( ۲۴:۱۷ ) و نیز یوحنا عیسی را پسر یگانه ای می خواند که در آغوش پدر است ( ۱۸ : ۱ ) . پدر از ازل پسر یگانه خود را دوست می داشت .
رمز محبت بودن خدا ، چنانکه پیشتر بدان اشاره شد ، همین است . بدون وجود این محبوب ازلی و ابدی ، خدا نمی توانست و نمی تواند محبت باشد . وجود این محبت ازلی به ما اطمینان می دهد که محبت خدا به ما نیز موقتی نیست و هرگز پایان نمی پذیرد . اگر محبت خدا امری موقت بود که در موقعیتی خاص بر او عارض شده بود ، چه اطمینانی وجود می داشت که این محبت پایان نپذیرد ؟ ولی چون محبت خدا امری ذاتی و جاودانی است ، می توانیم یقین داشته باشیم که محبت او به ما نیز جاودانه خواهد بود .
در لوقا ۳۵ : ۹ نیز ، هرچند خدا مستقیم عیسی را مخاطب قرار نمی دهد ، ولی به او اشاره می کند و شاگردان را دعوت می نماید تا به او گوش فرا دهند : « این است پسر من که او را برگزیده ام ؛ به او گوش فرا دهید . در متی ۵:۱۷ همین موضوع با کلماتی متفاوت بیان شده است این است پسر محبوبم ؛ به او گوش فرا دهید ! » در اینجا پدر به پسر به عنوان شخصی متمایز از خود اشاره می کند و محبت خود را نسبت به او ، و نیز برگزیدگی او را ، به شنوندگان اعلام می دارد .
توکل و اطاعت پسر از پدر
عیسی در بسیاری از گفته های خود ، به توکل کامل خود بر پدر و اطاعتش از او اشاره می کند . « پسر از خود کاری نمی تواند کرد مگر کارهایی که می بیند پدرش انجام می دهد ؛ زیرا هر چه پدر می کند ، پسر نیز می کند . ( یوحنا ۱۹ : ۵ ) . « من از خود کاری نمی توانم کرد ، بلکه بنا بر آنچه می شنوم داوری می کنم و داوری من عادلانه است ، زیرا در پی انجام خواست خود نیستم ، بلکه انجام خواست فرستنده خود را خواهانم ( ۳۰ : ۵ ) . زیرا از آسمان فرود نیامده ام تا به خواست خود عمل کنم ، بلکه آمده ام تا خواست فرستنده خویش را به انجام رسانم » ( ۳۸:۶ ) . آنگاه که پسر انسان را برافراشتید ، در خواهید یافت که من هستم و از خود کاری نمی کنم ، بلکه فقط آن را می گویم که پدر به من آموخته است . او که مرا فرستاد با من است . او مرا تنها نگذاشته ، زیرا من همواره آنچه را که مایه خشنودی اوست ، انجام میدهم » ( ۲۸ : ۸-۲۹ ) .
خطابهای پدر به پسر
آنچه عیسی در این آیات درباره اطاعتش از پدر و توکل بر او می گوید ، تنها در صورت وجود تمایز شخصی میان او و پدر قابل درک و با معنی است . او به پدر به عنوان فرستنده خود اشاره می کند . او کارهای پدر را می بیند ، از او می شنود ، و از او می آموزد . او نه به خواست خود ، بلکه به خواست فرستنده خود عمل می کند . او آنچه را که مایه خشنودی پدر است به انجام می رساند . پدر با اوست و او را تنها نگذاشته است . اگر پدر و پسر شخص واحد بودند ، هیچ یک از اینها نمی توانست حقیقت داشته باشد.
شهادت پدر بر پسر
در یوحنا ۵ : ۳۱ عیسی می گوید : « اگر من خود بر خویشتن شهادت دهم ، شهادتم معتبر نیست . اما دیگری هست که بر من شهادت می دهد و می دانم شهادتش درباره من معتبر است . » مقصود عیسی از این شاهد دیگر ، همان پدر است که در آیه ۳۷ به او اشاره می کند : « همان پدری که مرا فرستاد ، خود بر من شهادت می دهد . در اینجا عیسی به روشنی میان ” خود ” و ” دیگری ” که پدر باشد ، تمایز قائل می شود . او بنا بر اصول قضایی مقبول همگان اظهار می دارد که اگر تنها خود بر خویشتن شهادت دهد ، شهادتش به لحاظ قضایی اعتباری نخواهد داشت . و سپس به پدر به عنوان شاهدی دیگر بر حقانیت خود اشاره می کند . ولی اگر پدر و پسر واحد باشند ، شهادت پدر چیزی جز شهادت خود او بر خویشتن نخواهد بود و در نتیجه ، اعتبارش را از دست خواهد داد . به دیگر سخن ، پدر تنها در صورتی می تواند شاهدی معتبر بر حقانیت او باشد که عیسی و پدر دو شخص متمایز باشند .
خطابهای پدر به پسر
در همین راستا عیسی در یوحنا ۵۴۰۸ می گوید : « اگر من خود را جلال دهم ، جلال من ارزشی ندارد . آن که مرا جلال می دهد ، پدر من است همان که شما می گویید خدای ماست . از این گفته عیسی نیز کاملا آشکار است که عیسی پدر را شخصی متمایز از خود می داند ، زیرا اگر پدر و عیسی شخص واحد باشند ، باز خود عیسی خواهد بود که خود را جلال می دهد . ولی در این صورت جلال او ارزشی نخواهد داشت .
کفاره عیسی نزد پدر
یکی از مهمترین حقایق ایمان مسیحی آن است که عیسی گناهان ما را در پیشگاه پدر کفاره کرد . منطق کفاره مستلزم وجود تمایز میان فراهم آورنده کفاره و کسی است که کفاره در حضور او انجام می شود و آن را می پذیرد . از بیانات عهد جدید کاملا روشن است که پسر فراهم آورنده کفاره ، و پدر کسی است که کفاره را می پذیرد . در تمام عهد جدید ، پسر است که برای نجات ما از گناه بر روی صلیب رنج می کشد و جان خود را فدا می کند .
در هیچ جای عهد جدید نیامده که پدر به این دنیا آمد و برای ما مرد بلکه پدر ، پسر خود را فرستاد . او که از پسر خود دریغ نکرد ، بلکه او را در راه همه ما فدا ساخت ، آیا همراه با او همه چیز را به ما نخواهد بخشید ؟ » ( رومیان ۳۲:۸ ) . اما چون زمان مقرر به کمال فرا رسید ، خدا پسر خود را فرستاد که از زنی زاده شد و زیر شریعت به دنیا آمد تا آنان را که زیر شریعت بودند بازخرید کند » ( غلاطبان ۴:۴ ) . « او پسر خود را به شباهت انسان گناهکار فرستاد تا قربانی گناه باشد » ( رومیان ۳:۸ ) ، « خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان أورد هلاک نگردد بلکه حیات جاویدان یابد » ( یوحنا ۱۶:۳ ) . در برابر این همه آیات مهم ، حتی یک آیه نیز در تمام عهد جدید نمی توان یافت که به صراحت و یا حتی به طور تلویحی حاکی از آمدن پدر به این دنیا و مصلوب شدن او برای ما باشد !
خطابهای پدر به پسر
به علاوه ، از آیات دیگر کاملا روشن است که کفاره گناهان را پسر برای ما فراهم می آورد ، و این کار را در پیشگاه پدر انجام می دهد . به یک معنا می توان گفت در عمل کفاره ،پسر به نمایندگی از ما انسانها و در اتحاد با ما عمل می کند ، حال آنکه پدر نماینده الوهیت ، عدالت و قدوسیت خدا است . هر چند نجات ما نهایتا از پدر سرچشمه می گیرد و پدر و پسر با هم عمل می کنند ، ولی جایگاه هر یک در عمل کفاره ، خاص و متناسب با شخصیت آنهاست . پسر است که کار میانجی ، کاهن و قربانی را انجام می دهد . پدر قربانی او را می پذیرد و بر کار او مهر تأیید می زند . پولس می گوید : « هنگامی که دشمن بودیم ، به واسطه مرگ پسرش با خدا آشتی داده شدیم » ( رومیان ۱۰ : ۵ ) ، زیرا خشنودی پدر در این است که به واسطه او ( یعنی پسر ) همه چیز را ، چه در آسمان و چه بر زمین ، با خود ( یعنی پدر ) آشتی دهد ، به وسیله صلحی که با ریخته شدن خون وی بر صلیب پدید آورده ( کولسیان ۱۹ : ۱-۲۰ ) . پدر به واسطه پسر ، همه چیز را با خود آشتی می دهد . نیز در عبرانیان می خوانیم که مسیح یک بار برای همیشه به خون خود به قدس الأقداس داخل شد و بهای رهایی ابدی را حاصل کرد » ( ۱۲۰۹ ) ، و کمی جلوتر نویسنده توضیح می دهد که چگونه « خون مسیح که به واسطه آن روح جاودانی ، خویشتن را بی عیب به خدا تقدیم کرده وجدان ما را پاک خواهد ساخت ( ۱۴۰۹ ) . پسر به قوت روح القدس ، خود را چون قربانی گناهان به پدر تقدیم کرد . او عدالت و قدوسیت پدر را که به نمایندگی از تمامی الوهیت عمل می کرد راضی نمود و خشم برحق ، عادلانه و مقدس او را نسبت به گناه ، از همه کسانی که زیر پوشش خون او پناه می گیرند ، برگردانید .
برگرفته از کتاب تثلیث
نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی