مبانی تثلیث چیست
سیمای خدا در ایمان مسیحی
برای درک درست اعتقاد مسیحیان به تثلیث ،شیوه نزدیک شدن به موضوع بسیار مهم است .اگر بدون بحث درباره برخی مقدمات مستقیم به اصل مسئله بپردازیم نتیجه ای جز رسیدن به بن بست یا کج فهمی نخواهد داشت .بسیاری از تلاشهای انجام شده برای توضیح تثلیث به همین جهت ناموفق بوده است. یکی از مشکلات مهم ایرانیان در درک تثلیث ،عدم آگاهی از تفاوتهای بزرگی است که صرف نظر از تثلیث ،بین مفهوم مسیحی از خدا و مفاهیم غیر مسیحی آشنا وجود دارد .شناخت این تفاوتها زمینه را برای درک تثلیث آماده می کند .
انسان در جستجوی خدا
انسانها در طول تاریخ از راههای مختلف به جستجوی خدا پرداخته اند. برخی بدین منظور طریق عقل و استدلال را در پیش گرفته اند و کوشیده اند با براهین فلسفی ،خدایی را برای خود تعریف و تصور کنند .از زمان ارسطو ،و حتی پیش از او ،فلاسفه یونان سعی در اثبات وجود خدا داشته اند .این براهین قرنها بعد به فلاسفه اسلامی ،چون بوعلی، و از طریق آنها به فیلسوفان مسیحی ،چون توماس آکوئیناس ،به میراث رسیده است. افزون بر اقامه دلیل برای اثبات وجود خدا از طریق برهان هایی چون برهان جهان شناختی و برهان نظم ،فیلسوفان کوشیده اند بر اساس مقولات فلسفه ارسطویی به بحث درباره صفات خدا و ذات او بپردازند. مفهوم خدا در ذهن بسیاری از ایرانیان از همین تعاریف فلسفی که بر اندیشه اسلامی اثر گذاشته ، نشات گرفته است .
مبانی تثلیث چیست
علت ناتوانی انسان در شناخت خدا
کتاب مقدس علت شکست و گمراهی انسان در تلاش برای شناخت خدا را دوری انسان از خدا می داند . انسان در برابر خدا عصیان کرده است، عصیانی که در ایمان مسیحی گناه نامیده میشود .این عصیان سبب دوری انسان از خدا شده و همه ابعاد وجود و زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است . دور از خدا شناخت خدا میسر نیست .با اینکه شواهد و قرائن بسیار از وجود خدا و شخصیت او در جهان مخلوق و حتی در وجود خود انسان یافت میشود ،ذهن عصیان زده بشر که دور از خداست و رابطه خود را با او از دست داده است ،از شناسایی و درک درست این شواهد ناتوان است.
خدای مکاشفه
در نقطه مقابل خدای فلسفه و عرفان ،خدای کتاب مقدس خدای مکاشفه است .او خدایی است که تا خودش را منکشف و آشکار نکند هیچ انسانی قادر به شناخت او نیست . انسان گناهکار نمیتواند با جستجوی فلسی یا عرفانی خود او را بیابد. بلکه خداست که انسان را می جوید و می باید . به علاوه او خدایی خلاف انتظار است. وقتی او بر انسان آشکار میشود ،بسیاری از تصورات و انتظارات انسان از او زیر سوال می رود .او خدایی است که به بتهای ذهنی ما را در هم می شکند و ماهیت دروغین خدایانی را که ما به صورت خود تراشیده ایم ،آشکار میکند.
اما این خدا را از طریق مکاشفه او براستی میتوان شناخت . خدای کتاب مقدس قابل شناخت است ،هر چند این شناخت تنها از طریق مکاشفه او میسر میشود . به دیگر سخن ،خدای کتاب مقدس خدایی ناشناختنی نیست .به علاوه شناختی که از طریق مکاشفه این خدا به دست می آید تنها محدود به اراده و احکام خدا نیست ،بلکه ذات و صفات او را نیز شامل می شود.
خدا در ماورای ما
مبانی تثلیث چیست
تامل در مکاشفه خدا در تاریخ ،چنانکه در کتاب مقدس ثبت گردیده ،مسیحیان را به این اعتقاد رهنمون شده است که در خدا بعدی متعال یا فراباشنده وجود دارد که پدر خوانده می شود . او خدایی است بی نهایت برتر و بالاتر از همه مخلوقات .او نه با هیچ یک از مخلوقات یکی است ،م نه با همه آنها بر روی هم .او خدایی است متفاوت با هر چیز دیگر .او قانونگذار و داور عادل تمامی جهان است .
بنابراین با اینکه پدر بودن خدا حاکی از تعالی اوست ولی این تعالی از آن نوع نیست که او را خارج از دسترس انسان قرار دهد . این از آن جهت است که پدر بودن به دو خصوصیت بسیار مهم خدا اشاره دارد.
نخست اینکه خدا شخص است .او خدایی است دارای شخصیت ،او نیرویی کور نیست .شخص بودن خدا بیش از هر چیز بدین معناست که او خدایی است که میتوان با او رابطه شخصی برقرار کرد ،رابطه ای که بر آن مفاهیمی چون شناخت متقابل ،تفاهم، اعتماد، توکل، مصاحبت، اطاعت ،همکاری ،دوستی ،تسلیم ،فداکاری و احترام قابل اطلاق است.
خصوصیت دیگری که پدر بودن خدا بدان اشاره دارد این است که بنا به گفنه صریح انجیل ، خدا محبت است (اول یوحنا 8:4 و 16) .
او پدری است پر محبت که جهان و انسان را از محبت و به خاطر محبت آفریده است. افرینش جهان نتیجه فوران محبت الاهی است.
ذات خدای مسیحیان نه بنا بر قدرت ،یا علم ،یا جلال ، بلکه بنا بر محبت تعریف میشود . اعتقاد به این اینکه ذات خدا محبت است مسیحیت را در قیاس با دیگر ادیان خداباور منحصر به فرد می سازد.
مبانی تثلیث چیست
خدا در کنار ما
ولی محبت بودن خدا در بعدی دیگر از وجود او نیز جلوه گر میشود که نزد دیگر ادیان توحیدی شناخته شده نیست . این بعد دوم را می توان بعد حلولی یا درون باشنده خدا نامید ،و این حلول ، حلولی است در تاریخ. خدای مسیحیان در عین حال که بینهایت از همه مخلوقات خود برتر و با همه آنها متفاوت است ، ولی با آنها بیگانه نیست .بلکه چون ذات او محبت است ، عار ندارد به مخلوق خود نزدیک شود ،در کنار او قرار گیرد ،و حتی با او یگانه گردد. انجیل بی پروا و کاملا بر خلاف انتظار انسان اعلام می دارد که خدا بشریت را بر خود گرفت و در سیمای یک انسان به جهان ما قدم گذاشت. او در مسیح ،عمانوئیل ،یعنی خدا با ما شد. به پیروی از انجیل ،این بعد دوم از وجود خدا که در تاریخ حلول میکند، پسر خوانده میشود.
این حلول خدا در تاریخ ،حلولی نجات بخش است .از همین روست که پولس در دوم قرنتیان 14:13 ،در کنار محبت خدا و رفاقت روح ،از فیض عیسای مسیح سخن میگوید . خدا در عیسی انسان میشود تا دوری و بیگانگی انسان را با خود از میان بردارد. کتاب مقدس اعلام میکند که در عیسی خدا به این جهان آمده تا انسان گمشده را بجوید و نجات بخشد. اعتقاد به وجود این بعد دوم در خدا بدین معناست که خدای مسیحیان خدایی است که میتواند و می خواهد در تجربیات بشری شریک شود . او در مسیح طعم رنج و حتی مرگ را میچشد . او بر صلیب ،حتی دوری انسان از خدا را تجربه میکند تا بدین وسیله وضعیت بشر را از درون شفا بخشد و دگرگون سازد. این کاملا برخلاف تصوراتی است که در برخی مکاتب فلسفی و ادیان از خدا مطرح بوده و هست .
مبانی تثلیث چیست
همچنین در مسیح ،محبت خدا به روشنی و به کمال آشکار میشود . او در تمام ایام عمر ،برای دیگران زندگی کرد .
محبت ،وقف و سرسپردگی کامل او به پدر ،شفقت و دلسوزی او نسبت به فقیران و تنگدستان ،پذیرش گناهکاران و مطرودین جامعه ،شفای بیماران و آزاد ساختن کسانی که در چنگال نیروهای اهریمنی اسیر بودند ،رابطه بسیار صمیمانه با شاگردان و محبتی که تا روز آخر به آنها نشان داد، عکس العمل او ذر برابر آزار دشمنان و طلب آمرزش الاهی برای آنها ،و بالاتر از همه ،قربانی کردن جان خود بر صلیب برای فراهم آوردن آمرزش گناهان ،همه و همه ، محبت خدا را به تکان دهنده ترین شکلی نشان می دهد .براستی که در مسیح با محبتی الاهی رو به روییم.
خدا در درون ما
در کنار پدر و پسر ،بعد سومی هم در خدای مسیحیان وجود دارد .این بعد سوم نیز بعدی حلولی یا درون باشنده است که روح القدس نامیده میشود. خدای مسیحیان نه تنها خدایی متعال است ،و نه تنها خدایی است که به خاطر محبتش در تاریخ حلول میکند و در شخصی خاص یعنی عیسی ذات بشری به خود میگیرد ،بلکه او از طریق بعد سوم خود ، روح القدس ،در تمامی خلقت و تاریخ حضور دارد ،و به طور خاص در قلب همه مومنان واقعی به مسیح ساکن میشود.
باید توجه داشت که اینجا مقصود ما از حضور خدا در قلب مومن ،همان حضور عام خدا در تمامی خلقت نیست . البته خدا در قلب مومن همان حضور عام خدا در همه جا حضور دارد . روح القدس به این معنای عام ، در تمامی خلقت عمل میکند .ولی در اینجا مقصود حضوری خاص است که در آن خدا به اصطلاح کتاب مقدس روی خود را بر انسان آشکار میکند.
مبانی تثلیث چیست
پیش از مسیح این رابطه تنها به رهبران قوم خدا چون پادشاهان برگزیده ،انبیای راستین و کاهنان وقف شده محدود بود . اما پس از مسیح بنا به وعده خدا در تورات و سایر کتب انبیاء روح القدس در قلب همه مومنان ساکن میشود و آنان را دوست و رفیق خدا میسازد .
البته باید تفاوت موجود میان کیفیت حلول خدا در عیسی و حلول خدا در قلب مومنان را به درستی درک کرد .در اولی خدا ذات بشری به خود میگیرد و انسان میشود ، حال آنکه در دومی ، در قلب مومن به طور خاص حضور به هم می رساند و ساکن میگردد.
بعد سوم ذات خدا برای دیگر ادیان خداباور شناخته شده نیست .این سکونت مستقیم خدا در قلب مومن ،به ایمان مسیحی خصلتی عرفانی میبخشد .اما این عرفان عرفانی است متفاوت .
در ادیان و مکاتب عرفانی دیگر ، عارف پس از سیر و سلوک بسیار و تزکیه نفس و بالا رفتن از نردبان عرفان و طی مراحل و منازل مختلف ،امیدوار است که شاید لطف خاص خدا شامل حالش شود و بالاخره روزی به فیض دیدار و وصال با خدا نائل گردد.
اما در ایمان مسیحی ،این دیدار و وصال با خدا آغاز راه است ، به گونه ای که فردی گنهکار ،پس از پشیمانی و توبه از گناهان و به محض دریافت آمرزش به واسطه خون کفاره کننده مسیح ،به محل سکونت دائمی روح القدس و خانه خدا تبدیل میشود .این سکونت خدا و رفاقت نزدیک او با مومن ،محدود به عده ای برگزیده نیست ،بلکه در دسترس همه کسانی است که عیسی را به عنوان نجات دهنده خود از گناه می پذیرند.
برگرفته از کتاب تثلیث
نویسنده دکتر مهرداد فاتحی