مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

مسیح به عنوان سرمشق و نمونه ما مرد

جفا بر کلیسا ، زمینه ای است است که این نامه در متن آن به رشته تحریر در آمده است . امپراطور روم به عنوان دشمن کلیسای مسیح شناخته شده بود و قلوب بسیاری از مسیحیان به خاطر این امر دچار ترس و بیم شده بود . قبل از آن ، دوران اوج گیری بی رحمی و خشونت متناوب پیش آمده بودند و به نظر می رسید که دوران بدتری در پیش است .

تدبیری که پطرس میدهد صریح و ساده است . اگر اربابان با غلامان مسیحی خود بدرفتاری می کنند ، آنها مطمئن باشند که سزاوار مجازاتی که متحمل می شوند نیستند . مجازات شدن به خاطر عملی خلاف چیزی نیست که شایسته آنها باشد ، بهتر است که آنها به خاطر عدالت رنج بکشند و به خاطر نام مسیح سرزنش شوند . خداوند تحمل بردبارانه زحماتی را که بر شخص تحمیل می شود ، ارج می نهد . سپس اندیشه پطرس به یکباره معطوف صلیب می گردد . او تأکید می کند تحمل زحماتی که ناعادلانه بر شخص تحمیل می شود ، بخشی از دعوت مسیحی است . چون که مسیح نیز برای ما عذاب کشید و شما را نمونه گذاشت تا در اثر قدم های وی رفتار نمایید . » او بی تقصیر و بی گناه بود با وجود این ، هنگامی که دشنام می شنید به آن پاسخ نمی داد و هنگامی که رنج می کشید تهدید نمی کرد او به سادگی ، شکنجه گران را به داوری عادلانه خدا تسلیم کرد .

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

مسیح برای ما سرمشق و نمونه ای باقی گذاشت . کلمه یونانی که پطرس در اینجا به کار می گیرد در کل عهد جدید منحصر به فرد است و بیانگر دفتر سرمشق آموزگار می باشد که شاگردان به هنگام بیادگیری نوشتن ، از روی الفبای کاملی که در آن دفتر مکتوب است سرمشق می گیرند . بنابراین اگر می خواهیم الفبای محبت مسیحی را به خوبی فرابگیریم ، باید زندگی خود را طبق نمونه مسیح شکل بدهیم . ما باید در اثر قدمهای وی رفتار نماییم . » این گفته هنگامی که پطرس آن را می گوید ، تنها سخن پردازی به نظر می رسد . ادعای او در مورد پیروی مسیح در زندان و تا مرگ ، تنها یاوه گویی بود زیرا او دورادور » این وقایع را دنبال می کرد . اما در ساحل دریای جلیل ، عیسی مجددا دعوت خود را از پطرس تجدید کرد و مجددا با کلمات آشنای مرا پیروی کن » به او مأموریتی نوین محول کرد . بنابراین پطرس نیز خوانندگان را تشویق می کند همان گونه که او اکنون سعی می کند تا هر چه بیشتر در اثر قدم های استاد مطیعانه گام بردارد ، آنها نیز در این طریق به او ملحق شوند .

دعوت مبارزه جویانه صلیب امروزه نیز در قرن بیستم همانند قرون اول باعث تشویش می شود و امروزه نیز چون قرون اول ضروری و مناسب به نظر می رسد . شاید هیچ اصلی به اندازه این اصل که مقاومت نکنیم بلکه زحمات ناعادلانه را متحمل شویم و با نیکوبی بر شرارت غلبه کنیم ، با غرایز طبیعی ما در تضاد نباشد . با وجود این ، صلیب به ما کمک می کند تا صدمات را متحمل شویم ،دشمنان خود را محبت نمایم و نتیجه را به خدا وا گذاریم .

به این ترتیب ، مرگ مسیح چیزی بیش از یک نمونه الهام بخش است اگر مرگ او مفاهیم دیگری نداشت ، بخش عمده ای از روایات اناجیل غیر قابل درک می شد ، عیسی سخنان صریحی در مورد اینکه او باید جان خود را فدای بسیاری کند و خون خود را باید به عنوان « خون عهد و آمرزش گناهان » پر بزد ، بر زبان آورد . در نمونه و سرمشق ، کفاره وجود ندارد و الگو نمی تواند آمرزش و بخشش را برای ما به ارمغان بیاورد .

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

از سوی دیگر چرا عیسی هنگام نزدیک شدن به صلیب دچار آنچنان اضطراب و احساسات ناخوشایندی شده بود ؟ چگونه می توانیم آن عذاب وحشتناک ، اشکها ، فریادها و عرق خون آلود عیسی را در باغ جتسیمانی توجیه کنیم ؟ ای پدر ، اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد لیکن نه په خواهش من بلکه به اراده تو » و نیز « ای پدر ، اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه اراده توست بشود . » آیا پیاله ای که عیسی از نوشیدن آن اکراه داشت ، نماد مرگ صلیب بود ؟ بنابر این آیا او از رنج و مرگ واهمه داشت ؟ اگر چنین است ، او ممکن است سرمشق اطاعت و بردباری باشد ولی در مورد جرأت و دلیری به سختی می توان این را گفت . افلاطون می گوید که سقراط جام شوکران را در زندان آتن به راحتی و با آرامش کامل نوشید ، آیا سقراط دلیرتر از عیسی بود ؟ یا زهر موجود در پیاله های آنها با یکدیگر متفاوت بود ؟ همچنین ظلمت فریاد عیسی که حاکی از واگذاشتگی بود و نیز شکافتن پرده قدس الأقداس در هیکل از بالا تا پایین چه معنایی داشت ؟ اگر عیسی تنها به عنوان سرمشق و نمونه می مرد ، این وقایع توجیه نمی شدند . در واقع به نظر می رسد که حتی بعضی از این وقایع ، قدری جنبه سرمشق و نمونه بودن او را خدشه دار می سازند .

اگر مرگ مسیح فقط سرمشق بود ، نه تنها بسیاری از مطالب اناجیل معما گونه و پوشیده باقی می ماند بلکه نیاز بشری ما نیز رفع ناشده می ماند . ما به چیزی بیش از نمونه و سرمشق احتیاج داریم . ما به نجات دهنده احتیاج داریم ، سرمشق می تواند تصورات ما را برانگیزد و آرمان گرایی را تقویت و عزم مان را نیز راسخ تر کند ، اما نمی تواند آثار گناهان گذشته ما را بزداید و آرامش به وجدان ناآرام ما بیاورد و یا ما را با خدا مصالحه دهد . به هر حال رسولان در مورد این مطلب هیچ گونه شکی برای ما باقی نمی گذارند . آنها پیوسته آمدن مسیح و مرگ او را به گناهان ما مربوط می سازند.

مسیح برحسب کتب در راه گناهان ما مرد . » ( اول قرنتیان ۳:۱۵ )

زیرا مسیح نیز برای گناهان یکبار زحمت کشید .۱ اول پطرس ۱۸ : ۳ )

و می دانید که او ظاهر شد تا گناهان را بردارد . » ( اول یوحنا ۵:۳ )

ما در اینجا سه نمونه از نگارش های رسولان بزرگ عهد جدید را می بینیم که در مورد رابطه مرگ مسیح با گناهان ما دارای نظر واحدی می باشند . حال مفصل تر به بررسی این موضوع می پردازیم .

مسیح به عنوان حامل گناهان ما جان سپرد.

پطرس در نامه خود رابطه ای را که بین مرگ مسیح و گناهان ما وجود دارد ، چنین بیان می کند که خود گناهان ما را در بدن خویش بر دار متحمل شد ، عبارت متحمل شدن گناهان و طنین نا آشنایی برای ما دارند و برای درک آن نیاز داریم که به عهد عتیق مراجعه کنیم . این ایده بارها در کتب لاویان و اعداد مطرح شده است . در بسیاری از مواقع شخص خاطی که در انجام احکام مکشوف شده خدا تخطی کرده بود ، متحمل گناه خود می شد . برای مثال در لاویان ۱۷ : ۵ چنین می خوانیم : « و اگر کسی گناه کند و کاری از جمیع منهیات خداوند که نباید کرد بکند و آن را نداند پس مجرم است و متحمل گناه خود خواهد بود . این گفته به معنای آن است که متحمل شدن گناه ، به معنای رنج بردن از نتایج گناه و تحمل عقوبت آن بود . اما در آن زمان ، همچنین شخص دیگری نیز می توانست مسئولیت گناه خاطی را بر عهده بگیرد . در فصل سوم کتاب اعداد که در مورد اعتبار نذرها سخن گفته می شود ، موسی توضیح می دهد که نذری که توسط یک مرد یا بیوه ای کرده می شود ، باید انجام شود . نذر ، چه توسط دختری مجرد کرده شود و چه توسط زنی متأهل ، برای رعایت احترام باید به تأیید پدر و همسر این اشخاص برسد . اگر روزی که مرد ، نذر همسر خود را می شنود ، آن را رد نکند و بعد از آن به مخالفت با آن برخیزد او گناه وی را متحمل خواهد بود . » مثال دیگری را که می توان در این مورد ذکر کرد ، در پایان کتاب مراثی ارمیا وجود دارد . پس از انهدام اورشلیم قوم بنی اسرائیل مویه کنان می گویند : « پدران ما گناه ورزیده نابود شده اند و ما متحمل عصیان ایشان گردیده ایم .

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

این امکان که شخص دیگری مسئولیت گناه ما را بپذیرد و متحمل نتایج آن گردد ، در قربانی های شریعت موسی در عهد عتیق تعلیم داده شده است در حالی که امروزه این امر برای ما عجیب به نظر می رسد . در مورد قربانی گناه گفته شده که خدا آن را مقرر کرده تا « گناه جماعت را برداشته برای ایشان به حضور خداوند کفاره شود . به همین شکل نیز در روز کفاره به هارون تعلیم داده شده بود که دست خود را بر بزی که با هارون و قوم یکی شده بود ، قرار دهد و پس از آنکه گناهان قوم را اعتراف کرد ، آن را به شکلی نمادین به بز منتقل سازد و سپس او را در بیابان رها کند . سپس می خوانیم : و بز همه گناهان ایشان را به زمین ویران بر خود خواهد برد » ( لاویان ۲۲:۱۶ ) . از توضیح فوق مشخص می شود که متحمل شدن گناهان یک شخص به معنای جانشین او شدن به منظور پذیرش مجازات به جای وی می باشد .

ولی با وجود این تدارک موقت و مهم ، همان گونه که نویسنده نامه به عبرانیان می گوید : « محال است که خون گاوها و بزها رفع گناهان را بکند . » بنابراین در باب ۵۳ اشعیا ، خادم رنج کشیده بی گناه که همان مسیح است ، با کلماتی که آگاهانه جنبه قربانی بودن او را توصیف می کنند معرفی می شود : او همچون بره ای بود که برای ذبح می برند . » او « دهان خود را نگشوده و خدا « گناه جمیع ما را بر وی نهاد » تا « قربانی گناه » بشود . ما مثل « گوسفندان گمراه شده بودیم و او نیز مانند گوسفند به سبب تقصیرهای ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید و تأدیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخم های او ما شفا یافتیم . » این گفتار نقش جانشینی مسیح را نشان می دهد و او را به عنوان کسی که به جهت گناه قوم من مضروب گردید ، معرفی می کند و این فصل با دو عبارت دیگر که با آنها در لاویان آشنا شدیم ، خاتمه می پذیرد « زیرا او گناهان ایشان را بر خویشتن حمل خواهد کرد و گناهان بسیاری را بر خود گرفت . »

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

هنگامی که پس از قرنها تدارک و آماده سازی ، عیسای مسیح ظاهر شد ، یحیای تعمید دهنده با چنین کلمات غیر عادی در انتظار به او خوشامد گفت : « اینک بره خدا که گناه جهان را بر می دارد . به همین شکل هنگامی که عهد جدید به نگارش در آمد نویسندگان آن مشکلی در درک مرگ مسیح به عنوان قربانی کاملی که همه قربانی های عهد عتیق در آن تحقق می یافت ، نداشتند . این حقیقت بخش مهمی از پیام نامه به عبرانیان می باشد . قربانی های عهد عتیق را گاوها و بزها تشکیل می دادند ، در حالی که مسیح خویشتن را به عنوان قربانی تقدیم کرد . قربانی های قدیم بی انقطاع تکرار می شدند ولی مسیح یکبار و برای همه جان داد : « او یکبار قربانی شد تا گناهان بسیاری را رفع کند.

این عبارت آخر ، ما را مجددا متوجه گفته پطرس می سازد که « خود گناهان ما را در بدن خویش بر دار متحمل شد . » پسر خدا نه تنها راضی شد طبیعت ما را بر خود بگیرد بلکه گناهان ما را نیز بر خود گرفت . او نه تنها در رحم مریم جسم گردید ، بلکه بر صلیب جلجتا گناه نیز شد .

این کلمات آخر متعلق به پولس می باشند . در کل کتاب مقدس کلماتی تکان دهنده تر از این واژه ها در مورد کفاره نمی توان یافت . در آیات پیشتر از این آیه دوم قرنتیان باب ۵ ) پولس تأکید می کند که خدا از اینکه گناهان ما را بر ما محسوب بدارد خودداری کرد . او با محبت کاملی که ما شایسته آن نبودیم ما را پاسخ گو و مسئول گناهان خودمان محسوب نکرد . او اجازه نداد که در مورد ما ، همان گونه که در عهد عتیق بارها آمده است بگویند : « آنها متحمل گناهان خود شدند . » بنابراین او چه عملی انجام داد ؟ زیرا او را که گناه نشناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در وی عدالت خدا شویم ، عیسای مسیح خود هیچ گناهی نداشت و به خاطر گناهان ما بر صلیب گناه شد .

هنگامی که ما به صلیب می نگریم می توانیم مفاهیم هولناک دیگری را که از این کلمات نتیجه می شود دریابیم . در ساعت دوازده ظهر « تاریکی تمام زمین را فرو گرفته و به مدت سه ساعت یعنی تا هنگامی که عیسی جان سپرد ، باقی ماند . همراه ظلمت ، سکوت نیز حکمفرما شد ، زیرا هیچ چشمی قادر به دیدن و هیچ زبانی قادر به بیان عذاب و رنجی که بره بی عیب خدا تحمل می کرد ، نبود . همه گناهان تاریخ بشر بر او نهاده شده بود . او داوطلبانه این گناهان را در بدن خویش متحمل شده ،و آنها را تبدیل به گناهان خود کرده بود .او مسئولیت همه این گناهان را بر دوش خود گرفته بود .

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

و آنگاه در تنهایی و واگذاردگی روحانی ، این فریاد به سختی از دهان او خارج شد : « الاهی ، الاهی ، چرا مرا ترک کردی . » این جمله نقل قولی از آیه اول مزمور بیست و دوم است . هیچ شکی نیست که نویسنده آن ، که در حالتی دردآلود این مزمور را نگاشته است ، در مورد رنج و جلال مسیح می اندیشیده است . اما چرا مسیح این آیه را نقل کرد ؟ چرا یکی از آیات پیروزمندانه را که در انتهای مزمور وجود دارد ذکر نکرد ؟ برای مثال چرا نگفت : « ترسندگان خداوند او را حمد گویید » یا « سلطنت از آن خداوند است . » آیا باور کنیم که این فریاد ، فریاد ضعف و ناامیدی انسانی است یا بپذیریم که پسر خدا دچار هذیان شده بود ؟

خیر ، این کلمات باید با همان معنای ظاهریشان پذیرفته شوند . مسیح این آیه از کتاب مقدس را نیز به همان گونه که آیات دیگر را ذکر می کرد بر زبان آورد ، چون ایمان داشت که او کسی است که به این آیات تحقق می بخشد . او گناهان ما را متحمل شد و خدا که « چشمان او پاک تر از آن است که به گناه بنگرد و نمی تواند به ناراستی نظر کند ، چهره خود را از او برگرداند . گناهان ما ، بین پدر و پسر قرار گرفت . خداوند عیسای مسیح که از ازل با پدر خود بود و به هنگام حیاتش بر زمین نیز شراکتی خدشه ناپذیر با پدرش داشت ، اینک در این لحظه ترک شده بود . گناهان ما مسیح را به دوزخ فرستاد . او وضعیت انسانی را که از خدا بیگانه شده است تجربه کرد و با حمل گناهان ما بر خود ، مرگی را که ما شایسته آن بودیم پذیرفت . او به جای ما مجازات جدایی از خدا را که کیفر گناهان ما بود ، تحمل کرد .

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

و آنگاه به یکباره از میان آن ظلمت فریاد پیروزمندانه او طنین افکند: تمام شد. و در نهایت او گفت : ای پدر به دست های تو روح خود را می سپارم » و بدین سان جان سپرد . کاری که او برای انجام آن آمده بود ، به کمال رسید و نجاتی که او برای به دست آوردنش آمده بود حاصل شد . گناهان جهان برداشته شد . مصالحه با خدا برای همه کسانی که به این ایمان آورند و او را به عنوان نجات دهنده خود بپذیرند ، امکان پذیر شد . بلافاصله پس از مرگ مسیح ، گویی برای اعلان علنی این حقیقت ، دست ناپیدای خدا پرده هیکل را درید و آن را کنار انداخت زیرا دیگر نیازی به آن نبود . دیگر طریقی که به حضور مقدس خدا منتهی می شد ، مسدود نبود ، مسیح دروازه آسمان را برای همه ایمانداران گشود و سی و شش ساعت پس از آن برای اینکه ثابت کند که مرگ او عبث نبوده است ، از مردگان قیام کرد .

این روایت ساده و عجیب که پسر خدا متحمل گناهان ما شد ، امروزه غیر متعارف و ناپذیرفتنی می نماید . اینکه او گناهان ما را بر خود گرفت و مجازاتی را که باید بر ما می آمد متحمل شد ، شاید بتوان گفت غیر اخلاقی و ناعادلانه و ناشایست به نظر می رسد و البته به سادگی می توان با این مسئله برخوردی استهزاء آمیز داشت . ما مدعی نیستیم که دیگر کاری باقی نمانده است که باید انجام دهیم . ما باید به سوی شبان و اسقف جانهای خود بازگردیم و همان گونه که پطرس در ادامه گفتار خود می گوید نسبت به گناه مرده و نسبت به عدالت زندگی کنیم . بالاتر از همه نباید فراموش کنیم که همه چیز از خدا است و از رحمت غیر قابل تصور او ناشی می شود . ما نباید تصور کنیم که عیسای مسیح به عنوان شخص سوم ، نجات ما را به زور از خدایی که تمایلی به نجات انسان نداشت کسب کرد . خیر ، چنین نیست . قدم نخست را خدا بر داشت : « خدا در مسیح بود و جهان را با خود مصالحه میداد . » اینکه دقیقا خدا چگونه در مسیح بود و در عین حال مسیح را برای ما گناه ساخت ، من قادر به توضیح آن نیستم اما پولس رسول این دو حقیقت را در یک پاراگراف ذکر کرده است ، ما باید این امر متناقض نما را بپذیریم ، به سان این حقیقت متناقض نما که عیسای ناصری هم خدا بود و هم انسان ، و در عین حال یک شخص بود . اگر متناقض نمایی مشهود در شخصیت او ، در عمل و خدمتش نیز مشاهده شود ، نباید از آن تعجب کنیم .

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

اما حتی اگر نتوانیم این راز را به خوبی درک کنیم باید به این گفته صریح مسبح و شاگردانش ایمان داشته باشیم که او گناهان ما را بر خود گرفت و نیز این گفته را در مفهوم کتاب مقدسی آن درک کنیم که او تاوان و مجازات گناهان ما را به جای ما متحمل شد . پطرس بر این باور است که این واقعیت از سه طریق روشن می گردد . نخست او می گوید که مسیح بر اداره گناهان ما را متحمل شد . شکی نیست که او این کلمه را آگاهانه به کار برده است ، همان گونه که این کلمه را در نخستین موعظه های خود که در اعمال رسولان ذکر شده است به کار می گیرد : « خدای پدران ما آن عیسی را بر خیزانید که شما به صلیب کشیده ، کشتید . » شنوندگان یهودی او مشکلی در درک این موضوع نداشتند که او به تثنیه باب ۲۱ آیه ۲۳ اشاره می کند که می گوید : « آنکه بر دار آویخته شود ملعون خدا است . این واقعیت که زندگی عیسی با آویخته شدن بر دار پایان یافت ( یهودیان با میخ آویزان شدن بر صلیب و بر دار آویخته شدن را یکی می دانستند به این معنی بود که او زیر لعنت خدا قرار داشت . در مقابل انکار این باور ، رسولان آن را پذیرفتند و پولس در غلاطیان باب ۳ به شرح آن پرداخت . او خاطرنشان ساخت که در تثنیه همچنین آمده است که ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشته های کتاب شریعت تا آنها را به جا آورد . اما پس از آن ادامه می دهد : مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود . » ( غلاطیان ۱۳۰۳ ) . معنای این آیات در متن صریح و روشن می باشند و می گویند لعنتی که به خاطر شکستن شریعت خدا عادلانه باید بر گناهکاران قرار می گرفت ، بر صلیب به عیسی منتقل شد . عیسی ما را از لعنت ، هنگامی که در زمان مرگش آن را بر خود گرفت ، آزاد کرد .

ثانیا این قسمت از نخستین نامه پطرس حداقل حاوی ۵ نقل قول ضمنی از اشعیا باب ۵۳ است ، اول پطرس باب ۲ و اشعیا باب ۵۳ :او هیچ گناه نکرد و مکر در زبانش یافت نشد هیچ ظلم نکرد و در دهان وی حیله نبود .

او را دشنام می دادند ، خوار و نزد مردمان مردود بود .

که خود گناهان ما را متحمل شد ، گناهان بسیاری را بر خود گرفت .

که به ضرب های او شفا یافته اید . و از زخم های او ما شفا یافتیم . که مانند گوسفندان گمشده بودیم . جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم . »

ما قبلا مشاهده کردیم که این باب ترسیم کننده شخص بی گناه و رنج کشیده ای است که به خاطر گناهان دیگران مجروح شده و جان خود را قربانی می کند . واضح است که عیسی مأمورینش را در پرتو این باب تعبیر و تفسیر کرد و شاگردانش نیز پس از او همین کار را کردند . برای مثال ، خواجه سرای حبشی هنگامی که در راه این قسمت را مطالعه می کرد از فیلپس مبشر می پرسد که نویسنده متن به چه کسی اشاره می کند ؛ و فیلپس بلافاصله زبان خود را گشود و وی را به عیسی بشارت داد . »

مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت!

ثالثا پطرس در نامه خود اشارات دیگری نیز به صلیب دارد که تفسیر ما را در مورد کلمات او در باب دوم تأیید می کند . او برای خوانندگان شرح می دهد که خریده شده اید … به خون گرانبها چون خون بره بی عیب و بیداغ یعنی خون مسیح » و در عین حال به آنها می گوید که مقرر شده اند برای « پاشیدن خون مسیح ، هر دو عبارات به قربانی اصلی فصح در زمان خروج قوم بنی اسرائیل از مصر اشاره دارند . هر خانواده اسرائیلی ، بره ای را ذبح می کرد و خون آن را بر سر در و کناره های در می باشید . این عمل به خاطر این بود که آنها از داوری خدا محفوظ بمانند و بدین سان از اسارت مصر خارج شوند . پطرس با اطمینان ، نمادگرایی فصح را در مورد مسیح به کار می گیرد ( همان گونه که پولس نیز می گوید : فصح ما ، مسیح است که در راه ما ذبح شده ) ، خون مسیح جاری شد تا ما را از داوری خدا و اسارت گناه رهایی بخشد . اگر ما می خواهیم از آن برخوردار شویم باید آن را بر قلبهامان بپاشیم و هر یک شخصأ از برکات آن برخوردار شویم .

سومین اشاره مهم پطرس به صلیب در باب 3 آیه ۱۸ است که می گوید : « زیرا مسیح نیز برای گناهان یکبار زحمت کشید . یعنی عادلی برای ظالمان تا ما را نزد خدا بیاورد . » گناه ما را از خدا جدا ساخته بود ، اما مسیح مشتاق بود ما را به سوی خدا باز گرداند . بنابراین او برای گناهان ما رنج کشید و منجی بی گناه ، برای ما گناهکاران خاطی جان داد . او یکباره به شکلی قطعی و کامل ، این عمل را انجام داد . بنابراین آنچه او انجام داد ، نمی تواند تکرار شود و یا کامل تر گردد .

ما همچنین نباید مفاهیم ضمنی این گفته ها را نادیده بگیریم . این گفته ها به این معناست که اعمال مذهبی و نیز اعمال خوب ما هیچ یک نمی توانند بخششی برای ما حاصل کنند . با وجود این ، بعضی در غرب تصویری تقلیدی از مسیحیت ارائه می کنند . اینها فرقی چندان اساسی بین انجیل و مذاهب شرقی نمی بینند زیرا به لیاقت و شایستگی انسانی توجه می کنند و می گویند : « خدا به آنهایی کمک می کند که به خودشان کمک می کنند . اما به هیچ وجه نمی توان این مفهوم را با صلیب مسیح آشتی داد ، زیرا او مرد تا گناهان ما را کفاره کند آن هم به این دلیل که ما قادر به کفاره کردن این گناهان نبودیم و اگر قادر به این کار بودیم ، مرگ او عبث و بیهوده بود . در واقع این ادعا که ما می توانیم به وسیله تلاش های خود رضایت خدا را کسب کنیم ، توهینی است به عیسای مسیح ، این نگرش ما را به این نتیجه می رساند که بدون او قادر به رستگاری هستیم و در واقع نیازی نبود که او رنج و صلیب و مرگ را بر خود هموار کند . همان گونه که پولس نیز می گوید : زیرا عدالت ( یعنی پذیرفته شدن به حضور خدا ) به شریعت می بود ( یعنی توسط اعمال و اطاعت ما ) هر آینه مسیح عبث مرد . » ( غلاطیان ۲۱ : ۲ )

با پیام صلیب در روزگار ما نیز همچون روزگار پولس برخورد می شود . یعنی برای حکما حماقت و برای اشخاصی که معتقد به عدالت و تقوای خود می باشند ، سنگ لغزش است . اما برای وجدان میلیونها نفر آرامش به ارمغان می آورد . ریچارد هر کار در یکی از موعظه های خود در سال ۱۵۸۵ در مورد این موضوع چنین می گوید:

بگذار آن را حماقت ، دیوانگی ، جنون یا هر چیز دیگری خطاب کنند . اما این امر حکمت و تسلی ماست . و در دنیا هیچ موضوعی پیش از این برای ما اهمیت ندارد که انسان گناه کرده است و خدا رنج برده است ، و خدا خود را گناه انسان ها ساخته است و انسان ها عدالت خدا گشته اند .

هر مسیحی می تواند این کلمات را تکرار کند . در زخم های او شفا، در مرگ او حیات ، در محنت او بخشش و در رنج او نجات وجود دارد .

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp