منظور از خدمت راستین چیست ؟
خدمت و فروتنی
فیض فروتنی ، بیش از هر شیوه دیگری ، از طریق انضباط خدمت در زندگی ما عمل می کند . چنانکه می دانیم ، فروتنی یکی از فضایلی است که هرگز با جستن و طلبیدن به دست نمی آید . هر چه بیشتر در پی آن بدویم است بیشتر از ما دور می شود .همین که تصور می کنیم فروتنیم ، دلیلی است قاطع بر اینکه فروتن نیستیم. بنابراین ، اکثر ما فرض می کنیم که برای به دست آوردن این فضیلت ارزشمند مسیحی کاری نمی توان کرد ، و دست روی دست می گذاریم .
ولی کاری هست که می توانیم انجام دهیم . چرا باید با این امید واهی زندگی کنیم که شاید روزی فروتنی در دامان مـان بیفتد ؟ از میان همه انضباط های روحانی ، خدمت ، بیش از بقیه به رشد فروتنی منتهی می شود . وقتی آگاهانه به خدمتی می پردازیم که نفعش عاید دیگران می شـود ، و بخش اعظمش در خفا انجام می گیرد ، تغییری عمیق در روح مان به وقوع می پیوندد .
هیچ انضباطی نمی تواند به اندازه خدمت ، امیال مفرط جسم را منضبط ســــازد ، و هیچ چیز نمی تواند به اندازه خدمت پنهانی ، امیال جسم را تغییر دهد . جسم در مقابل خدمت می نالد ، ولی در مقابل خدمت پنهانی فریاد سر می دهد . جســم ، در طلب وجهه و تشخص به انسان فشار می آورد . دست به ابداع ترفندهای موذیانه و قابل قبول مذهبی می زند تا توجه دیگران را به خدمتی که انجام داده ، جلب کند . اگر قاطعانه از تسلیم شدن در برابر این شهوت جســـم خودداری کنیم ، مصلوبش ساخته ایم . هر بار که جسم را مصلوب می کنیم ، در واقع خودپسندی و تکبرمان را مصلوب کرده ایم . یوحنای رسول می نویسد : « زیرا هر چه در دنیاست ، یعنی هوای نفس ، هوسهای چشم و غرور ناشی از مال و مقام ، نه از پدر بلکه از دنیاست » ( اول یوحنـا ۱۶ : ۲ ) . ما نمی توانیم به عمق معنـای این عبارت پی ببریم زیرا مایلیم آن را فقط به گناهان جنسی ارتباط دهیم. هوای نفس به ناتوانی در انضباط دادن تمایلات طبیعی بشر اشاره می کند. سی . اچ . داد می گوید :هوس چشم یعنی گرایش انسان به اسارت در دام امور ظاهری . » « تکبر ناشی از مال و مقام » یعنی « خودپرستی متظاهرانه . » در هر یک از این موارد می توان نکته ای مشترک دید : شیفتگی برای قدرت و توانایی طبیعی بشری ، بدون توکل به خدا . این یعنی جسم در حال عمل ، و جسم ، دشمن خونی فروتنی است .
منظور از خدمت راستین چیست ؟
بــــرای مهار این تمایلات ، باید هر روزه سختگیرانه ترین انضباط را به کار بگیریم . جسم باید درسی دردناک بیاموزد ، مبنی بر اینکه ، هیچ حقی نباید برای خود قائل شـود . و خدمت پنهانی است که می تواند تمایلات جسم را خوار و زبون سازد .
ویلیام لاو با کتاب خود ، ” دعوتی جدی به زندگی دیندارانه و مقدس بر انگلستان سده هجدهم تأثیری ماندگار گذاشت . او در این کتاب توصیه می کند که هر روز را باید روز فروتنی دانست . چگونه می توان هر روز را روز فروتنی ساخت ؟ با آموختن خدمت به دیگران . لاو می دانست که تنها انضباط خدمت است که فروتنی را وارد زندگی ما می کند . به عقیدهٔ او اگر خواهان فروتنی هستیم :
… باید بر تمامی ضعف هـا و ناتوانیهای همنوعانمان مرحمت کنیم ، و سستی و ضعف شـان را بپوشانیم . کمالاتشان را بستاییم ، فضایل شـان را تشویق کنیم ، نیازهای شـان را برآوریم ، و از کامرانی شــان شاد باشیم . در غم شــان همدردی کنیــم ، دوستی شـان را بپذیریم ، بی مهری شان را نادیده بگیریم ، خباثت شان را ببخشاییم ، خادم خادمان باشیم ، و پست ترین کارها را برای حقیر ترین انسانها انجام دهیم .
نتیجه إعمال انضباط روزانه بر جسم ، رشـد فضیلت فروتنی در ما است ، فضیلتی که ناخــودآگاه در وجودمان رسـوخ می کند . و اگر چه حضورش را حس نمی کنیم ، ولی نسبت به زندگی میل و رغبتی تازه می یابیم . از اعتمادبه نفس تازه ای که در فعالیتهایمان مشهود اسـت شگفت زده می شویم . با وجود کار و مشغله بسیار زیاد ، در آرامشی عمیق زندگی می کنیم . به ، آنانکه مورد حسدمان بودند ، با شفقت می نگریم ، زیرا نه تنها مقام ، بلکه دردشان را نیز می بینیم . کسانی را که نادیده می گرفتیم ، حال « می بینیم » ، و آنها را افرادی دلپسند می یابیم ، نمی دانیم دقیقاً چگونه توصیفش کنیم ، ولی به نوعی احساس می کنیم کــه به طرزی نوین با مطرودان ، رانده شدگان و ” تفاله های دنیا ” ( اول قرنتیان ۱۳ : ۴ ) همدردی می کنیم .
منظور از خدمت راستین چیست ؟
حتی بیش از تحولاتی که در وجودمان به وقوع می پیوندد ، به محبت و شادی عمیق تری نسبت به خدا پی می بریم . روزهای زندگی مان مالامال از لحظات ستایش و تسبیح می گردد . خدمت شادمانه پنهانی به دیگران نوعی دعای شکرگزاری است . گویی از منبعی جدید هدایت می شویم ، و در واقع چنین نیز هست .
بله … اما
همیشـه با هر بحث جدی پیرامون خدمـت ، تردیدی طبیعی و قابل درک نیز همراه است . چنین تردیدی محتاطانه است ، زیرا انسان را بر آن می دارد که به جای آغاز عجولانه تمرین انضباط ، نخست آن را ارزیابی کند . ما معمولاً ترسی شبیه به این حس خواهیم کرد : « اگر من این کار را بکنم مردم از من سوءاستفاده می کنند ؛ مرا تحقیر می کنند . »
درست همین جا است که می توانیم تفاوت خدمت کردن و خادم بـودن را ببینیم . وقتی خدمت کـــردن را برمی گزینیم ، کنترل همه چیز بر عهده ماسـت . خودمان تصمیم می گیریم به چه کسی و در چه زمانی خدمت کنیم . اگر کنترل همه چیز بر عهده ما باشد ، آنگاه شدیداً نگران آن هستیم که مبادا کسی بر ما کنترل بیابد .
ولی وقتی خادم بودن را برمی گزینیم ، از تصدی و کنترل امور دست برمی داریم . در این کار آزادی عظیمی نهفته است . اگر داوطلبانه اجازه دهیم دیگران از ما سوءاستفاده کنند ، آنوقت دیگر کسی نمی تواند بر ما اعمال نفوذ کند . وقتی تصمیم می گیرم خادم باشیم ، حق تصمیم گیری در مورد خدمت کردن ” به چه کسـی ، و در چه زمانی ” را از خود سلب می کنیم ، و بدین ترتیب قابل دسترس ، و آسیب پذیر خواهیم شد .
حال از دیدگاه یک برده به قضایا نگاه کنید . یک برده به کل زندگی از دیدگاه بردگی می نگرد . او خود را صاحب حقوقی که مردان و زنان آزاد از آن برخوردارند ، نمی بیند . خواهش می کنم دچار سـوء تفاهم نشوید . بردگی اجباری ، بسیار ظالمانه و غیرانسانی است . ولی وقتی آزادانه این نوع زندگی را انتخاب می کنیم ، همه چیز تغییر می کند . بندگی داوطلبانه خوشی عظیمی است .
منظور از خدمت راستین چیست ؟
تصور بردگی شاید برای ما دشـوار باشد ، ولی پولس چنین نبود . او بارها به اینکه غلام مسـیـح اسـت می بالد ، و با گشادگی اصطلاح ” غلام محبـت ” را که در قرن اول رایج بود ، در رسالاتش به کار می برد ( یعنی برده ای که از سـر محبت ، و به میل خود ، غلام کسـی شود ) . ما امروزه می کوشیم کلمه ” غلام ” را ” خادم ” ترجمه کنیم ، و اینچنین ، لحن پولس را تلطیـف نماییم . ولی هر واژه ای نیز که به کار ببریم ، باید بدانیم که منظور پولس گذشتن از حقوق خویش با میل و رضایت قلبی است .
بنابراین ، ترس از سوءاستفاده و تحقیر شدن ، موجه است ، زیرا ممکن است اتفاق بیفتد . ولی چه کسی می تواند به فردی که خودش خواسته زیر پای دیگری قرار بگیرد ، آسیبی برساند ؟ توماس آکمپیس به ما چنین می آموزد : « پس چنان مطیع باشید که همه بتوانند پایمال تان کنند ، مثل گل و لای خیابان .
در کتاب ” گلهای کوچک قدیس فرانسیس ” داستان زیبایی بازگو شده که در آن فرانسیس به برادر لئو معنای خوشی کامل را می آموزد . یک روز که آن دو زیر باران و در سرمای شدید راه می رفتند ، فرانسیس تمام چیزهایی را که به نظر دنیا – و از جمله دنیای مذهبی – شــادی آور تلقی می شوند به لئو یادآوری کرد ، و هر بار چنین افزود : « خوشی کامل در این هم نیست . » ســــــرانجام برادر لئو با اوقات تلخی پرسید : « محض رضای خدا بگویید خوشی کامل را در کجا می توان یافت؟ آنگاه فرانسیس شروع به برشمردن پست ترین و حقیرانه ترین کارهای قابل تصور نمود ، و هر بار چنین افزود : « آه ، برادر لئو ، بنویس که خوشی کامل در این است . » و برای توضیح و جمع بندی موضوع گفت : « بزرگترین و مهم ترین فیض و عطای روح القدس که مسیح به دوستانش می بخشد ، غلبه یافتن بر خود ، و تحمل رنج ها ، توهین ها ، خواری ها و رنج ها ، با میل و رغبت و به خاطر محبت مسیح است . »
امروزه هضم این سخنان برای ما بسیار دشـــــوار است . ( باید بدانید که من نیز مثل شــــما مطالعه آثار بزرگان روحانی مسیحی را در این باب دشــوار می یابم ) . ما از این نگرانیم که مبادا چنین نگرشی به طرز علاج ناپذیری منجر به زهد افراطی و ریاضت کشـی شـود . ما امروزه در کلیسا از ” الاهیاتی مبتنی بر تحقیر نفس ” کناره می گیریم ، که ارزش توانایی و پتانسیل انسانی را به شدت پایین می آورد . اما آیا خدمت ، نگرش ریاضت پیشگی را مجدداً احیا نمی کند ؟ یقیناً خیر . بی شک این نگرش خطری است که همیشه باید مراقب آن بود . ولی در نقطه مقابل نیز باید مراقب دشمن باشیم . چنانکه بونهوفر می گوید: « اگر در زندگی ما هیچ عنصری از ریاضت وجود نداشــته باشد، اگر عنان امیال جسمانی را آزاد بگذاریم … فراگیری خدمت مسیح را بسیار دشوار خواهیم یافت . »
برگرفته از کتاب انضباط روحانی
دانلود کتاب شروعی تازه