منظور از خدمت کردن در مسیحیت چیست؟
اول اینکه باید پشت سر هم و مرتب کار کند بدون اینکه انتظار داشته باشد به او توجهی کنند . خدمتکار مذکور بعد از اینکه یک روز تمام در صحرا کار کرد ، لازم بود فورا برای آقای خود خوراک تهیه کند و بعد از آن لازم بود کمر خود را ببندد و آقای خـود را خدمت کند . تمام این کارها را پیش از آن که خودش خوراک بخورد انجام داد . این خدمتکار این کارها را انجام داد بی آنکه توقعی داشته باشـد . آیا حاضریم چنین کار کنیم ؟ اگر از ما چنین انتظاری داشته باشند ، چه زود ناراحت می شـویم شکایت می کنیم و قلبمان پر از تلخی می گردد !؟ ولی باید بدانیم که همان لحظه که لب به شکایت می گشانیم ، با رفتار خود نشان می دهیم که گویی حقی داریم ، حال آنکه خدمتکار بی جیر و مواجب اساساً حقی ندارد !
دوم اینکه بعد از انجام کار نباید انتظار تشکر داشـته باشیم . اغلب به دیگران خدمتهایی می کنیم ، ولی در دل بـه حـال خود دل می سوزانیم و شکایت می کنیم که مردم آنقدر ناسپاسند که از خدمات ما تشکر نمی کنند . خدمتکار بی جیر و مواجب در انتظار تشکر نیست . خدمتکار مزدبگیر ممکن است بتواند ادعایی داشته باشد ، اما خدمتکار بی جیر و مواجب چنین نیست .
سـوم اینکه وقتی تمام کارها و خدمات را انجام داد نباید دیگران را محکوم به خودپسندی و غـرور نماید . وقتی آیات فوق را خواندم فکر کردم که ارباب این خدمتکار به نظر خودپسند می آید و هیچ به فکر غلام خود نیست . ولی باید دانست که خدمتکار بی جیر و مواجـب حق ندارد چنین فکر کنـد . خدمتکار بی جیر و مواجب فقط باید منافع ارباب خود را حفظ کند و خود پسند بودن یا نبودن اربابش به او مربوط نیست . ولی ما چه طور هستیم ؟ شاید حاضر باشیم به خاطر دیگران زحمت بکشیم و به اصطلاح به آنها « سواری بدهیم » و شاید حاضر باشیم که دیگران از ما تشکر نکنند ، ولی آیا در دل خـود آنها را محکوم به خود پسندی نمی کنیم ؟ خدمتکار بی جیر و مواجـب نباید این طور باشد بلکه هرگاه غرور و خودپسندی دیگران را می بیند ، باید از فرصت استفاده کند تا مانند خداوندش عیسی خدمتکار بی جیر و مواجب همه باشد .
قدم چهارمی نیز وجود دارد که باید آن را هم برداریم . وقتی تمام این کارها را انجام دادیم نه فقط باید هیچ مغرور نشویم و از خود تعریف و تمجید نکنیم ، بلکه باید قبول کنیم که خدمتکار بی منت هستیم ، یعنی به خودی خود هیچ فایده ای برای خدا و خلق خـدا نداریم . باید پیوسته به یاد داشته باشیم که « در من ، یعنی در نفس من ، هیچ چیز نیکویی ساکن نیست » ( رومیان ۱۸ : ۷ ) . به عبارت دیگر باید متوجه باشیم که وقتی کار نیکویی می کنیم ، خودمان شایسته تمجید نیستیم ، زیرا ما سرشتی متکبر و سرسخت داریم . افتخار و تمجید شایسته خداوند عیسی است که در ما ساکن شده وما را به کارهای نیک رهبری کرده است .
منظور از خدمت کردن در مسیحیت چیست؟
قدم پنجم و آخر ، کار نفس را یکسره می کند و عبارت از این است که قبول کنیم تمام کارهایی که با فروتنی و بردباری انجام داده ایم ، وظیفه ما بوده و ذره ای بیش از وظیفه خود انجام نداده ایم . خدا انسان را در ابتدا به این منظور آفرید که خدمتکار بی جیر و مواجب او باشـد . به طور ساده می توان گفت که گناه از همین جا شـروع شده که بشر حاضر نیست خدمتکار بی جیر و مواجب خدا باشد . بنابراین ، بازگشت انسان به مقام قبلی خود چیزی جز این نیست که خدمتکار بی جیر و مواجب خدا شـود . بنابراین ، کسی که حاضر به قبول این نقش می شـود ، فیل هوا نکرده است . چون به مقام اصلی خود برگشته و مسیح هم او را نجات داده که خدمتکار بی جیر و مواجب خدا باشد .
راه صلیب همین است . این راهی است که خدمتکار بی جیر و مواجب و فروتن خدا یعنی عیسی ابتدا آن را برای ما پیمود . آیا نباید ما که خدمتکاران بی جیر و مواجب این خدمتکار بی جیر و مواجب هستیم ، کماکان گام در این راه گذاریم ؟ آیا این راهی که ما را پائین می برد ، دشوار و نامطبوع می نماید ؟ ولی این تنها راهی است که ما را بالا خواهد برد . از همین راه بود که خداوند ما عیسی به تخت پادشاهی خود رسید ، و از همین راه است که ما نیز می توانیم به قدرت و اقتدار و ثمردهی روحانی برسیم . کسانی که در این راه قدم بر می دارند ، اشخاصی هستند شاداب و نورانی ، پر از روح و حیات و قدرت عیسای مسیح . « هر که خود را خوار سازد ، سرافراز خواهد گردید » ( لوقا ۱۱:۱۴ ) . آنها دریافته اند که حقیقت ایـن آیـه همچنان که در مورد خداوندشـان عیسى مصداق داشت ، در مورد آنها نیز می تواند صادق باشد .
قبلا برای آنها فروتنی مثـل مهمان ناخوانده ای بود که گهگاه به ناچار بایست با او می ساختند ، اما اکنون گویی جان آنها با این صفت وصلت کرده و تا ابد پیمان اتحاد بسته است . اگر در زندگی آنها تاریکی و ناراحتی دیده شود ، به این سبب است که در جایی یا در موردی حاضر نشده اند با این محبوب جان خود در جاده بردباری و افتادگی قدم بردارند . ولی فروتنی همیشه حاضر است که دوباره آنها را به دوستی بپذیرد منتها به شرط آنکه روی او را با توبه بطلبند .
منظور از خدمت کردن در مسیحیت چیست؟
آنچه گفتیم ما را به موضوع مهم و حیاتی توبه می رساند . ما نمی توانیم فقط با این تصمیم که در آینده فروتن خواهیم بود وارد زندگی عمیق تر و پرثمرتری شویم . حرکاتی از ما سر زده و رفتاری نشان داده ایم و هنوز هم می دهیم و حاضر نبوده ایم معذرت بخواهیم که باید اول به خاطر آن توبه کنیم . عیسای مسیح فقط به این منظور که برای ما سرمشق باشد ، خدمتکار بی جیر و مواجب نشـد . بلکه خادم شـد تا بتواند برای همین گناهان بر صلیب جان دهـد و با خون گرانبهای خود تمامی این گناهان را بشوید .
با وجود این ، تا قلب هـای مغرور مـا خرد نشود و از کارهایی که تاکنون انجام داده ایم و از وضع کنونی خود توبه نکنیـم ، خـون مسیح نمی تواند برای ما فایده داشـته باشـد . مقصود این است که باید اجازه بدهیم که نور خدا تمام گوشه و کنار قلب ما و کـم و کیف هـمـه روابط ما را روشـن سـازد . در این صورت متوجه خواهیم شد که تکبر ما باعث شد که عیسای مسیح مجبور شود آسمان را ترک کند و بـرای بخشایش ما و همه بر صلیب بمیرد . باید نه فقط از او درخواست کنیم که ما را ببخشـد بلکه باید از دیگران نیز خواهـش کنیم که ما را عفو کنند . فروتنی واقعی این اسـت . بدین گونه ، از « در خردشدگان » به درون می خزیم و به نور درخشان و پرجلال شاهراه فروتنی و پاکی می رسیم .
برگرفته از کتاب راه صلیب
اسارتی در کار نیست!