تثلیث در ایمان و زندگی مسیحی

تثلیث در ایمان و زندگی مسیحی

تثلیث در ایمان و زندگی مسیحی

تثلیث و آفرینش

مقدمه

آموزه آفرینش از اهمیت بسیار در الاهیات مسیحی برخوردار است و نگرش درست درباره آن بر درک ما از دیگر آموزه های مسیحی روشنایی بسیار می افکند . برای مثال ، رابطه آفرینش با نجات را در نظر بگیرید . داشتن شناخت درست از طرح اولیه و چگونگی ساخته شدن هر دستگاهی ، در عیب یابی و تعمیر موفقیت آمیز آن تأثیر بسزا خواهد داشت . اگر بدانیم خدا جهان و انسان را چگونه و با چه اهدافی آفرید و طرح نخستین او در آفرینش چه بود ، بی گمان بهتر خواهیم توانست به ابعاد مختلف تباهی و فسادی که دامنگیر جهان خلقت شد پی ببریم ، و طریق رهایی ، شفا و احیای آن را نیز بهتر درک خواهیم کرد .

آنچه به طور خاص در این بخش از کتاب مورد نظر ما است ، ارتباط آفرینش با تثلیث است . برای درک این ارتباط ، نگاهی اجمالی به برخی از خصوصیات عمل خدا در آفرینش ضروری است .در اینجا به اختصار به سه خصوصیت می پردازیم .

آفرینش چون عمل آزاد خدا

بنا بر اعتقاد مسیحیان ، عمل خدا در آفرینش عملی است کاملا آزاد خدا محتاج خلق جهان نبوده و به اجبار و ضرورت جهان را خلق نکرده است ، به اجبار و ضرورت بیرونی ، نه اجبار و ضرورت درونی . نه عاملی بیرون از خدا و غیر از خدا او را مجبور به خلق جهان کرده و نه نیاز و ضرورتی درونی او را از این کار ناگزیر کرده است . به عبارت دیگر ،هویت و ذات خدا بدون خلق جهان کامل است و او جهان را از نیستی و با تصمیم کاملا آزاد آفریده است .

تثلیث در ایمان و زندگی مسیحی

آموزه آفرینش از نیستی بر دو دیدگاه رقیب ، که هر دو در یونان باستان وجود داشت ، خط بطلان می کشد . یکی این عقیده نادرست است که خدا جهان را با استفاده از ماده اولیه ای آفرید که از ازل وجود داشته است . در این صورت ، آفرینش دو اصل یا سرمنشاء غایی می داشت و به وسیله عاملی غیر از خود خدا نیز شکل می گرفت و محدود می شد دیدگاه نادرست دیگر آن است که جهان از ذات خدا تراوش کرده و صادر شده است . در این صورت ، آفرینش دیگر نمی توانست عملی آزاد باشد . به علاوه ، در این حالت ، خدا و جهان در نهایت از یک طبیعت با ذات می بودند . این همان وحدت وجود است که کاملا با خداشناسی مسیحی منافات دارد ، زیرا خداشناسی مسیحی به تعالی خدا قائل است .

خدا با هیچیک از اجزای جهان مخلوق ، و نه با تمامی آن بر روی هم یکی نیست . در جهانبینی مسیحی ، جهان از اراده خدا نشأت می گیرد نه از ذات خدا . البته اراده خدا همیشه در انطباق با ذات او عمل می کند .

پس خدا به هیچ وجه محتاج خلق جهان نبوده ، بلکه هویت و ذات او بدون جهان کامل است . ولی تنها تثلیث است که این را امکان پذپر می سازد ! خدای مسیحیان از خصوصیاتی برخوردار است که در صورت نبود تثلیث ، او را به جهان نیازمند می ساخت . برای مثال ، چنانکه پیشتر دیدیم ، خدا شخص است و شخص بودن بنا به تعریف ، به معنی برقراری رابطه شخصی با اشخاص دیگر است . بنابراین ، اگر در ذات خدا تثلیثی از سه شخص متمایز وجود نمی داشت که از ازل در رابطه شخصی با هم به سر برند ، در این صورت ، خدا محتاج خلق موجودات شخصیتمند دیگر می شد تا بتواند با آنها ارتباط شخصی برقرار کرده ، به قوا و قابلیتهای شخصی خود فعلیت و واقعیت ببخشد .

تثلیث در ایمان و زندگی مسیحی

همین موضوع درباره محبت بودن خدا صادق است .محبت نمیتواند بدون وجود رابطه محبت آمیز میان اشخاص متمایز وجود داشته باشد بنابراین ، اگر در ذات خدا تثلیثی از سه شخص متمایز وجود نمی داشت که از ازل در رابطه ای پر محبت با هم به سر برند ، در آن صورت ، خدا محتاج خلق موجودات شخصیتمند دیگر می شد تا بتواند با آنها رابطه محبت آمیز برقرار کند . بنابراین ، وجود تثلیث شرط ضروری بی نیاز بودن خدا به خلقت است . بدون تثلیث ، عمل آفرینش نمی توانست عملی واقعا آزاد باشد .

آفرینش چون عمل محبت آمیز خدا

خصوصیت دیگر عمل خدا در آفرینش که آن را به آموزه تثلیث مربوط می سازد ، محبت آمیز بودن این عمل خداست . اینکه خدا چرا و با چه هدفی جهان را آفرید از زوایای مختلف قابل بحث است . ولی لااقل یکی از پاسخهای مهم به این سؤال ، بر اساس کل مکاشفه خدا در کلامش ، این است که خدا جهان را از سر محبت و برای محبت آفرید . آفرینش از محبت خدا سرچشمه می گیرد . هدف خدا از خلق جهان این بود که با جهان رابطه و مصاحبت محبت آمیز برقرار کند . ولی اگر خدا تثلیث نبود نمی توانست محبت باشد ، و در این صورت ، محبت آمیز بودن آفرینش نیز اساسا ناممکن می شد . زیرا خدایی که در ذات خود محبت نباشد ، نمی تواند جهان را از سر محبت بیافریند . بنابراین ، اعتقاد به آفرینش بر مبنای محبت با اعتقاد به تثلیث رابطه ناگسستنی دارد . آفرینش نتیجه فوران محبت الاهی در تثلیث اقدس است . محبتی که از ازل تا ابد میان پدر ، پسر و روح القدس جریان داشته و دارد چنان غنی و پر است که به صورت عمل آفرینش سرریز می شود . خدا که از ازل در چنین رابطه محبت آمیز کاملی به سر می برد ، تصمیم می گیرد موجوداتی محدود بیافریند تا آنها را در این محبت الاهی شریک سازد .

ولی آیا این به معنی نیازمند بودن خدا به جهان نخواهد بود ؟ آیا آفرینش از سر محبت ، آزاد بودن عمل خلقت را مخدوش نخواهد کرد ؟ در پاسخ ، باید به تفاوت ظریف ولی بسیار مهمی که در اینجا وجود دارد توجه کنیم . محبت آمیز بودن عمل آفرینش تنها در صورتی به معنی نیازمندی خدا به جهان می بود که تثلیث وجود نمی داشت . ولی با وجود تثلیث ، آفرینش محبت آمیز به نتیجه فقر با نیاز ، بلکه درست بر عکس ، نتیجه بی نیازی و غنای بی حد خداست . خدا آنقدر در محبت ، چنانکه در قدرت و هر صفت نیکوی دیگر ، غنی و دولتمند است که موجودات دیگری نیز می آفریند تا آنها را در این محبت شریک سازد .

تثلیث در ایمان و زندگی مسیحی

برای روشنتر شدن موضوع می توان پدر و مادری را مثال زد که از فرزندان خوب به تعداد کافی برخوردارند و رابطه خانوادگی میان آنها از هر حیث رضایتبخش و غنی است . ولی به دلیل توانایی مالی و خانه بزرگ و دل پر از محبت و شفقتشان تصمیم می گیرند کودک بی سرپرستی را به فرزندی بپذیرند تا او را در کانون گرم و پر محبت خانواده خود شریک سازند . آیا با وجود همه محدودیتهای بشری این پدر و مادر ، می توان گفت که آنها صرفا برای رفع نیازهای خود آن کودک را به فرزندی پذیرفته اند ؟ بی شک چنین قضاوتی به دور از انصاف و حقیقت ، و حاکی از نگاهی بس بدبینانه به محبت بشری خواهد بود . ولی اگر زن و شوهری قادر به داشتن فرزندان نباشند و سالها پس از محرومیت از چنین موهبتی ، کودکی را به فرزندی بپذیرند ، می توان گفت که انجام این کار لااقل تا حدی برای رفع کمبود خود آنها نیز بوده است .

بر همین فیاس ، اگر خدا تثلیث نبود ، به خلق جهان برای فعلیت بخشیدن به محبت خود نیازمند می شد . ولی وجود تثلیث تضمین می کند که محبت آمیز بودن آفرینش به این معناست که خدا نه از سر فقر ، بلکه از سر غنای محبتش دست به آفرینش زده است . محبت پدر به پسر بواسطه روح و محبت پسر به پدر بواسطه همان روح ، به خاطر نامتناهی بودن سه شخص تثلیث چنان کامل ، غنی و پر است که خدا هیچ نیازی به خلق موجود شخصیتمند دیگری ندارد . بلکه او جهان و انسان را تنها و تنها به خاطر دولت بی حد ، خانه بزرگ و دل پر از محبت و شفقتش می آفریند تا آنها را شریک محبتی سازد که از ازل تا ابد در کانون گرم خانواده او جاری است.

پس محبت آمیز بودن عمل آفرینش او از این لحاظ مؤید آموزه تثلیث است که بدون وجود تثلیث خدا نمی توانست محبت باشد ، و در نتیجه ، سخن گفتن از محبت آمیز بودن آفرینش نیز بی معنا می شد . ثانیا، محبت آمیز بودن آفرینش ، بدون تثلیث به نیازمند بودن خدا می انجامید ولی چون خدا تثلیث است ، عمل آفرینش هم آزاد است و غیر ضروری و هم از ذات پر محبت خدا نشأت می گیرد . برای اینکه معنای محبت آمیز بودن عمل افرینش روشنتر شود باید به خصوصیت سوم ، یعنی تثلیثی بودن عمل آفرینش بپردازیم .

برگرفته از کتاب  تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فتاحی

مراسم شام خداوند چیست ؟

 

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp