شباهت کلیسا به تثلیث
در بررسی شباهت کلیسا به تثلیث ، اندیشمندان به عرصه های مختلف حیات کلیسا توجه کرده اند . بررسی مفصل هر یک از این عرصه ها به کتابی مستقل نیاز دارد . هدف ما در اینجا صرفا نگاهی اجمالی به منظور نشان دادن اهمیت تثلیث برای نگرش ما به کلیساست.
شباهتهای کلی
کلیسا نیز مانند تثلیث وحدتی است در کثرت . به لحاظ کثرت ، هر عضو کلیسا با اعضای دیگر متفاوت است و باید باشد . اگر کلیسا می خواهد جلال تثلیث را منعکس کند باید این کثرت را پاس بدارد . ما نه تنها باید این تفاوتها را اذعان بداریم ، بلکه باید به آنها فخر کنیم ! کلیسا در سطح جهانی از ملتها ، فرهنگها ، سواد ، خلق و خو ، و تجربیات متنوع و مختلف تشکیل شده است . همچنین کلیسای یک عصر با عصر دیگر تفاوت دارد . هر کلیسایی از خصلتهای خاص خود برخوردار است ، که انعکاسی از تاریخ ، محیط اجتماعی و شیوه های رهبری آن است . یکی از نتایج مهم این کثرت آن است که خدا می خواهد هر یک از ما خودمان باشیم ، هر یک از ما ، با همه خصلتهای خاص خود ، برای خدا ارزشمندیم و بدون ما کلیسا زیبایی خود را از دست خواهد داد . مقصود این نیست که نباید از هم بیاموزیم ، بلکه نباید از هم تقلید کنیم . هر یک از ما باید قابلیتهای خود را بشناسیم و آنها را پرورش داده برای خدا و کلیسای او به کار ببریم .
به همین شکل ، کلیساها و حتی فرقه های مختلف نیز از خصلتهای ویژه ای برخوردارند که سبب می شود نقش خاص و مهم خود را در گسترش پادشاهی خدا داشته باشند ، برخی به لحاظ الاهیاتی قوی هستند ، برخی دیگر در بشارت و برخی دیگر در تحمل زحمات و آزارها . خدا همه این تفاوتها را به کار می گیرد تا نقش عالی خود را بر عروس زیبای خود بزند . تفاوتهای ملی ، فرهنگی ، زبانی و حتی عقیدتی ما ، به خدمت هر یک از ما آب و رنگ خاص خود را می بخشد .
به لحاظ وحدت نیز کلیسا شبیه تثلیث است و باید باشد . دیدیم که مسیح برای اتحاد کلیسا دعا کرد : « تا همه یک باشند ، همان گونه که تو ای پدر در من هستی و من در تو ، چنان کن که آنها نیز در ما باشند ، تا جهان ایمان آورد که تو مرا فرستاده ای » ( یوحنا ۲۱:۱۷ ) . این نشان می دهد که اتحاد کلیسا تا چه اندازه برای مسیح مهم است . به علاوه ، روشن است که اتحاد مورد نظر او صرفا اتحادی نادیدنی ، درونی و با روحانی نیست ، زیرا جهان می تواند آن را ببیند ، و با دیدن آن به شفایی که در کلیسا برای جداییها و دشمنی های موجود در جهان وجود دارد ، ایمان بیاورد .
شباهت کلیسا به تثلیث
این اتحاد کلیسا ، چنانکه پیشتر نیز اشاره شد ، اتحادی شبیه و برخاسته از اتحاد تثلیث است . این اتحاد ، مانند اتحاد تثلیث ، اولا در پدر است . همه مسیحیان واقعی و همه کلیساهای راستین ، فرزندان یک پدر ، یعنی پدر آسمانی هستند و خانواده او را تشکیل می دهند ( افسسیان ۱۴ : ۳ – ۱۵ ) . همه آنها از طریق مرگ و قیام مسیح ، و کار روح القدس ، از پدر تولد یافته اند و او را آبا صدا می زنند . آنها در روح ، برادران و خواهران مسیح و برادران و خواهران یکدیگرند ، و باید مانند برادران و خواهران هم زندگی کنند .
دوم ، اتحاد کلیسا ، اتحادی است در ذات ، چنانکه پدر ، پسر و روح در ذات یکی هستند ، ایمانداران حقیقی نیز از طبیعتی مشترک برخوردارند آنها در تولد تازه ، به عنوان فرزندان خدا و به شباهت پسر یگانه خدا متولد شده اند . از همین رو ، خواسته ها و غرایز مشابه و مشترک دارند . آنها گرسنه و تشنه پارسایی اند . آنها مشتاق شیر و خوراک روحانی یعنی کلام خدا هستند .آنها شیفته حضور خدا و مصاحبت با برادران و خواهران خویشند .
سوم ،اتحاد کلیسا ،مانند تثلیث ،اتحاد در محبت است .آنچه اعضای کلیسا را به هم می پیوندد ، صرفا تشکیلات یا منافع مشترک و یا حتی علائق مشترک نیست و نباید باشد ، هر چند اینها نیز نقش خود را ایفا می کنند . آنچه کلیسا را یکی می سازد ، محبتی الاهی است که در دلهای هر یک از مؤمنین ریخته می شود ( رومیان ۵ : ۵ ) . این محبت همان محبت پدر به پسر و پسر به پدر است : « تا محبتی که تو به من داری در ایشان نیز باشد » ( یوحنا ۲۶:۱۷ ) . این چه عالی و شگفت انگیز است که ما می توانیم همان محبتی را که پدر نسبت به پسرش دارد ، در خود داشته باشیم . وقتی این محبت در دلهای ما ریخته می شود ما نیز می توانیم همان گونه خدا و یکدیگر را محبت کنیم که پدر پسر را محبت می کند و برعکس . این در واقع نتیجه سکونت خود تثلیث در ماست . ” پدر ” در مهرداد ، ” پسر ” را در افشین محبت می کند و برعکس !
محبت سه شخص تثلیث به صورت پرستش و خدمت متقابل آنها به هم متجلی می شود . آنها به هم ارج می نهند و یکدیگر را می ستایند . پدر ، پسر را جلال می دهد و او را می ستاید ، و پسر ، پدر را . روح القدس ، پدر و پسر را جلال می دهد و برعکس ، همچنین پدر ، پسر و روح را می فرستد و سرمنشاء تمام فعالیت آنهاست ، و آنها نیز همچون دو دست پدر ، در خدمت انجام نقشه اویند . پسر در تمام زندگی خود ، در خدمت پدر است و کار او را به انجام می رساند ، و پدر نیز در تمام زندگی پسر از او حمایت می کند ، بر او شهادت می دهد و به او قدرت می بخشد ، روح القدس پسر را در تمام خدمتش مسح و هدایت می کند و به او حکمت می بخشد ، و پسر نیز در تاریخ ، بنیان لازم را برای کار روح فراهم می آورد و درباره او نوید داده ، کار او را معرفی می کند.
شباهت کلیسا به تثلیث
همین ستایش و خدمت متقابل باید میان اعضای مختلف کلیسا و میان کلیساهای مختلف بر قرار باشد . هرچه کلیسا ماهیت تثلیثی خود را بیشتر بشناسد و شراکت و رفاقتی اصیل با سه شخص تثلیت داشته باشد به جای انتقاد ، غیبت و محکوم کردن یکدیگر ، به ستایش ، ارج نهادن و خدمت متقابل به یکدیگر مشغول خواهد شد . هر عضو کلیسا با عطایای خاص خود در خدمت دیگر اعضای کلیساست ، و این تا حدی در مورد رابطه کلیساها با هم نیز صدق می کند .
چهارم ، اتحاد کلیسا ، مانند اتحاد تثلیث ، اتحادی است در روح چنانکه در تثلیث ، روح است که به عنوان روح رفاقت ، پدر و پسر را به هم می پیوندد و یگانه می سازد ، در کلیسا نیز روح است که اعضای مختلف و متفاوت را به هم می پیوندد و آنها را به صورت یک بدن و یک کلیسا در می آورد . چنانکه پولس رسول می گوید ، عامل تشکیل کلیسا اساسا تجربه مشترک همه مؤمنان با روح است : « همه ما ، چه یهود و چه یونانی چه غلام و چه آزاد ، در یک روح تعمید یافتیم تا یک بدن را تشکیل دهیم و همه ما از یک روح نوشانیده شدیم » ( اول قرنتیان ۱۳:۱۲ ) . روح است که همه مؤمنان را به مسیح پیوند می زند و با او یگانه می سازد . و همین اتحاد با مسیح است که کلیسا را به صورت بدن مسیح در می آورد . بنابراین ، اتحاد کلیسا اتحادی صرفا بشری نیست که به وسایل و از راههای صرفا بشری فراهم آید ، بلکه در خود خدا ریشه دارد . در بقیه بحث ، شباهتهای تثلیث و کلیسا را به طور خاص و در عرصه های مختلف بررسی خواهیم کرد .
ارتباط اعضای کلیسای محلی با یکدیگر
در کلیسا میان فرد و جامعه تعادل برقرار می شود . هر شخص در کلیسا همانند اشخاص تثلیث از هویت ، خصائل و آزادی فردی برخوردار است . در عین حال ، تنها در ارتباط و مشارکت شخصی و پر محبت با دیگر اعضای کلیسا است که این هویت ، خصائل و آزادی شکل می گیرد ، نشو و نما می یابد ، و محدود می شود . اصل حاکم در کلیسا نه استقلال فردی است نه جپر اجتماعی . مانند سه شخص تثلیث ، مسیحیان واقعی نمی توانند و نباید در جدایی و انزوا ، و به دور از رفاقت با هم زندگی کنند . آنان به عنوان اشخاص مستقل ، تنها در شبکه ای از روابط شخصی با یکدیگر ساخته میشوند و شکل می گیرند . آنان شخصیت کلیسایی خود را در دادن و گرفتن متقابل ظاهر می کنند و تحکیم می بخشند ( فیلیپیان ۱۵ : ۴ ) . ما هم از یکدیگر تأثیر می پذیریم و هم بر یکدیگر اثر می گذاریم .
شباهت کلیسا به تثلیث
البته شباهت میان کلیسا و تثلیث هرگز شباهت کامل نیست . مشارکت میان پدر ، پسر ، و روح ، کامل است . هیچیک از آنها نمی توانند در جدایی و انزوا از یکدیگر وجود داشته باشند . اساسا وجود آنها جدا از یکدیگر قابل تصور نیست . ولی در مورد اعضای کلیسا این امکان وجود دارد . و آنان که در مسیح خلقتی تازه اند ، هنوز ممکن است گاه در جدایی و نفرت از هم به سر برند ؟
به علاوه ، رفاقت و مشارکت سه شخص تثلیث ، چنانکه دیدیم ، از حد رابطه نزدیک با هم فراتر می رود و به حضور و سکونت متقابل در هم می رسد . عیسی رمز یگانگی خود را با پدر در این می بیند که تو ای پدر در من هستی و من در تو . » پدر در درون خود برای پسر جا دارد و پسر در درون خود برای پدر . پدر به هویت پسر و زندگی او از درون شکل می دهد و پسر به هویت پدر و زندگی او از درون . پدر خود را از طریق روح به پسر می بخشد و پسر خود را از طریق روح به پدر اهداء می کند . عجیب آن که عیسی بلافاصله پس از اشاره به اتحاد خود و پدر از طریق سکونت متقابل ، دعا می کند که کلیسا نیز ” همان گونه ” یک باشد ، و سپس به صراحت می گوید : « چنان کن که آنها نیز در ما باشند » ( یوحنا ۲۱:۱۷ ) . بنابراین ، اتحاد کلیسا از لحاظی دیگر نیز شبیه تثلیث است ، و آن اینکه اتحاد کلیسا نیز از طریق سکونت متقابل است . ولی این سکونت ، در وهله اول نه سکونت اعضاء در یکدیگر ، بلکه سکونتشان در خداست در ما باشند . این سکونت در خدا از طریق اتحاد مؤمنان با مسیح و شریک شدن آنها در رابطه او با پدر تحقق می یابد : « من جلالی را که به من بخشیدی بدیشان بخشیدم تا یک گردند ، چنانکه ما یک هستیم ! من در آنان و تو در من . » ( یوحنا ۲۲:۱۷ ) . پسر واسطه اتحاد کلیسا با پدر است . این اتحاد با مسیح ، و از طریق او با خدا ، البته به واسطه روح القدس تحقق می یابد : ” در آن روز ” ، یعنی روزی که پدر روح راستی را به شاگردان عطا کند ، « خواهید دانست که من در پدر هستم و شما در من و من در شما » ( یوحنا ۲۰:۱۴ ) . روح القدس مؤمنان را با مسیح متحد می کند . او مسیح را در آنها ، و آنها را در مسیح قرار میدهد . وقتی مؤمنان در مسبح قرار می گیرند ، او در اتحاد با او ، با هم نیز یکی می شوند و این گونه کلیسا را تشکیل می دهند . ثانیا از طریق همان روح که پسر و پدر را به هم می پیوندد ، در این پیوند که میان پسر و پدر برقرار است ، شریک می شوند .
شباهت کلیسا به تثلیث
البته سکونت متقابل مؤمنان و خدا ، عین سکونت متقابل سه شخص تثلیث نیست ، بلکه فقط شبیه آن است . هر یخص تثلیث در افعال دو شخص دیگر سهیم است . برای مثال ، در هر فعل پسر ، پدر و روح نیز حضور فعال دارند . در رابطه ما با خدا ، حضور فعال یافتن در فعل دیگری ، یک سویه است . تنها خداست که می تواند در فعل ما حضور فعال داشته باشد به گونه ای که بتوانیم بگوییم ، عمل من در واقع عمل روح خدا در من است . ولی انسان مخلوق نمی تواند متقابلا، و به طور مستقیم ، فاعل افعال خدا باشد . تنها شکل شراکت مخلوق در افعال خالق ، احتمالا شفاعت و دعا است . اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند ، هر آنچه می خواهید درخواست کنید که برآورده خواهد شد … هر چه از پدر به نام من بخواهید ، آن را به شما خواهد داد » ( یوحنا ۱۷:۱۵ ۲۳:۱۶ ) . مؤمنان در اتحاد با پسر خدا و دعا به نام او می توانند به نوعی بر خدا اثر بگذارند و در افعال او سهیم شوند.
ولی شاید بتوان بر اساس شباهت اتحاد تثلیث با اتحاد کلیسا ، به وجود نوعی سکونت متقابل حتی میان اعضای کلیسا ، قائل شد . البته چنین سکونتی صرفا شکل ناقص و محدود سکونت متقابل سه شخص تثلیث است . همان گونه که پدر در خود برای پسر جا دارد ، و پسر در خود برای پدر جا دارد ، و این از طریق روح تحقق می یابد ، اعضای بدن مسیح نیز هر گاه در روح سلوک و رفتار کنند ، در خود برای یکدیگر جا خواهند داشت . آنها آزادانه و بی آنکه خود را بر دیگری تحمیل کنند یا به حریم هم تجاوز کنند ، در درون خود به یکدیگر جا می دهند . آنها به یکدیگر اجازه می دهند که در زندگی هم حضور و نقش سازنده داشته باشند . آنها می گذارند دیگران به هویت و زندگی آنها شکل دهند و متقابلا در زندگی دیگران حضور و نقش سازنده پیدا می کنند . البته این جا دادن به یکدیگر در عرصه روابط موجود میان اعضای کلیسا ، مستلزم قبول مخاطره است همیشه در سکونت متقابل اعضا در یکدیگر امکان تحمیل ، سوء استفاده و بدرفتاری وجود دارد . ولی تنها در صورت قبول چنین مخاطره ای است که اعضای کلیسا فرصت می یابند صورت خدا باشند و جلال او را در اتحاد و روابط پر محبت خود نمایان سازند . و این در عین حال مسئولیت بزرگی بر دوش هر یک از آنها می نهد.
شباهت کلیسا به تثلیث
شباهت کلیسا به تثلیث در عرصه روابط متقابل اعضا بدان معناست که رابطه در قلب زندگی مسیحی جای دارد . رفاقت و مشارکت مسیحی امری ثانوی نیست که فرع بر نجات به عنوان تجربه ای خصوصی میان فرد و خدا باشد ، بلکه جزء لاینفک تجربه نجات است . اساس تجربه اصیل مسیحی در بطن شبکه ای از روابط شخصی میان اعضای مختلف بدن مسبح تحقق پیدا می کند و نشو و نما می یابد . رابطه پر محبت با یکدیگر در هسته مرکزی این تجربه ای دارد ، نه در پوسته خارجی آن چنانکه یوحنا می گوید : « کسی که برادر خود را ، که می بیند ، محبت نکند ، نمی تواند خدایی را که ندیده است محبت نماید » ( اول یوحنا ۲۰ : ۴ ) . نیز اگر بگوییم با او رفاقت داریم ، حال آنکه در تاریکی گام می زنیم ، دروغ گفته ایم و به راستی عمل نکرده ایم ، اما اگر در نور گام برداریم چنانکه او در نور است ، با یکدیگر رفاقت داریم » ( اول یوحنا ۶ : ۱-۷ ) ، رفاقت با او و رفاقت با یکدیگر را نمی توان از هم جدا کرد .
جایگاه مرکزی رابطه در زندگی مسیحی همچنین بدان معناست که در اخلاقیات مسیحی باید بر ارزشهای ارتباطی بیشتر تأکید کرد . متأسفانه تا اندازه ای تحت تأثیر فردگرایی عصر روشنگری که سه قرن بر اندیشه غربی حکمفرمایی داشته است ، معنویت و اخلاقیات مسیحی فردی و زاهدانه به خود گرفته ، و صرفا بر نوعی قداست درونی تأکید گذاشته است . بذل توجه به تثلیث در چند دهه اخیر بی شک دربردارند بازنگری همه ابعاد اندیشه و زندگی مسیحی از جمله اخلاقیات ، در پرتو این گوهر بی نظیر ایمان مسیحی است .
برگرفته از کتاب تثلیث
نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی