واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

عیسی نه تنها به عنوان خداوندی که از آسمان آمد ، بلکه به عنوان نجات دهنده گناهکاران نیز معرفی می شود . در واقع این دو مقوله را نمی توان از یکدیگر تفکیک کرد زیرا اعتبار کار او به الوهیت او بستگی دارد .

ولی برای اینکه پی به کار او بیریم ، در عین حال که باید درک کنیم که او کیست همچنین باید درک کنیم ما که هستیم . او عملی را برای ما انجام داد . عمل او عمل یک شخص برای اشخاص دیگر بود ، مأموریتی که برای اشخاصی نیازمند از سوی تنها کسی که شایستگی رفع نیاز آنها را دارا بود ، انجام شد . شایستگی و توانایی او ریشه در الوهیت وی و نیاز ما ریشه در گناه ما دارد .

بنابراین ما بحث خود را از مسیح متوجه انسان می کنیم و از بی گناهی و جلالی که در او بود ، متوجه گناه و عار و رسوایی انسان می شویم ، تنها پس از آنکه به روشنی درک کردیم که ما چه هستیم ، آنگاه در موقعیت خواهیم برد که بتوانیم عمل خارق العاده ای را که او برای ما انجام داد درک کنیم و تنها هنگامی که بیماری خودمان را دقیقا تشخیص دادیم آنگاه خواهیم توانست داروی مورد نیاز را استفاده کنیم گناه موضوعی است  که مردم علاقه ای به مطرح شدن آن ندارند و مسیحیان غالبا به خاطر اینکه آن را بیش از حد مطرح می سازند مورد انتقاد قرار گرفته اند . اما توجه مسیحیان به این امر تنها به خاطر این است که آنها اشخامی واقع بین هستند . گناه ، دستاویزی جعلی نیست که از سوی کشیش برای آنکه از کار بی کار نشود به وجود آمده باشد بلکه واقعیتی است که در تجربه انسانی وجود دارد .

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

تاریخ صد سال گذشته بسیاری از مردم را به این نتیجه رسانده است که مسئله شرارت نه تنها از جامعه بلکه از خود انسان سرچشمه می گیرد . در قرن نوزدهم خوشبینی آزاداندیشانه ای در میان مردم رواج یافت . این نگرش عمیقا بر این باور بود که طبیعت انسانی اساسا نیکو است و شرارت و بدی عمدتا به علت جهل و فقر مادی به وجود می آید و اینکه تعلیم و تربیت و اصلاحات اجتماعی انسان ها را قادر خواهند ساخت تا در خوشی و حسن تفاهم در کنار یکدیگر زندگی کنند ، اما واقعیات تلخ تاریخ این توهم را زایل کرد ، امکانات تعلیم و تربیت به سرعت در جهان غرب گسترش پیدا کردند و سازمان های خیریه و رفاه اجتماعی که دولتی بودند ، به فراوانی به وجود د آمدند . با وجود این ، بی رحمی ها و قساوت های دو جنگ جهانی و تداوم مناقشات بین المللی پس از آنها ، تداوم خودکامگی و استبداد سیاسی و تبعیض نژادی و نیز گسترش همه جانبه جنایت و خشونت ، اندیشمندان را بر آن داشته است تا بر وجود هسته ای از خود پرستی و دنائت در ذات انسان اذعان داشته باشند.

تقریبا همه آن چیزهایی را که ما در جامعه متمدن ، عادی و مسلم می انگاریم بر بنیاد فرضیه گناه انسانی پا گرفته اند . تقریبا همه قوانین به این علت به وجود آمده اند که انسان قادر نیست اختلافات خود را با عدالت و بدون در نظر گرفتن نفع خود حل کند . قول کافی نیست ما احتیاج به پیمان نامه داریم . درها کافی نیستند و ما احتیاج داریم آنها را قفل کنیم . پرداخت حقوق ها کافی نیست و باید بازرسی و حسابرسی صورت بگیرد . نظم و قانون کافی نیست و برای اجرای آنها احتیاج مامورین انتظامی داریم . همه این مسائل به علت گناه انسانی است نمی توانیم به یکدیگر اطمینان داشته باشیم و در برابر یکدیگر احتیاج به محافظت داریم . این کیفرخواستی هولناک علیه طبیعت بشری است.

جهان شمولی گناه

نویسندگان کتاب مقدس به روشنی نشان می دهند که گناه مسئله ای جهان شمول و همه گیر است . سلیمان نبی در دعای شخصی خود به هنگام تخصیص معبد می گوید : « زیرا انسانی نیست که گناه نکند . جامعه در کتاب خود می گوید : « زیرا مرد عادلی در دنیا نیست که نیکویی ورزد و خطا ننماید . بسیاری از مزامیر در مورد جهان شمول بودن گناه اظهار تأسف می کنند . مزمور چهاردهم که شخص بی خدا را احمق ، خطاب می کند ، شرحی بسیار بدبینانه از شرارت انسانی ارائه می دهد :

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

کارهای خود را فاسد و مکروه ساخته اند و نیکوکاری نیست . خداوند از آسمان بر بنی آدم نظر انداخت تا ببیند که آیا فهیم و طالب خدایی هست . همه رو گردانیده با هم فاسد شده اند . نیکوکاری نیست یکی هم نی .

سراینده مزامیر آگاه است که اگر خداوند برای داوری انسان ها برخیزد ، هیچ کس از مجازات او نمی تواند بگریزد : « ای یاه اگر گناهان را به نظر آوری ، کیست ای خداوند که به حضور تو بایستد . » و در مزموری دیگر دعا می کند : بر بنده خود به محاکمه بر میا زیرا زنده نیست که به حضور تو عادل شمرده شود .

انبیاء نیز چون سرایندگان مزامیر بر گناهکار بودن انسان تأکید می کنند و شاید هیچ بیانی صریح تر از این گفتار که در نیمه دوم کتاب اشعیا ذکر شده است نمی توان یافت : « جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هر یکی از ما به راه خود برگشته بوده و نیز زیرا جمیع ما مثل شخص نجس شده ایم و همه اعمال عادله ما مانند لته ملوث می باشد .

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

ولی تنها نویسندگان عهد عتیق نبودند که چنین می اندیشیدند . پولس نامه خود را به رومیان با بحث مستدل که سه فصل را در بر می گیرد آغاز می کند و در آنجا خاطر نشان می سازد که همه انسان ها ، چه بهودی و چه غیریهودی ، بدون هیچ تبعیضی در نظر خدا گناهکارند . او اخلاقیات منحط بت پرستان را شرح می دهد و سپس اضافه می کند که رفتار شخص یهودی نیز بهتر از این نیست ، زیرا از آنجا که شریعت مقدس خدا را متعلق به خود می داند و آن را به دیگران تعلیم می دهد ، به علت شکست آن مقصر می باشد . پولس رسول برای تشریح موضوع ، عباراتی را از مزامیر و اشعیا نقل می کند و نتیجه می گیرد که زیرا هیچ تفاوتی نیست زیرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر می باشند » ( رومیان ۲۲۰۳ ۔ ۲۳ ) . یوحنا نیز با لحنی بسیار صریح می گوید : « اگر گوییم که گناه نداریم خود را گمراه می کنیم ، ( اول یوحنا ۸۰۱ ) و اگر گوییم که گناه نکرده ایم او را دروغگو می شماریم . ( اول یوحنا ۱۰ : ۱ ).

اما گناه چیست ؟ جهان شمول بودن آن مشخص می باشد ولی ماهیت آن چیست ؟ در کتاب مقدس کلمات بسیاری برای توضیح گناه به کار رفته است ، توضیحات کتاب مقدس گناه را با توجه به دو حالت منفعل یا فعال طبقه بندی کرده است . قصورات در مقوله برداشت منفعل ما از گناهان جای می گیرند . لغزش و سهو و خطا را نیز می توان جزء این گونه گناهان دانست . همچنین قصور از رسیدن به هدفی خاص همانند ناکامی در هدف قرار دادن دروازه فوتبال نیز جزء این گونه گناهان به شمار می روند کلمات دیگری در کتاب مقدس این گونه گناه را به عنوان حالتی درونی که قادر به انجام کارهای نیک نیست و طبیعت شریرانه برآن غالب است تصویر میکنند.

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

در مورد گناهان نوع دیگر که آن را تحت عنوان فعال طبقه بندی کردیم. کردیم ، تخلف و تخطی از حکمی اخلاقی صورت می گیرد و مسئله دیگر خودداری از عمل خوب نیست . بعضی عبارات گناه را پا فرا گذاشتن ازحدود و کلمات ، بعضی دیگر آن را تحت حکم و شریعت نبودن و زیر پا گذاشتن عدالت تبیین کرده اند.

این نوع طبقه بندی اشاره به وجود معیار اخلاقی خاصی دارد و چه ما قادر به برآوردن قصدی نباشیم و چه حکمی را زیر پا بگذاریم ، به هر حال قانونی مطرح می باشد . یعقوب می نویسد : « پس هر که نیکویی کردن بداند و به عمل نیاورد او را گناه است . این گفته بیانگر حالت منفی و منفعل گناه است . یوحنا می نویسد : « هر که گناه را به عمل می آورد بر خلاف شریعت عمل می کند زیرا گناه مخالف شریعت است . » این عبارات نیز نشان دهنده حالت مثبت یا فعال و عمل کننده گناه می باشند .

کتاب مقدس این واقعیت را که انسان ها دارای معیارهای متفاوتی هستند می پذیرد . یهودیان شریعت یهود را دارند . غیر یهودیان دارای شریعتی هستند که بر وجدان شان حاکم است . اما انسانها شریعتی را که می شناسند ، زیر پا گذاشته اند و از عهده انجام آن برنیامده اند . معیارهای اخلاقی ما کدامند ؟ این معیارها می توانند بر مبنای شریعت موسی با شریعت عیسی باشند . ممکن است این معیارها عالی باشند ، اصولی متعارف باشند با قوانینی که بر جامعه حاکمند ، ولی این معیارها هرچه باشند ، ما قادر به نگهداری آنها نیستیم و نزد وجدان خویش محکوم هستیم .

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

برای بعضی ها که دارای زندگی پاکی هستند این امر بسیار عجیب و غیر منتظره به نظر می رسد . آنها اهداف و کمالات مطلوب خود را دارند و بر این باورند که می توانند به آنها برسند . آنها عمیقا به درون خود نمی نگرند و نسبت به خود هم بیش از حد با دید انتقادی نمی نگرند . آنها آگاهند که گاهی دچار اشتباه می شوند و از وجود نقطه ضعف هایی مشخص در شخصیت خود آگاهند . اما این اشخاص به طور خاص در مورد این نقطه ضعف ها نگران نیستند و خودشان را در مقایسه با دیگران ، اشخاص بدتری نمی بینند . اگر ما دو موضوع را مد نظر داشته باشیم . مسئله برای ما قابل درک می شود . نخست اینکه درک ما از قصور و ناتوانی ، بستگی به میزان متعالی بودن معیارهای ما دارد . ما می توانیم به راحتی شخصی را که در مسابقات پرش ارتفاع ، از موانع بسیار کوتاه می پرد ، قهرمانی بزرگ بدانیم . علاوه بر این خدا به انگیزه ها و افکاری که در ورای اعمال هر شخص وجود دارد می نگرد . عیسی صریحا این موضوع را در موعظه بالای کوه تعلیم می دهد . با در نظر داشتن این دو اصل ، می توانیم سنجش صحیحی در مورد پذیرش ده فرمان که در کتاب خروج باب ۲۰ ذکر شده است ، به عنوان معیارهای اخلاقی خودمان داشته باشیم و ببینیم که چرا همه انسان ها از به جا آوردن این اصول قاصرند .

ده فرمان

١- ترا خدایان دیگر غیر از من نباشد.

در این حکم خداوند از انسان می طلبد که فقط او را پرستش کند برای نقض این حکم نیازی نیست که تنها خورشید و ماه و ستارگان پرستش شوند . اگر ما در افکار و عواطف خویش کسی یا چیزی را در بالاترین مرتبه ، یعنی در جایی که باید خدا باشد ، قرار بدهیم این قانون را نقض کرده ایم . ورزش یا تفریحی که بیش از حد وقت خود را به آن می دهیم ، یا آرزوی خودخواهانه ، می توانند مهمترین مرتبه را در زندگی ما اشغال کنند . این مقام می تواند ، متعلق به کسی باشد که او را به مرتبه پت ارتقاء داده ایم . ممکن است خدایی را که از طلا یا نقره است و در شکل منصب و مقام عالی و مطمئن با حساب بانکی قابل ملاحظه متجلی شده و با خدایی را که از چوب و سنگ می باشد و در ظاهر املاک و دارایی هایمان در آمده است ، پرستش کنیم ، هیچ یک از این امور به خودی خود بد نیستند ولی ما در زندگی آنها را در مرتبه ای که منحصرا باید از آن خداوند باشد قرار می دهیم ، آنگاه به شکل نادرستی مطرح می شوند . گناه اساسا به معنای ارتقای نفس به مرتبه خدا می باشد . آنچه در مورد انگلیسی ها گفته می شود ، می تواند در مورد هر کس صدق کند : « او انسان خود ساخته ای است که خالق خود را می پرستد . »

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

ما باید این حکم را حفظ کنیم و چنانکه عیسی گفت ، خدای خود را با تمامی قلب و تمامی جان و تمامی فکر خود محبت کنیم و اراده او را راهنمای خود و جلال یافتن او را هدف خود سازیم . در هنگام کار و فراغت در دوستی ها و ازدواج در استفاده از پول و وقت و استعدادهایمان و در محل کار با خانه ، باید همواره او را در اندیشه و گفتار و کردارمان در جای نخست قرار دهیم . هیچ انسانی به جز عیسای ناصری نتوانسته است این حکم را حفظ کند .

۲- صورتی تراشیده برای خود مساز .

اگر اولین حکم خدا در مورد هدف پرستش ما است ، دومین حکم او در مورد طریق و روش پرستش است . در نخستین حکم ، خدا از ما به طور خاص پرستش خاص خودش را طلب می کرد و در دومین حکم ، از ما طریق روحانی و صادقانه پرستش را طلب می کند . خدا روح است و هر که او را پرستش کند ، می باید به روح و راستی بپرستد . » ( یوحنا ۲۴۰۴ )

ممکن است هیچ تمثال مهیبی را با دست های خود نسازیم ، اما آن تصویر ذهنی که در فکر خود مستور کرده ایم چیست ؟ علاوه بر این ، با وجود اینکه این حکم استفاده از آشکال ظاهری را در پرستش منع نمی کند ولی در عین حال اشاره به این امر دارد که اگر در درون انسان ، اثری از این حقیقت متعالی نباشد ، این اشکال هیچ فایده ای ندارند . ممکن است به کلیسا رفته باشیم ولی آیا تاکنون واقعا دعا کرده ایم ؟ ممکن است کتاب مقدس را مطالعه کرده باشیم ولی آیا تاکنون اجازه داده ایم که خدا توسط آن با ما سخن بگوید و هر آنچه را که گفته به عمل آورد ؟ اگر در حالی که قلب هایمان از خدا دور است ، با لبهایمان به او نزدیک شویم کار نادرستی انجام نداده ایم . ( مراجعه شود به اشعیا ۱۳۱۲۹ و مرقس ۶۶۷ ) انجام چنین عملی صرفا ریاکاری است.

٣- نام یهوه خدای خود را به باطل مبر .

نام خدا بیانگر طبیعت او می باشد . قسمت های بسیاری در کتاب مقدس به ما حکم می کنند که حرمت نام او را نگه داریم و در دعای عیسای خداوند نیز تعلیم داده شده که دعا کنیم تا نام او مقدس باشد . نام قدوس او می تواند به وسیله زبان بی لگام ما مورد بی حرمتی قرار بگیرد و بسیاری از ما به جای اینکه در صدد اصلاح گفتار خود بر آییم حالت آن را بدتر می کنیم . ولی به باطل بردن نام خدا نه تنها سخنان ، بلکه اعمال و رفتار ما را نیز در بر می گیرد . هر گاه رفتار ما با اعتقادات ما همخوانی نداشته باشد و عملکرد ما با آنچه می گوییم تناقض پیدا کند ، نام خدای خود را به باطل برده ایم . خواندن او به عنوان خداوند و نااطاعتی از او ، به منزله این است که نام او را به باطل به کار گرفته ایم ، خطاب کردن او به عنوان پدر و سپس اسیر شک و نگرانی بودن نیز به منزله انکار نام اوست .نام خدا را به باطل بردن به معنای سخن گفتن به یک طریق و عمل کردن به طریقی دیگر می باشد و این کار تظاهر و دورویی است .

۴- روز سبت را یاد کن تا آن را تقدیس نمایی.

روز سبت یهودیان و یکشنیه مسیحیان از سوی خدا مقرر شده است قرار دادن یک روز خاص از هفت روز هفته یک قرارداد اجتماعی نیست بلکه طرح و نقشه الاهی است . عیسی تأکید کرد که خدا روز سبت را برای انسان به وجود آورده است ( مرقس ۲۷ : ۲ ) . همچنین او که سبت را برای انسان مقرر داشته ، خالق انسان نیز هست و آن را برای رفع نیاز انسان مقرر کرده است . فکر و ذهن انسان احتیاج به استراحت دارد و روح انسان نیز نیازمند فرصتی برای پرستش است ، بنابراین روز سبت روزی برای استراحت و دعا نیز می باشد.

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

ما نه تنها باید برای خیریت خودمان این روز را نگاه داریم بلکه برای خیریت دیگران نیز باید همه تلاشمان را بکنیم تا آنها مجبور نباشند در این روز به کار بپردازند . بنابراین ، روز یکشنبه روزی « مقدس » است ، و نه روز ما بلکه روز خداوند است . بنابراین ، نه در طریق ما بلکه در طریق او باید صرف شود و نه فقط به لذت و خوشی ما بلکه باید به خدمت و پرستش او نیز اختصاص یابد .

د- پدر و مادر خود را احترام نما .

این حکم پنجم نیز همچنان مربوط به بخش و نیمه نخست شریعت می باشد که به وظایفت ما نسبت به خدا می پردازد . زیرا والدین ما لااقل هنگامی که خردسال هستیم نسبت به ما نمایندگان الاهی هستند و دارای اقتدار الاهی می باشند . با وجود این ، بعضی از اشخاص ، خصوصا جوانان در خانه کاملا خودسر و سهل انگارند .ناسپاسی و مسامحه کاری و نداشتن احترام و احساسات لازم نسبت به والدین بسیار آسان است . ما هر چند وقت یکبار به والدین مان نامه می نویسیم یا به ملاقاتشان می رویم؟ آیا آنها نیاز مالی دارند که ما قادر به رفع آن هستیم ولی از انجام وظیفه کوتاهی می کنیم ؟

۶- قتل مکن

این حکم تنها عمل قتل را منع نمی کند . اگر یک نگاه می تواند کشنده باشد بسیاری با یک نگاه آدم کشته اند . اگر با کلماتی زننده می توان مرتکب قتل شد پس اشخاص بسیاری مجرمند ، عیسی گفت که بدون دلیل بر کسی خشم گرفتن و ناسزا گفتن به اندازه عمل قتل مهم است و هنگامی که یوحنا می گوید : « هر که از برادر خود نفرت کند قاتل است، نتیجه گیری درستی می کند . بنابراین ، حالاتی چون از دست دادن خونسردی ، طغیان خشم غیر قابل کنترل ، برانگیختگی غیظ آلود و رنجش عمیق و اشتیاق برای انتقام ، در حکم قتل می باشند . ما می توانیم توسط بدگویی بدخواهانه مرتکب قتل شویم و می توانیم به وسیله تسامح و بی تفاوتی شخصی را بکشیم . ما می توانیم با کینه و حسادت نیز مرتکب قتل شویم . ما ممکن است مرتکب همه این اعمال شده باشیم .

۷- زنا مکن

این حکم نیز تنها اشاره به بی وفایی و خیانت در ازدواج ندارد و در بر گیرنده محدوده وسیع تری است . این حکم در بر دارنده هرگونه رابطه جنسی خارج از روابط زناشویی ، به منظور ارضای نیاز جنسی انسان است ، این حکم همچنین شامل اعمالی چون لاس زدن ، ماجراجویی جنسی در تجربیات منفرد جنسی نیز می باشد . این حکم در مورد انحرافات جنسی نیز صادق می باشد ، زیرا هر چند بعضی از زنان و مردان در مورد غریزه ناسالم مسئول نیستند ولی در مورد زیاده روی در تسلیم به آن مسئول می باشند . این حکم در مورد خواسته های خودخواهانه در زناشویی و در بسیاری از موارد در مورد طلاق نیز صادق می باشد ، این حکم همچنین خواندن مطالب شهوت برانگیز ( پورن ) و نیز تسلیم شدن به هوس های ناپاک را منع می کند . عیسی به روشنی می گوید : « … هرکس به زنی نظر شهوت اندازد همان دم در دل خود با او زنا کرده است همان طور که جادادن افکار جنایتکارانه در درون ، به معنای ارتکاب قتل است ، همچنین داشتن افکار زناکارانه نیز به معنای ارتکاب زنا می باشد . این حکم در واقع در بر گیرنده هر گونه استفاده نادرست از عطایای مقدس و زیبای خداوند است .

۸- دزدی مکن

دزدیدن به معنای سرقت چیزی است که متعلق به شخص دیگری می باشد و یا مورد نیاز اوست . ولی سرقت پول یا دارایی تنها مورد نقض این حکم نیست . طفره رفتن از پرداخت مالیات دزدی است . گریز از پرداخت عوارض گمرکی نیز چنین معنایی دارد . کم کاری نیز چنین است آنچه را که دنیا کش رفتن می نامد ، خدا دزدی » خطاب می کند . کسی را سخت مجبور به کار کردن و نیز پرداخت حقوقی کمتر از استحقاق او به معنای دزدی می باشد . در بین ما اشخاص معدودی وجود دارند که در مورد مسائل خصوصی و شغلی ، ثابت قدمانه و دقیق و با امانت رفتار میکنند.

احکامی که از آنها سخن راندیم ، دربردارنده جنبه های مثبت نیز هستند . برای اینکه شخصی حقیقت از قتل اجتناب کند باید همه توان خود را به کار گیرد تا سلامتی دیگران را تأمین و زندگی آنها را نیز حفظ کند ، خودداری از عمل زنا کافی نیست و این حکم از هر جنس خواستار برخوردی صحیح ، سالم و محترمانه نسبت به جنس مخالف است . به همین شکل خودداری از دزدی ، در حالی که شخص خسیس و تنگ چشم می باشد ، خود به تنهایی فضیلتی به شمار نمی رود . پولس تنها از اینکه دزد دست از دزدی بکشد راضی نبود و انتظار داشت آن شخص مشغول به کار شود تا بتواند در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند به کسانی که محتاج هستند کمک کند .

۹- بر همسایه خود شهادت دروغ مده .

پنج حکم آخر در واقع بیانگر حرمتی است که باید برای دیگران قائل شد و این امر در محبت حقیقی مستتر می باشد ، نقض این احکام در واقع گرفتن گرانقدرترین چیزها از شخص می باشد ، یعنی زندگی او قتل مکن ) ، خانواده و شرافت او ( زنا مکن ) ، دارایی او ( دزدی مکن ) ، و بالاخره شهرت و آبروی او ( بر همسایه خود شهادت دروغ مده ) .

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

کاربرد این حکم تنها در دادگاهها نیست و این حکم کلا دربردارنده شهادت دروغ است . همچنین دربردارنده همه اشکال تهمت ، افتراء شایعه پراکنی ، یاوه گویی ، انواع دروغ ، مبالغه و تحریف حقیقت می باشد . ما همچنین می توانیم با استماع شایعات زشت و نیز نقل آنها و با ساختن لطیفه در مورد افراد ، یا با به وجود آوردن عقاید نادرست و یا عدم تصحیح گفته های اشتباه و با سکوت هنگامی که باید سخن بگوییم ، در مورد همسایه مان شهادت دروغ بدهیم .

۱۰- طمع مورز .

دهمین حکم به یک معنی احکام دیگر را نیز در خود مستتر دارد . این حکم ده فرمانه را از نظام قانونی ظاهری به معیار اخلاقی درونی تبدیل می کند . قانون مدنی در مورد سرقت می تواند ما را تحت پیگرد قرار دهد ولی در مورد طمع قادر به انجام چنین کاری نیست ، زیرا طمع مربوط به حیات درونی ما است و در خفایای قلب و فکر ما صورت می گیرد . همان گونه که شهوت منجر به زنا و خشم نیز منجر به قتل می گردد . طمع نیز منجر به دزدی می شود .

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

چیزهایی که نباید ما به آنها طمع بورزیم و مشخصا در احکام گنجانده شده اند ،به طرز حیرت انگیزی چیزهایی هستند که در عصر ما نیز مطرح اند . وقتی مشکل مسکن داریم به خانه همسایه مان طمع می ورزیم ، و اگر مردم به زن همسایه شان طمع نمی ورزیدند ، دادگاههای خانواده چنین شلوغ نبودند . پولس می نویسد : « طمع … بت پرستی است و در مقابل می گوید : « دینداری با قناعت سود عظیمی است.

فهرست بندی این احکام مجموعه زشتی از گناهان را نمایان می سازد بسیاری از این گناهان در اعماق نهانی وجودمان و در نقاط مخفی فکرمان انجام می گیرند ، یعنی در نقاطی که اشخاص قادر به دیدن آنها نیستند و حتی خودمان نیز سعی می کنیم تا آنها را از خودمان مخفی نگاه داریم .اما خداوند آنها را می بیند و چشمان او به اعماق قلب ما نفوذ می کند و هیچ خلقت از نظر او مخفی نیست بلکه همه چیز در چشمان او که کار ما با وی است برهنه و منکشف می باشد . » او ما را همان گونه که هستیم می بیند و شریعت او گناهان ما را به همان شکلی که هستند می نمایاند . در واقع هدف از نزول شریعت نیز این بود که گناه را مکشوف سازد زیرا شریعت گناه را به ما می شناساند . »

واقعیت و ماهیت گناه چیست؟

اسپرجان واعظ مشهور قرن نوزدهم در حالی که تنها چهارده سال داشت ، تجربه عمیقی را در مورد گناهکار بودن خود پیدا کرد و دو حقیقت که قبل از آن هرگز بدین شکل با آنها برخورد نکرده بود ، بر او مکشوف شد یعنی عظمت خدا و گناهکار بودن انسان .او شدیدا احساس می کرد که موجود بی ارزشی است .

او می گوید : « از گفتن این امر نباید خودداری کنم که کسانی که شاهد زندگی من بودند ، گناه خارق العاده ای را در آن ندیده بودند . اما زمانی که من به خود می نگریستم ، گناه وحشتناک و ظالمانه ای را که نسبت به خدا مرتکب شده بودم می دیدم . من مانند پسران دیگر خیانتکار و متقلب و فحاش و دارای صفات زشت دیگر نبودم . اما ناگهان موسی را دیدم که شریعت را حمل می کند … ده کلام خدا …و هنگامی که آنها را خواندم به نظرم رسید که آنها به یکدیگر پیوستند و در برابر چشمان یهوه قدوس مرا محکوم کردند . »

در مورد ما نیز هیچ عاملی چون شریعت عالی و عادلانه خدا نمی تواند ما را نسبت به گناهکار بودن مان متقاعد کند.

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

 

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp