نتایج گناه کردن چیست؟
بیگانگی نسبت به خدا
حتی اگر اکنون نتوانیم واقعیت عمیق گناه را درک کنیم ، ولی می توانیم دریابیم که دهشتناک ترین پیامد آن این است که ما را از خدا جدا می سازد . این عالی ترین امتیاز انسان است که خدا را بشناسد و رابطه ای شخصی با او داشته باشد . عالی ترین وجه مشخصه اصیل ما به عنوان انسان این است که به صورت خدا آفریده شده ایم و در نتیجه دارای این توان و قابلیت هستیم که او را بشناسیم . اما خدایی که ما قصد شناختن او را داریم وجودی است عادل و دارای کمال اخلاقی نامحدود . کتاب مقدس روی این موضوع تأکید زیادی می کند .
زیرا او که عالی و بلند است و ساکن در ابدیت می باشد و اسم او قدوس است چنین می گوید من در مکان عالی و مقدس ساکنم… ( اشعیا ۱۵:۵۷ )
آن ملک الملوک و رب الارباب … ساکن در نوری است که نزدیک آن نتوان شد . ( اول تیموتاوس ۱۵ : ۶ و ۱۶ ) خدا نور است و هیچ ظلمت در وی هرگز نیست . اگر گوییم که با وی شراکت داریم در حالی که در ظلمت سلوک می نماییم دروغ می گوییم و به راستی عمل نمی کنیم . ( اول یوحنا ۵ : ۱ و ۶ )
زیرا خدای ما آتش فرو برنده است . ( عبرانیان ۲۹:۱۲ )
کیست از ما که در آتش سوزنده ساکن خواهد شد و کیست از ما که در نارهای جاودانی ساکن خواهد گردید . ( اشعیا ۳۳:۱۴ ) چشمان تو پاک تر است از اینکه به بدی بنگری و به بی انصافی نظر نمی توانی کرد . ( حبقوق ۱۳۰۱ )
نتایج گناه کردن چیست؟
همه مردان خدا در کتاب مقدس ، که بارقه کوچکی از جلال الاهی بر آنها تابید ، از خود آگاهی هولناکی که از گناه خود به دست آوردند ، دچار هراس شدند ، خدا از میان بوته مشتعلی که نمی سوخت بر موسی ظاهر شد و او روی خود را پوشانید زیرا ترسید به خدا بنگرد . ایوب که خدا با او از میان گردباد با کلماتی که عظمت متعال او را بیان می کرد ، سخن گفت ، فریاد برآورد و گفت : از شنیدن گوش درباره تو شنیده بودم لیکن الآن چشم من تو را می بیند . از این جهت از خویشتن کراهت دارم و در خاک و خاکستر توبه می کنم ، ( ایوب ۵:۴۲ و ۶ ) . اشعیا مرد جوانی که در ابتدای زندگی خدا او را ملاقات کرد ، دید که خدا به عنوان پادشاه اسرائیل بر کرسی بلند و عالی نشسته و فرشتگان گرداگرد او را گرفته اند و او را در جلال و قدوسیتش پرستش می کنند . با دیدن چنین منظری او چنین گفت : « وای بر من که هلاک شده ام زیرا مرد نا پاک لب هستم و در میان قوم نا پاک لب ساکنم و چشمانم یهوه صبایوت پادشاه را دیده است » ( اشعیا ۶ : ۵ ) ، حزقبال رویای عجیبی در مورد مخلوقات بال دار و چرخ های پر سر و صدا و تخت بالای سرشان دید و همچنین کسی را که به شباهت انسان بر تخت قرار داشت و درخشش آتش و رنگین کمانی او را احاطه کرده بود . او درک کرد که این منظر شباهت جلال بهوه بود و اضافه می کند چون آن را دیدم به روی خود در افتادم ( حزقیال ۲۸ : 1 ) سولس طرسوسی ، در راه سفر به دمشق ، در حالی که از شدت غضب نسبت به مسیحیان دیوانه شده بود ، بر زمین افتاد و چشمانش بر اثر تابش نوری که شدت درخشندگی اش شدیدتر از درخشندگی آفتاب نیمروز بود ، نابینا شد . او سپس در مورد این ملاقات با مسیح می نویسد و آخر همه بر من ظاهر گردید » ( اول قرنتیان ۱۵۰۸ ) . یوحنای سالخورده که به جزیره پطمس تبعید شده بود ، تجربه ملاقات با مسیح قیام کرده و جلال یافته را چنین شرح می دهد : « چشمان او مثل شعله آتش و چهره اش چون آفتاب بود که در قوتش می تابد » و سپس ادامه می دهد : او چون او را دیدم مثل مرده پیش پای هایش افتادم . » ( مکاشفه ۱:۱۴ ، ۱۶ و ۱۷ )
نتایج گناه کردن چیست؟
اگر پرده ای که شکوه و عظمت وصف ناپذیر خدا را مستور می سازد لحظه ای کنار رود ، ما نیز قادر به تحمل آنچه می بینیم نخواهیم بود . ما تنها می توانیم تصویری مبهم از جلال و قدوسیت خدای قادر مطلق داشته باشیم . همچنین ، از این واقعیت نیز آگاهیم که انسان گناهکار تا زمانی که در گناه است ، نمی تواند به خدای قدوس نزدیک شود . شکاف عمیقی بین خدا در عدالتش و انسان در گناهش وجود دارد . پولس می گوید : زیرا عدالت را با گناه چه رفاقت و نور را با ظلمت چه شراکت است ؟ این حقیقت که گناه ما را از خدا جدا می سازد ، به شکلی نمایشی در ساختمان خیمه و هیکل در عهد عتیق بیان شده است . خیمه و هیکل هر دو از دو قسمت تشکیل شده بودند . قسمت بزرگتر قدس و قسمت کوچکتر که پس از آن قرار داشت ، قدس الأقداس نامیده می شد . در قسمت درونی تر یعنی قدس الأقداس ، جلال مرئی خداوند دیده می شد و بین این دو قسمت « پرده » قرار داشت که پوششی ضخیم بود و ورود به قدس الأقداس را مانع می شد . هیچ کس اجازه ورود به حضور خدا را نداشت مگر کاهن اعظم که آن هم فقط در روز کفاره برای اینکه خون قربانی را برای کفاره گناهان با خود به درون قدس الأقداس ببرد ، وارد آن می شد.
بنابراین آنچه به شکلی مرئی برای قوم بنی اسرائیل به تصویر در آمد بود توسط نویسندگان عهد عتیق و عهد جدید تعلیم داده می شد . گناه ضرورتا باعث جدایی می شود و این جدایی در حکم « مرگ » یا مرگ روحانی است که در واقع همان جدایی شخص از خدا است که تنها سرچشمه حیات واقعی است ، مزد گناه موت است .
همچنین اگر ما در این جهان تعمدا عیسای مسیح را رد کنیم یعنی کسی را که تنها در او می توانیم حیات جاودان بیابیم ، در جهان دیگر مرگی ابدی گریبان گیر ما خواهد شد . جهنم واقعیتی هولناک و خوف انگیز است . اجازه ندهید کسی شما را بفریبد . عیسی خود در مورد جهنم سخن گفت و آن را « ظلمت خارجی » نامید زیرا جهنم جدایی ابدی از خدایی است که نور می باشد . جهنم همچنین در کتاب مقدس موت ثانی و دریاچه آتش نیز نام گرفته است . یعنی با کلماتی که به شکلی فقدان حیات ابدی و تشنگی جان هایی است که ناچارا از حضور خدا اخراج شده اند . ( برای مثال به متی ۳۰:۲۵ ، مکاشفه ۱۴:۲۰ و لوقا ۱۹ : ۱۶-۳۱ مراجعه شود ) .
این جدایی از خدا که نتیجه گناه است ، تنها در کتاب مقدس تعلیم داده نمی شود بلکه توسط تجربه انسانی نیز تصدیق می گردد . من هنوز می توانم آن سردرگمی دوران کودکی به هنگام دعا و تجربه لمس حضور خدا را به یاد آورم . نمی توانستم درک کنم که چرا خدا خود را در حجابی از مه پوشانده است و اینکه چرا من قادر نیستم به او نزدیک شوم . خدا دور از دسترس و بعید به نظر می رسید . اکنون پی به علت این امر برده ام . اشعیای نبی به من پاسخ داده است :
هان دست خداوند کوتاه نیست تا نرهاند و گوش او سنگین نی تا نشنود . لیکن خطابای شما در میان شما و خدای شما حایل شده است و گناهان شما روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود. ( اشعیا ۱ : ۵۹-۲ )
نتایج گناه کردن چیست؟
ما وسوسه می شویم ( همان طور که در کتاب مراثى ارمیا ذکر شده است ) به خداوند بگوییم : « خویشتن را به ابر غلیظ مستور ساختی تا دعای ما نگذرد . » اما در حقیقت نه خدا بلکه این ما هستیم که مسئول به وجود آمدن ابر شده ایم . گناهان ما چهره خدا را از نظر ما پنهان می کنند همان گونه که ابرها خورشید را از نظر ما می پوشانند ، بسیاری از اشخاص نزد من اعتراف کرده اند که آنها نیز همین تجربه دردناک را داشته اند . گاهی در مواقع اضطراری در خوشی یا به هنگام تفکر در مورد زیبایی ، به نظر رسیده که خدا به آنها نزدیک است اما بیشتر اوقات آنها این احساس را داشته اند که به شکل غیر قابل وصفی از خدا دورند و نیز احساس واماندگی و تنهایی کرده اند . این موضوع تنها احساس نیست بلکه واقعیت می باشد . تا زمانی که گناهان ما بخشیده نشده اند ، تبعیدی هایی هستیم که خارج از خانه به سر می بریم و هیچ رابطه ای با خدا نداریم . به اصطلاح کتاب مقدس ما گمشده هستیم و در خطایا و گناهانی که مرتکب شده ایم مرده ایم .
این امر علت عدم آرامش انسان ها در عصر حاضر است . در قلب انسان نوعی تشنگی وجود دارد که هیچ کس به جز خدا قادر به رفع آن نیست و خلأیی در آن وجود دارد که تنها خدا قادر به پر کردن آن است . خواست و نیاز پخش اخبار هیجان انگیز از رسانه های گروهی ، تصاویر شهوانی و جنایی که در سینما دیده می شود ، وجود میخانه ها و قمارخانه ها ، برگزاری مسابقات پر مخاطره و هیجان انگیز ، گسترش مصرف مواد مخدر ، سکس و خشونت ، همه نشانه هایی از جستجوی انسان برای دستیابی به رضامندی و اقناع می باشند و این عوامل تشنگی انسان را که به خاطر خدا و به علت دوری از اوست ، به طرقی نادرست اقناع می کنند . آگوستین در گفته معروف خود که در ابتدای کتاب « اعترافاته او آمده است و بسیار هم نقل می شود ، چنین می گوید : « تو ما را برای خود آفریدی و قلب های ما تا در تو قرار نگیرند ، آرامی نخواهند یافت . این وضعیت انسان فاجعه بارتر از آن است که در قالب کلمات بگنجد . انسان هدفی را که خدا او را برای نیل به آن خلق کرده بود ، از دست داده است .
برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت
نویسنده : جان استات