مسیحی بودن به چه معناست؟

مسیحی بودن به چه معناست؟

مسیحی بودن به چه معناست

این فصل برای کسانی نوشته شده است که قلب خود را به روی عیسای مسیح گشوده اند و خود را به او تسلیم کرده اند . این اشخاص کسانی هستند که زندگی مسیحی را آغاز کرده اند . اما مسیحی شدن یک چیز است و مسیحی بودن چیزی دیگر ، ما اکنون به بررسی مسائلی که مستلزم مسیحی بودن است می پردازیم .

شما قدم ساده ای برداشتید و از مسیح دعوت کردید که به عنوان منجی و خداوندتان به قلب شما وارد شود . اتفاقی که در این لحظه به وقوع می پیوندد ، تنها می تواند به عنوان معجزه تبیین شود . خدا ، که بدون فیض او نمی توانستید توبه کنید و ایمان بیاورید ، به شما حیات تازه ای داده است . شما شخصی هستید که تولد تازه یافته اید . شما فرزند خدا هستید و بنابراین وارد خانواده او شده اید . ممکن است از آنچه اتفاق افتاده است آگاهی نداشته باشید ، همان گونه که به هنگام تولد جسمانی تان نیز از آنچه به وقوع پیوست آگاهی نداشتید . خودآگاهی ، یعنی پی بردن به این که شما چه کسی هستید ، بخشی از فرآیند رشد است . با وجود این هنگامی که به دنیا می آیید ، با شما به عنوان شخص مستقل برخورد می شود و به همین شکل نیز هنگامی که تولد تازه می یابید ، از نظر روحانی خلقت تازه ای در مسیح میشوید .

اما ممکن است فکر کنید که مگر خدا پدر همه انسانها نیست ؟ مگر همه انسانها فرزندان خدا نیستند ؟ از یک جهت بله و از یک جهت خیر ! خدا مطمئنا خالق همه انسان هاست و همه انسانها به یک معنی وجود خود را از او یافته اند و از نسل او می باشند ( اعمال ۲۸:۱۷ ) . اما کتاب مقدس بین این رابطه کلی که بین کل نسل بشر و خدا به عنوان رابطه خالق و مخلوق وجود دارد و رابطه پدر و فرزندی خاصی که خدا به وجود آورنده آن است ، و شامل همه کسانی است که در عیسای مسیح دارای خلقت تازه ای هستند ، تفاوت قائل می شود . یوحنا در ابتدای انجیل خود در مورد این مطلب چنین می گوید : « به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او ( منظور ، عیسی است ) را نپذیرفتند . و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد … که از خدا تولد یافتند .

مسیحی بودن به چه معناست؟

جمله ای که با کسانی ، آغاز می شود ، اشاره به همین اشخاص دارد . فرزندان خدا کسانی هستند که از خدا تولد یافته اند و کسانی که از خدا تولد یافته اند کسانی هستند که مسیح را در زندگی خود پذیرفته اند و به اسم او ایمان آورده اند .

پس حال که موضوع را این گونه مطرح کردیم ، « فرزند خدا بودن چه مفهومی دارد ؟ همانند عضویت در هر خانواده دیگری ، این امر نیز دربردارنده امتیازات و مسئولیت هایی است و ما باید قدری جلوتر برویم و هر دو را مورد بررسی قرار دهیم .

امتیازات مسیحی بودن

امتیاز منحصر به فرد شخصی که از نو در خانواده خدا به دنیا آمده است این است که با خدا رابطه دارد . اجازه بدهید این رابطه را تحت بررسی قرار دهیم .

رابطه ای عمیق و صمیمانه

قبلا مشاهده کردیم که گناهان مان ، ما را از خدا جدا ساخته بود و چون سد بین ما و خدا قرار گرفته بود . به یک معنا ما نیز تحت همان داوری قرار داشتیم که بر دنیا قرار داشت . اما حال به وسیله عیسای مسیح که محکومیت ما را بر خود گرفت ، و با ایمان به او ، با او متحد ، و عادل پارسا شمرده شده ایم ، به این مفهوم که خدا ما را پذیرفته و اشخاصی عادل محسوب داشته است . داور ما ، تبدیل به پدر ما شده است .

یوحنا می نویسد : « ملاحظه کنید چه نوع محبت پدر به ما داده است تا فرزندان خدا خوانده شویم و چنین هستیم . » پدر و پسر القاب خاصی هستند که عیسی به خدا و به خود نسبت می داد و او به ما اجازه داده است تا همین القاب را در مورد رابطه مان با خدا به کار بگیریم ! در اتحاد با او ما نیز اجازه یافته ایم که در همان رابطه صمیمی و عمیقی که او با پدر داشت ، سهیم شویم . سیپریان ، اسقف کارتاژ ، در اواسط قرن سوم میلادی در مورد این امتیاز ما چنین می گوید :

چقدر بخشش او عظیم است ! فیض و بخشایش او در عطای چیزهای نیکو به ما حدی نمی شناسد . او آرزو داشت در حضور خدا و در دعا او را پدر خطاب کنیم و خودمان را نیز فرزندان خدا بخوانیم ، به همان شکلی که مسیح فرزند خدا بود . عنوانی که هیچ یک از ما جرأت نداشتیم در دعا بر زبان آوریم ، در حالی که او خود به ما اجازه داده است که چنین دعا کنیم .

مسیحی بودن به چه معناست؟

حال می توانیم بدون ریا نزد خدا دعا کنیم . قبلا واژه ها اصواتی توخالی بودند ولی اکنون با معنایی اصیل و نوین ادا می شوند . خدا به راستی پدر آسمانی ماست که از همه نیازهای ما ، حتی قبل از اینکه او را بخوانیم آگاهی دارد و قادر است چیزهای نیکو را به فرزندان خود عطا کند . ممکن است گاهی لازم باشد پدر آسمانی تأدیب مان کند ، زیرا هر که را خداوند دوست می دارد توبیخ می فرماید و هر فرزند مقبول خود را به تازیانه می زند . اما با چنین رویه ای ، او با ما چون فرزندان رفتار می کند و ما را برای خیریت خودمان تربیت می کند . با داشتن چنین پدر پر محبت و حکیم و پر قدرتی ، می توانیم از همه ترس هایمان آزاد شویم .

رابطه ای مطمئن

رابطه شخص مسیحی با خدا ، به عنوان رابطه فرزند با پدرش ، نه تنها رابطه ای عمیق و صمیمانه بلکه رابطه ای مطمئن است . به نظر می رسد بسیاری از اشخاص تنها امید به وجود بهترین نوع رابطه را دارند در حالی که ما باید بدانیم که برای ما این امر نه تنها امید و آرزو بلکه واقعیتی تحقق یافته است .

ما نه تنها باید به خاطر آرامش فکری و مفید بودن برای دیگران مطمئن باشیم که با خدا رابطه داریم ، بلکه همچنین باید از این امر مطمئن باشیم چون خدا آن را رابطه ای مطمئن ساخته است ، یوحنا در نخستین نامه خود بر این موضوع چنین تأکید می کند : « این را نوشتم به شما که به اسم خدا ایمان آورده اید تا بدانید که حیات جاودانی دارید و تا به اسم پسر خدا ایمان بیاورید .

با وجود این ، طریق مطمئن بودن این نیست که ما احساس اطمینان کنیم . بسیاری از اشخاص در ابتدای زندگی مسیحی دچار این اشتباه می شوند و بیش از حد به احساسات خود تکیه می کنند ، یک روز احساس می کنند به خدا نزدیک هستند و روز بعد مجددا احساس می کنند از او دور شده اند . و تا زمانی که تصور می کنند احساسات شان دقیقا منعکس کننده شرایط روحانی آنها است ، بارها دچار آشفتگی می شوند .

مسیحی بودن به چه معناست؟

چنین حالت متزلزلی نمی تواند اراده خدا برای فرزندانش باشد . ما باید بیاموزیم که به احساسات مان اعتماد نکنیم . احساسات ما خیلی سریع تغییر می کند و با شرایط آب و هوایی ، محیط و سلامتی مان دچار تغییر می شوند . ما مخلوقات متزلزلی هستیم که پیوسته به واسطه امیال و احساسات گوناگون ، دست خوش نوسان و دگرگونی می شویم ، بنابر این ، رشد روحانی ما ، نباید وابسته به نوسانات احساسی ما باشد.

آگاهی ما در مورد اینکه با خدا رابطه داریم ، ریشه در احساسات ما ندارد ، بلکه در این که خدا در مورد این رابطه سخن گفته است . ما از این امر اطمینان داریم . محکی که ما در این زمینه در مورد خودمان به کار می گیریم نه یک محک ذهنی ، بلکه محکی عینی است . ما برای اینکه شواهدی را در مورد زندگی روحانی خود بیابیم ، در درون خود به کنکاش نمی پردازیم ، بلکه به خارج از خود و به کلام خدا می نگریم .اما کلام خدا را که درباره فرزند بودن مان به ما اطمینان می دهد کجا می یابیم ؟

نخست می توانیم وعده خدا را در مورد اینکه مسیحیان حبات جاودانی دارند ، در کلام مکتوب او بیابیم : « آن شهادت این است که خدا حیات جاودانی به ما داده است و این حیات در پسر اوست . آنکه پسر را دارد حیات را دارد و آنکه پسر خدا را ندارد حیات را نیافته است. فروتنی در ایمان به اینکه حیات جاودانی داریم پیش داوری و غرور نیست بلکه شک کردن به کلام خدا بی خردی و گناه می باشد ، و آنکه به خدا ایمان نیاورد او را دروغ گو شمرده است زیرا به شهادتی که خدا درباره پسر خود داده است ایمان نیاورده است . » ( اول یوحنا ۱۰ : ۵ )

کتاب مقدس پر از وعده های خدا است . مسیحی آگاه تا آنجا که می تواند این وعده ها را به ذهن می سپارد و هنگامی که به عمق یأس و شک سقوط کرد ، از این وعده ها به عنوان کمندهایی استفاده می کند که او را از این اعماق تاریک بالا می کشند .

مسیحی بودن به چه معناست؟

در اینجا چند آیه را ذکر کنیم که برای شروع می توانید آنها را به خاطر بسپارید:

اگر به نزد مسیح بیاییم او ما را می پذیرد . ( یوحنا 37 :6 )

او ما را محافظت می کند و هرگز ما را ترک نخواهد کرد . ( یوحنا ۲۸:۱۰ )

او هرگز ما را ترک نمی کند . ( متی ۲۰:۲۸ ، عبرانیان ۵ : ۱۳ و ۶ )

خداوند اجازه نخواهد داد که فوق از طاقت خود آزموده شویم . ( اول قرنتیان ۱۳:۱۰ )

هنگامی که گناهان مان را اعتراف کنیم ما را می بخشد اول یوحنا ۹ : ۱ )

اگر از او بطلبیم او به ما حکمت عطا خواهد کرد . ( یعقوب ۵ : ۱ )

همچنین خدا با قلب ما سخن می گوید . به این آیات توجه کنید : زیرا محبت خدا در دل های ما به روح القدس که به ما عطا شد ریخته شده است . » ( رومیان ۵ : ۵ ) و نیز روح پسرخواندگی را یافته اید که به آن آبا یعنی ای پدر ندا می کنیم . همان روح بر روح های ما شهادت می دهد که فرزندان خدا هستیم » ( رومیان ۱۶:۸-۱۷ ) . هر مسیحی آگاه است که این گفته چه معنایی دارد . شهادت عینی روح القدس در کتاب مقدس ، توسط شهادت روح القدس در درون ما تأیید می شود . این امر به معنای یقین و استواری بر اساس احساسات سطحی و تغییر ناپذیر نیست ، بلکه نوعی یقین قلبی است که روح القدس ما را به آن مطمئن می سازد و هنگامی که روی خدا را می طلبیم ، روح القدس با مطمئن ساختن ما از اینکه خدا دوستمان دارد ، ما را بر می انگیزد که خدا را « پدر » خطاب کنیم .

مسیحی بودن به چه معناست؟

همچنین ، همان روح که به فرزندخواندگی مادر کتاب مقدس و تجربه درونی مان شهادت می دهد ، این شهادت خود را در شخصیت ما کامل می کند . اگر ما مجددا در خانواده خدا به دنیا آمده ایم ، پس روح خدا در ما ساکن است و سکونت روح خدا در ما بزرگترین امتیازی است که به ما عطا کرده است و صفت مشخصه شخصیت ما می باشد ، زیرا همه کسانی که از روح خدا هدایت می شوند ایشان پسران خدایند . « ( رومیان ۱۴۰۸ ) و نیز « هرگاه کسی روح مسیح را ندارد وی از آن او نیست » ( رومیان ۹:۸ ) . او به مجردی که در ما ساکن می شود ایجاد تغییر را در زندگی ما آغاز می کند . یوحنا این ملاک را بی باکانه در نخستین نامه خود به کار می گیرد . او می گوید اگر شخصی در عدم اطاعت خود از احکام خدا اصرار ورزد و از انجام وظایفی که نسبت به دیگران دارد سر باز زند ، این شخص ، على رغم آنچه ادعا می کند ، مسیحی نیست . عدالت و محبت ، صفات ضروری فرزندان خدا است .

رابطه ای ایمن

فرض کنید که رابطه ای عمیق و صمیمانه با خدا داریم و به وسیله کلماتی که خدا خود گفته است از داشتن این رابطه نیز مطمئن هستیم . ولی آیا این رابطه ، رابطه ای ایمن و استوار است ؟ آیا می توانیم در یک لحظه در خانواده خدا متولد ، و در لحظه بعد از آن بیرون انداخته شویم ؟ کتاب مقدس خاطر نشان می سازد که این رابطه ، رابطه ای پایدار است . پولس می نویسد : « چون پسر هستی وارث خدا نیز به وسیله عیسای مسیح .و در انتهای باب هشتم نامه به رومیان در بخشی مهم این موضوع را مورد بحث قرار می دهد که فرزندان خدا تا ابد محفوظند زیرا هیچ چیز نمی تواند آنها را از محبت خدا جدا سازد .

مسیحی بودن به چه معناست؟

اما ممکن است سوال کنید هنگامی که گناه می کنم چه اتفاقی می افتد ؟ آیا فرزندخواندگی ام را باطل می کنم و از فرزند خدا بودن باز می مانم ؟ خیر ، چنین نیست . این موضوع را در رابطه با خانواده انسان مورد بررسی قرار دهید . پسری با والدین خود رفتاری خشن و اهانت آمیز دارد . ابر تیره ای بر این خانه سایه می افکند و تنش و ناآرامی بر محیط خانه حکمفرما می شود . در این وضع چه اتفاقی می افتد ؟ آیا پسر دیگر فرزند خانواده به شمار نمی رود ؟ خیر ، چنین نیست . نسبت او با دیگر اعضای خانواده تغییری نمی کند و این مشارکت آنها با یکدیگر است که مخدوش می شود . نسبت خانوادگی به تولد بستگی دارد ولی رابطه و مشارکت آنها با یکدیگر به رفتارشان مربوط می شود . به محض اینکه پسر نافرمان عذرخواهی کند بخشیده می شود و بخشش نیز مشارکت را مجددا برقرار می سازد . در عین حال نسبت او در خانواده با دیگران همان باقی می ماند . ممکن است این پسر مدتی نافرمان و مخاصمت جو باشد ولی همواره پسر خانواده باقی می ماند .

در مورد فرزندان خدا نیز چنین است ، وقتی گناه می کنیم ، تا زمانی که گناه خود را اعتراف نکرده ایم و از آن دست نکشیده ایم رابطه ما با خدا کدر باقی می ماند ولی رابطه ما با او به عنوان فرزند از بین نمی رود . به محض اینکه گناهان خود را اعتراف کردیم ، او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد » ( اول یوحنا ۹ : ۱ ) زیرا اگر کسی گناهی کند شفیعی داریم نزد پدر ، یعنی عیسای مسیح عادل و او است کفاره به جهت گناهان ما ( اول یوحنا ۱ : ۲-۲ ) . بنابر این برای اصلاح آنچه طی روز انجام می دهید تا بعداز ظهر و یا تا یکشنبه بعد انتظار نکشید ، بلکه بلافاصله زانو بزنید و توبه کنید و با فروتنی از پدر آمرزش بخواهید . باید هدف شما این باشد که وجدان خود را از آلودگی و ناپاکی دور نگه دارید .

مسیحی بودن به چه معناست؟

به عبارت دیگر ما تنها یک بار می توانیم عادل شمرده شویم ، اما احتیاج داریم که هر روز آمرزیده شویم . هنگامی که عیسی پاهای شاگردان را شست ، تصویری عملی از این واقعیت به آنها ارائه کرد . پطرس از او خواست که سر و دست او را نیز چون پای هایش بشوید اما عیسی پاسخ داد : « کسی که غسل یافت محتاج نیست مگر به شستن پاها بلکه تمام او پاک است . در اورشلیم شخصی که به میهمانی ناهار دعوت می شد ، قبل از خروج از خانه باید غسل می گرفت . هنگام رسیدن به خانه دوست احتیاج نبود که مجددا غسل بگیرد اما در آستانه در غلامی به پیشواز او می آمد و پاهای او را می شست . بنابر این هنگامی که نخست در توبه و ایمان آوردن ، به سوی مسیح می آییم ، غسل می یابیم ( که همان عادل شمردگی است و در مراسم تعمید به شکل ظاهری و نمادین دیده می شود و دیگر نیازی نیست که این عمل تکرار شود . اما هنگامی که در معابر پر گرد و غبار جهان قدم می زنیم ، پیوسته نیاز داریم پاهایمان شسته شود ( که این امر به معنای بخشیده شدن هر روزه است ) .

مسئولیت های مسیحی

فرزند خدا بودن امتیاز فوق العاده ای است . این امر مستلزم تعهد و التزام نیز می باشد . پطرس به این امر چنین اشاره می کند : « چون اطفال نوزاد مشتاق شیر روحانی و بی غش باشید تا از آن برای نجات نمو کنید . ( اول پطرس ۲ : ۲ )

امتیاز بزرگ فرزند خدا این است که با خدا نسبت و رابطه دارد و بزرگ ترین مسئولیت او نیز این است که رشد کند ، همه اطفال را دوست دارند اما عقل سلیم حکم نمی کند که آنها همواره در دوران شیرخوارگی باقی بمانند . با وجود این ، گاه با این مصیبت روبه رو می شویم که بسیاری از مسیحیان تازه تولد یافته ، در مسیح رشد نمی کنند ، بعضی حتی سپر فهقرایی روحانی نیز دارند . از سوی دیگر هدف پدر آسمانی ما این است که اطفال در مسیح » ، « بالغ در مسیح » بشوند . تولد ما باید با رشد همراه شود . واقعه عادل شمرده شدن ما ( با پذیرفته شدن ما به حضور خدا ) باید به فرآیند تقدیس ( رشد ما در تقدس که پطرس آن را نمو برای نجات » می نامد ) منتهی شود .

مسیحی بودن به چه معناست؟

دو حوزه مهم وجود دارند که مسیحیان باید در آنها رشد و نمو کنند . نخستین حوزه درک و فهم ، و دومین حوزه تقدس است . هنگامی که زندگی مسیحی خود را آغاز می کنیم ، درک روحانی مان بسیار اندک است و شناخت خدا را به تازگی آغاز کرده ایم . اکنون باید در معرفت خدا ، و منجی خود عیسای مسیح رشد و ترقی کنیم . این شناخت و معرفت تاحدی عقلانی و تاحدی نیز شخصی است . غفلت و مسامحه در زمینه رشد درک و فهم روحانی باعث آشفتگی و ناراحتی می شود .

همچنین باید در زمینه تقدس نیز در زندگی مان رشد کنیم . نویسندگان عهد جدید از رشد و پیشرفت ایمان ما به خدا ، محبت مان به دیگر انسان ها و نیز شباهت مان به مسیح سخن می گویند . هر فرزند خدا باید در خود این اشتیاق را داشته باشد که در رفتار و شخصیت هر چه بیشتر به شباهت خدا در بیاید ، زندگی مسیحی ، مبتنی بر عدالت و پارسایی است . باید در پی این باشیم که احکام خدا را اطاعت کنیم و اراده او را به جا آوریم و روح القدس خصوصا برای این هدف به ما عطا شده است . او بدنهای ما را هیکل خود می سازد و در ما ساکن می شود . هنگامی که به اقتدار او گردن نهادیم و به راهنمایی های او توجه کردیم او خواست های شریرانه ما را تحت سلطه خود در می آورد و ثمراتش را در ما به ظهور می رساند که عبارتند از : « محبت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نیکویی و ایمان و تواضع و پرهیزگاری . » ( غلاطبان ۲۲ : ۵ )

مسیحی بودن به چه معناست؟

اما چگونه رشد خواهیم کرد ؟ در مورد رشد و ترقی روحانی سه راز عمده وجود دارد که این راز ها همچنین مسئولیت هایی هستند که فرزندان خدا بر عهده دارند .

وظیفه ما نسبت به خدا

رابطه ما با پدر آسمانی مان هر چند ایمن و محفوظ ولی ایستا و راکد نیست . خدا می خواهد فرزندانش رشد کنند و او را عمیق تر بشناسند .

مسیحیان دوران مختلف دریافته اند که طریق مهمی که توسط آن می توان به این هدف رسید این است که هر روز به هنگام دعا و مطالعه کتاب مقدس در انتظار او بمانند . این امر نیاز حتمی و اجتناب ناپذیر مسیحی مایل به رشد است . همه ما امروزه بسیار سرگرم هستیم ولی برای یافتن فرصتی جهت این کار باید اولویت های زندگی خود را از نو تنظیم کنیم . این امر به معنای پیروی از انضباط شدید است . اما با گردن نهادن به این انضباط و نیز به همراه کتاب مقدس و تنظیم وقت در طریق پیروزی قرار خواهیم گرفت .

این موضوع اهمیت دارد که تعادلی بین مطالعه کتاب مقدس و دعا برقرار شود زیرا توسط کتاب مقدس خدا با ما سخن می گوید و توسط دعا ما با او سخن می گوییم . همچنین بهتر است در مطالعه کتاب مقدس با روش منظم عمل کنیم ، طریق های مختلفی را می توان در پیش گرفت قبل از آغاز مطالعه ، دعا کنید و از روح القدس بخواهید چشمان شما را بگشاید و ذهن شما را منور سازد . سپس با تأمل و تفکر و آرامش مطالعه را آغاز کنید . متون را بارها بخوانید . در فهم معنای متن تلاش کنید و همت به خرج دهید تا معنای آن را دریابید . می توانید ترجمه خوبی از کتاب مقدس را انتخاب کنید . همچنین از تفسیرهای خوب و معتبر کتاب مقدس کمک بگیرید . کنید پیام آیاتی را که مطالعه کردید ، در مورد شرایط خودتان به کار بندید ، به وعده هایی که باید بر آنها ایستاد ، احکامی که باید به آنها گردن نهاد ، نمونه هایی که باید از آنها پیروی کرد و گناهانی که باید از آنها اجتناب کرد ، توجه کنید . داشتن دفترچه یادداشت و نوشتن آنچه آموخته اید مفید است . علاوه بر همه اینها به عیسای مسیح بنگرید . او موضوع اصلی کتاب مقدس است . ما نه تنها می توانیم او را در کتاب مقدس مکشوف بیاییم ، بلکه می توانیم او را شخصا در صفحات آن ملاقات کنیم.

مسیحی بودن به چه معناست؟

دعا نیز در پی این مطالعه می آید . با خدا در مورد موضوعی که برایتان روشن ساخته است ، سخن بگویید . موضوع دعا را تغییر ندهید . اگر او با شما در مورد خود و جلالش سخن گفته است ، او را پرستش کنید ، اگر در مورد شما و گناهان تان سخن گفته است ، گناهان تان را اعتراف کنید . او را به خاطر همه برکاتی که در کتاب مقدس مکشوف کرده است شکر کنید و دعا کنید که بتوانید درس های کلام خدا را بیاموزید .

وقتی درباره متون مورد مطالعه در کتاب مقدس دعا کردید ، سپس دعا در مورد مسائل دیگر را ادامه دهید . اگر کتاب مقدس تان نخستین و عمده ترین مشوق شما برای دعا است ، دفتر یادداشت روزانه شما دومین عامل خواهد بود . صبحگاهان . جزئیات مسائلی را که طی روز با آنها درگیر هستید به او بسپارید و شامگاهان مجددا وقایع روز را مرور کنید . گناهانی را که مرتکب شده اید اعتراف کنید ، خدا را به خاطر برکاتی که دریافت کرده اید شکر کنید و برای اشخاصی نیز که با آنها رو با روبه رو شده اید ، دعا کنید.

خدا پدر شما است بنابراین صادق ، مطمئن و فارغ از ترس و هراس باشید . او به همه جزئیات زندگی شما علاقمند است و به زودی پی خواهید برد که بسیار مهم است که نوع دیگری از دعا را نیز شروع کنید و آن دعایی است که احساس می کنید باید برای دوستان و آشنایان بکنید .

وظیفه ما نسبت به کلیسا

زندگی مسیحی ، زندگی خصوصی نیست که تنها مربوط به خودمان باشد . اگر ما مجددا در خانواده خدا به دنیا آمده ایم ، نه تنها خدا پدر ما شده است بلکه هر ایمانداری در دنیا ، با وجود نعلفش به هر ملت با فرقه ای ، خواهر یا برادر ما در مسیح است . یکی از اسامی مسیحیان در عهد جدید که کاربرد زیادی نیز دارد ، عنوان « برادران است . این امر حقیقت پر جلالی است . اما این تصور که تنها عضویت در کلیسای جهانی مسیح کافی است ، درست نیست و ما باید به یکی از شاخه های محلی آن تعلق داشته باشیم . هر مسیحی باید عضو کلیسای محلی باشد و در عبادات ، مشارکت ها و نیز شهادت دادن در آن کلیسا سهمی داشته باشد ممکن است سؤال کنید که باید به چه کلیسایی بپیوندید ؟ برای انتخاب کلیسایی که می خواهید در آن عضو شوید می توانید از دو محک و معیار استفاده کنید . نخستین ملاک در مورد خادم و رهبری آن کلیسا و ملاک دوم در مورد جمع اعضای همان کلیسا است . آیا شبان و خادم کلیسا اقتدار کتاب مقدس را قبول دارد و به آن گردن می نهد ؟ و در موعظه های خود آیا به تشریح کلام خدا می پردازد و آن را به مسائل زندگی روزمره مربوط می سازد ؟ و آیا اعضای این کلیسا را می توان جمعی محسوب کرد که مسیح و یکدیگر و جهان را دوست دارند ؟

مسیحی بودن به چه معناست؟

تعمید طریقی است که توسط آن به جامعه مرئی مسیحی قدم می گذاریم . البته تعمید معانی و مفاهیم دیگری را نیز دارد که قبلا در مورد آن سخن گفتیم و شما باید از خادم و شبان کلیسا بخواهید که شما را برای تعمید آماده کند . آنگاه سعی کنید به جمع مشارکت های مسیحی وارد شوید . ممکن است نسبت به بسیاری از اشخاص احساس بیگانگی کنید ولی خود را کنار نکشید و منزوی نشوید . مسیحیان هر یکشنبه وظیفه دارند به کلیسا بروند و تقریبا همه فرقه های مسیحی نیز با به جا آوردن مراسم عشای ربانی موافق هستند . در این مراسم که در کلیسا برگزار می شود و توسط خود مسیح انجام آن امر شده است ، اعضا در مشارکت با یکدیگر ، مرگ مسیح را به یاد می آورند .

امیدوارم توضیحاتم این تأثیر را بر جای نگذارند که مشارکت مسیحیان فقط رسمی است که در روزهای یکشنبه به یاد آن می افتیم محبت به مسیحیان دیگر ، هر چند هم که چشم اندازی دور باشد تجربه ای نوین و واقعی است . در مشارکت های مسیحی که بین اشخاصی با شخصیت های مختلف ، سنین گوناگون و زمینه های فکری و فرهنگی متفاوت انجام می گیرد ، عمق و صمیمیت و دوستی دو جانبه به چشم می خورد . نزدیک ترین دوست شخص مسیحی باید احتمالا مسیحی باشد و شریک زندگی او نیز همچنین باید حتما مسیحی باشد .

وظیفه ما نسبت به جهان

زندگی مسیحی را می توان به جمعی خانوادگی تشبیه کرد که اعضای آن با یکدیگر و نیز با پدرشان مشارکت دارند . اما نباید این اندیشه را به ذهن راه داد که این امر از مسئولیت های شخص مسیحی می کاهد . مسیحیان نباید اشخاص خودنمایی باشند که فقط به مسائل خودشان توجه می کنند بلکه برعکس هر مسیحی باید عمیقا نسبت به اشخاصی که با آنها در ارتباط است توجه داشته باشد و یکی از وظایف مهم او به عنوان مسیحی این است که به آنها به هر طریقی که می تواند خدمت کند .

مسیحی بودن به چه معناست؟

کلیسای مسیحی در طول تاریخ خدمات انسان دوستانه بسیاری انجام داده است . این خدمات صرف رسیدگی به نیازمندان و اشخاص محروم یعنی اشخاص فقیر و گرسنه ، بیماران ، قربانیان ظلم و بی عدالتی ، بردگان ، زندانیان ، یتیمان و اشخاص بی پناه و مطرود شده است . امروزه نیز در سراسر جهان پیروان مسیح در پی تسکین رنج ها و آلام انسانی هستند . با وجود این ، هنوز کارهای بسیاری باید انجام شوند . با کمال تأسف باید اظهار کرد که گاهی اشخاص غیر مسیحی ، در قیاس با ما که ادعا می کنیم مسیح را می شناسیم ، احساس همدردی و دلسوزی بیشتری نسبت به دیگران دارند .

مسئولیت دیگری که مسیحیان به طور خاص نسبت به دنیا دارند ، بشارت » است . بشارت دادن » در اصطلاح کتاب مقدسی آن ، به معنای اعلان و پخش مژده نجات عیسای مسیح به اشخاص غیر مسیحی است . میلیون ها نفر در جهان هنوز از مژده نجات عیسای مسیح بی اطلاع اند . به نظر می رسد کلیسا وظیفه خود را در این مورد به خوبی انجام نداده است . مطمئنا خدا ، همان گونه که برای خادم انجیل با مبشر وظیفه ای مقرر داشته ، برای شما نیز وظیفه خاصی در نظر دارد . اگر دانشجویی مشغول تحصیل هستید ، در مورد گرفتن تصمیم برای آینده سریع و شتابزده عمل نکنید . در پی درک اراده خدا در زندگی خود باشید و خود را به آن تسلیم کنید .

با وجود اینکه هر مسیحی خوانده نشده است که خادم کلیسا یا مبشر باشد ، ولی خدا می خواهد . که هر مسیحی در مورد عیسای مسیح شهادت دهد . وظیفه شخص مسیحی در خانواده ، دانشگاه ، محل کار و یا در میان دوستانش این است که رفتاری ثابت قدمانه ، با محبت ، فروتنانه و صادقانه چون مسیح داشته باشد و سعی کند که مردم را به سوی مسیح راهنمایی کند . او باید با ادب و فروتن و در عین حال مصمم باشد .

مسیحی بودن به چه معناست؟

برای شروع این کار باید دعا کرد . از خدا بخواهید توجه شما را به شکل خاص معطوف یک یا دو تن از دوستان تان کند . عاقلانه تر است که اشخاص همسن و همجنس با خودتان را انتخاب کنید . برای ایمان آوردن آنها منظم و پیوسته دعا کنید ، با آنها مشارکت داشته باشید و با هم وقت صرف کنید و آنها را واقعا به خاطر خودشان دوست بدارید . به زودی فرصتی پیش خواهد آمد که آنها پیام خدا را در جلسه ای بشارتی بشنوند ، یا می توانید به آنها برای مطالعه کتب مسیحی بدهید و بگویید که عیسای مسیح برای شما چه کاری انجام داده است و چگونه او را یافتید . این موضوع را باید اضافه کنم که حتی زیباترین و عالی ترین شهادت های ما ، اگر با زندگی و رفتار ما تناقض داشته باشد تأثیری بر شنونده نخواهد گذاشت .

مواردی که ذکر کردیم ، امتیازات و نیز مسئولیت های بزرگ فرزندان خدا است . یعنی فرزند خدا با به دنیا آمدن در خانواده خدا ، رابطه ای عمیق ، مطمئن و ایمن با پدر آسمانی برقرار می سازد ، برنامه روزانه خود را به گونه ای تنظیم می کند که وقت برای دعا و مطالعه کلام خدا داشته باشد ، در عضویت وفادارانه نسبت به کلیسا باقی می ماند و در عین حال در زمینه خدمت مسیحی و شهادت دادن فعالیت مؤثری دارد .

این زندگی مسیحی که در خصوص آن سخن گفتیم ، همچنین نشان دهنده تنش و بحرانی است که همه مسیحیان با آن روبه رو هستند . ما خود را شهروندان دو ملکوت پادشاهی می یابیم ، که یکی آسمانی و دیگری زمینی می باشد و هر کدام از این دو ملکوت وظایفی بر عهده ما می گذارند که نمی توانیم از انجام آنها سر باز زنیم .

مسیحی بودن به چه معناست؟

از یک سو نویسندگان عهد جدید صریحا بر اطاعت ما از حکومت، رؤسا ، خانواده و نیز جامعه به عنوان یک مجموعه تأکید می کنند کتاب مقدس به ما اجازه نمی دهد این مسئولیت های عملی را نادیده بگیریم و در نوعی عرفان با رهبانیت و ترک دنیا و یا حتی گونه ای مشارکت مسیحی که ما را از جهان جدا می سازد ، غرق شویم .

از سوی دیگر بعضی از نویسندگان عهد جدید خاطر نشان می سازند که ما « غریبان و بیگانگان » هستیم و « وطن ما در آسمان است و ما عازم مسکن های سماوی خود هستیم . در نتیجه نباید گنج ها بر زمین ذخیره کنیم و نباید آرزوهای صرفا خودخواهانه را پیروی کنیم و نیز نباید هم شکل این جهان بشویم و از غم های این جهان خسته خاطر شویم .

بسیار ساده است که با مشغول شدن کامل با مسیح و ترک دنیا ، و یا غرق شدن در دنیا و فراموش کردن مسیح ، این تنش را حل کنیم . اما هیچ یک از این دو گزینه راه حل های واقعی و مسیحی نیستند . شخص مسیحی متعادل که کتاب مقدس را راهنمای خود قرار داده است ، می کوشد که همزمان هم در مسیح » و هم در جهان باشد . او نمی تواند یکی را به قیمت دیگری ترک کند .

عیسای مسیح ما را به این زندگی و شاگردی فرا خوانده است . او مرد و برخاست تا ما در تازگی حیات زندگی کنیم . او روح خود را به ما داده است تا بتوانیم چون او در این جهان زندگی کنیم .

اکنون او ما را می خواند تا پیروی اش کنیم و خود را کامل و بی محابا وقف خدمت به او نماییم .

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

تولد تازه در مسیحیت

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp