انضباط ساده زیستن در مسیحیت

انضباط ساده زیستن در مسیحیت.

انضباط ساده زیستن در مسیحیت

ساده زیستن ، اگر حقیقی و باطنی باشد ، ظاهرمان را نیز بی ریاتر و طبیعی تر خواهد ساخت . چنین ساده زیستنی ، اگر با چشـــــمان پاک بدان بنگریــــم ، ما را جذب صداقت ، وقار ، معصومیت ، شادمانی و آرامشی دلپذیر می کند . آه ، که این ساده زیستن چقدر دلپذیر است ! چه کسی این ساده زیستن را به من خواهد آموخت ؟ همه چیز را فدای آن خواهم ساخت . زیرا گوهر گرانبهایی است که انجیل از آن سخن می گوید . فرانسوا فنلون.

ساده زیستن ، آزادی است . تزویر و ریا اسـارت است . ساده زیستن ، مایه شــادی و تعادل اسـت . تزویر مایه نگرانی و ترس .

نویسنده کتاب جامعه می گوید : « خدا آدمی را راسـت ( ساده و بی پیرایه ) آفرید اما ایشان مخترعات بسیار طلبیدند » ( جامعه ۲۹ : ۷ ) .

انضباط روحانی ساده زیستن ، واقعیتی درونی است که ثمره اش در شیوه زندگی بیرونی آشکار می شـود . جنبه های درونی و بیرونی ساده زیستن ، هر دو اهمیت دارند . اگر فکر می کنیم می توانیم از واقعیتی درونی بهره مند باشیم ، بدون آنکه تأثیری ژرف بر شیوه زندگی مان بگذارد ، تنهـا خودمان را فریفته ایم . تلاش برای ساده زیستن بدون بهره گیری از واقعیت باطنی آن ، منجر به شریعت گرایی مهلک می شود .

ساده زیستن واقعی ابتدا با تمرکز و انسجام درونی آغاز می شود . یعنی زیستن بر اساس آنچه توماس کلی ” خدامحوری ” می نامد . کی رکگور هسته مرکزی وارستگی مسیحی را در عنوان عمیق کتابش به نام ” پاکدلی یعنی طلبیدن یک چیز ” به خوبی بیان کرده است .

تجربه کردن واقعیت درونی ، مایه آزادی بیرونی ماسـت . سخن مان راست و صادقانه می شود و شهوت مقام و موقعیت رخت برمی بندد ، چون دیگر نیازی بدان نداریم . از ولخرجی های خودنمایانه دست می کشیم ، نه چون نمی توانیم از عهده پرداختش برآییم ، بلکه به خاطر پیروی از اصول . دیگران را از دارایی هایمان بهره مند می سازیم . و به تجربه ای دسـت می یابیم که ریچارد ای . بیرد پس از ماه ها تنهایی در سرزمینهای متروک قطب شمال بدان رسید و در دفتر خاطراتش ثبت نمود : « اکنون دریافته ام که انسـان می تواند بدون انبوه وسایلی که در اطراف خود جمع کرده ، زندگی کند . »

انضباط ساده زیستن در مسیحیت

انسـان معاصر هم محتاج واقعیت درونی ساده زیستن است و هم محتاج وارستگی مشهود در شیوه زندگی . انسان مدرن ، متأثر از وضعیت نابسامان و مغشوش جامعه ، در کلاف درهم پیچیده دلبستگی های مادی گیر افتاده اسـت . لحظه ای بر مبنای عقل ســلیم تصمیماتی می گیرد و لحظه ای بعـد بر مبنای ترس از اینکه دیگـــران در موردش چه خواهند گفت . ما انسانهای مدرن تابع هیچ رویه واحدی نیستیم که زندگی مان حول محور آن پیش برود .

از آنجا که زندگی مان خدامحور نیسـت ، نیاز به امنیت ما را به سمت وابستگی دیوانه وار به اشیاء سوق می دهد . شهوت مال و منال در اجتماع کنونی واقعاً روان پریشانه است . چرا می گویم روان پریشانه ؟ چون تماس خود را با واقعیت به کلی از دست داده است . ما مشتاق چیزهایی هستیم که نه به آن احتیاج داریم و نه از آن بهره می بریم . « چیزهایی می خریم که نمی خواهیم ، تا کسانی را که دوست نداریم تحت تأثیر قرار دهیم . » وقتی کهنگی معقول و موجه رخت می بندد ، کهنگی تحمیلی روانشناختی جای آنرا می گیرد . فرهنگ مدرن کاری کرده است که خجالت می کشیم تا مادامی که لباس های مان پاره نشـده یا ماشین مان از کار نیفتاده ، از آنها استفاده کنیم . تبلیغات ما را متقاعد ساخته اند که عقـب افتادن از مد به معنای عقب ماندن از واقعیت است . اکنون زمان آن رسیده است که بیدار شویم ؛ هم شکل شـدن با جامعه ای بیمار ، عین بیماری است . تا به نامتعادل بودن جامعه مان پی نبریم ، نمی توانیم با روح پول پرستی که در درونمان لانه کرده مقابله کنیم . و یا علاقه مند ساده زیستن مسیحی شویم . این روان پریشی حتی بر قهرمان پروی ما نیز سایه می افکند . قهرمان امروزی پسر فقیری است که ثروتمند می شـود نه پسر ثروتمندی که ( همچون سن فرانسیس ) داوطلبانه فقر پیشه می کند ( و شگفت آنکه هنوز هم برای ما دشـــوار است تصور کنیم دست به چنین کاری بزند ! ) . آزمندی را بلندهمتی ، احتکار را دوراندیشی و حرص و ولع را سخت کوشی می نامیم .

انضباط ساده زیستن در مسیحیت

از این گذشته ، نکته اینجا است که ضدفرهنگ امروزی را نباید پیشرفت تلقی کنیم . این پدیده تغییری سطحی در شیوه زندگی است . بدون آنکه به بررسی مسائل ریشــــه ای جامعه مصرفی بپردازد . از آنجا که ضدفرهنگ حاکم معمولاً فاقد ریشـه فرهنگی است . ناگزیر جزئی و بی اهمیت تقلی می شود . آرت گیش می گوید :

ضدفرهنگ ، عمدتـاً بازتاب رذایل جامعـه بیمار قدیم است. انقلاب به معنای مصرف آزاد مواد مخدر ، رابطهٔ جنسی آزاد و سقط جنین نیست … شهوت رانی مبتنی بر آزادیخواهی دروغین ، خودآزاری کاذب و تبلیغات منحط مطبوعات غیرمجاز ، بخشی از انحطاط نظام کهن ، و مظهری از فرارسیدن مرگ است …

باید دلیرانه ، شیوه های جدید و انسانی تر زیستن را تبیین کنیم . و باید به طور خاص به جنون مدرنی که مردم را بـر مبنای میزان تولید یا درآمدشـان تعریف می کند ، اعتراض کنیم . همچنین در مقابل شیوه های نظام مرگبار کنونی ، راهکارهای نوین را با جسارت بیازماییم .

انضباط روحانی ساده زیستن داشتن رویایی از دست رفته نیست ، بلکه در طول تاریخ بارها ظهور کرده است . امروز هم می توان آن را به کار بست ؛ و باید چنین کرد .

برگرفته از کتاب انضباط روحانی

ریچارد فاستر

دانلود کتاب شروعی تازه

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp