تثلیث و انسان

تثلیث و انسان

تثلیث و انسان

مقدمه

سؤال « انسان چیست ؟ » از دیرباز اندیشه بشر را به خود مشغول داشته و در تاریخ تفکر ، پاسخهای گوناگون و گاه ضد و نقیض یافته است . فیلسوفان ، زیست شناسان ، هنرمندان و دین باوران هر یک از چشم اندازی متفاوت بر انسان نگریسته و در جستجوی تعریفی جامع و مانع از ماهیت بشر بر آمده اند . برخی ماهیت او را در قوه عقل ، برخی در ابزارسازی ، برخی دیگر در هنر ، و برخی نیز در دیانت او جسته اند . لیکن آنچه همه درباره اش توافق دارند ، اهمیت شناخت انسان ، و به عبارت دیگر ، اهمیت خودشناسی است . برخی اساسا همین آگاهی و توجه به خود ، و کند و کار در ماهیت خویشتن را مهمترین کلید رہ یابی به ذات بشر و یافتن پاسخ پرسش « انسان چیست ؟ » قلمداد کرده اند . برخی حتی خودشناسی را بهترین راه برای خداشناسی شمرده اند . ایمان مسیحی بر ارتباط نزدیک میان خودشناسی و خداشناسی صحه می گذارد ، با این تفاوت که خداشناسی را تنها راه رسیدن به خودشناسی درست می داند . هدف ما در این فصل بررسی تأثیر شناخت خدا به عنوان تثلیث بر خودشناسی و انسان شناسی مسیحی است .

خداشناسی و انسانشناسی

اعتقاد به رابطه خداشناسی و انسانشناسی در یکی از مهمترین ارکان انسان شناسی مسیحی ریشه دارد و آن این اعتقاد است که خدا انسان را به صورت و شباهت خود آفرید . مبنای این اعتقاد ، بیان صریح کتاب مقدس در پیدایش ۲۶ : ۱-۲۷ است : « آنگاه خدا گفت انسان را به صورت خودمان و شبیه خودمان بسازیم ، و او بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر چهار پایان و بر همه زمین و همه خزندگانی که بر زمین می خزند ، فرمان براند .پس خدا انسان را به صورت خود آفرید ، او را به صورت خدا آفرید ؛ ایشان را نر و ماده آفرید. ارزش ذاتی انسان و منزلت والای او در نظام آفرینش ، در همین شباهت به خدا نهفته است . خدا در آفرینش همه موجودات دیگر ، تنها فرمان می دهد و آنها آفریده می شوند . ولی در آفرینش انسان ، طرح و تصمیم خاص خدا مبنی بر آفرینش انسان به صورت خود ، از زبان خود خدا اعلام می گردد . در دو آیه ( ۲۶۰۱ و ۲۷ ) سه بار این حقیقت بیان شده است که خدا انسان را به صورت خود آفرید ! این تکرار ، بی شک بیانگر اهمیت موضوع است . در پیدایش ۶۰۹ نیز دلیلی که برای منع ریختن خون انسان ارائه شده همین آفرینش انسان به صورت خدا است . پس ارزش والای جان انسان در شباهت او به خدا است . در رساله یعقوب نیز لعن کردن انسانها به همین دلیل نکوهیده شده است ( یعقوب ۹ : ۳ ) .

تثلیث و انسان

ولی اگر انسان به صورت و شباهت خدا آفریده شده باشد ، در این صورت میان شناخت خدا و شناخت انسان ارتباط نزدیک وجود خواهد داشت ، به گونه ای که با شناخت خدا می توان به ذات و ماهیت واقعی انسان نیز پی برد ، و شناخت درست از انسان نیز بر درک ما از ذات خدا روشنایی خواهد افکند .

صورت خدا در اندیشه مسیحی

ولی شباهت انسان به خدا در چیست ؟ کدام صفت یا مجموعه صفات بشری ، او را شبیه خدا می سازد ؟ اندیشمندان مسیحی در طول تاریخ پاسخهای مختلفی به این پرسش داده اند . بسیاری از پدران کلیسا در قرون اولیه ، تا حدی تحت تأثیر اندیشه یونانی ، بر این اعتقاد بوده اند که شباهت انسان به خدا در عقل اوست ، معرفی عیسی به عنوان لوگوس در باب نخست انجیل یوحنا و این گفته بوجنا که لوگوس نوری است که هر انسانی را منور می سازد ، راه را برای این اعتقاد باز کرده بود .

تثلیث و انسان

چنانکه پیشتر اشاره شد ، لوگوس در زبان یونانی ، علاوه بر ” کلام ” حاوی مفهوم ” عقل ” است . و از آنجا که همین عیسی ، یا لوگوس ، بنا بر بیانات عهد جدید ( کولسیان ۱۵ : ۱-۱۶ ؛ دوم قرنتیان ۴۰۴ ) صورت اولیه و اصلی خداست ، کاملا منطقی می نمود که برخی صورت خدا بودن انسان را نیز در عقل و عقلانیت او بجویند . پیروان این نظر بر این اعتقاد بودند که صورت خدا بودن به ساختار ذاتی وجود بشر تعلق دارد و در اثر سقوط انسان در گناه از میان نرفته است . این گروه غالبا میان صورت و شباهت تفاوت قائل می شدند و بر این اعتقاد بودند که شباهت اولیه انسان به خدا در پارسایی آغازین او بود که در اثر گناه از میان رفت . ولی صورت خدا بودن که در قوه عقل نهفته است ، به قوت خود باقی ماند.

در نقطه مقابل این دسته ، اندیشمندان جنبش اصلاحات به حق میان صورت و شباهت تفاوت قائل نمی شدند ، بلکه آنها را بیانات موازی و مترادف برای حقیقت واحد به شمار می آوردند . به علاوه ، بر این باور بودند که شباهت انسان به خدا در پارسایی آغازین و رابطه درستی بود که میان انسان و خدا وجود داشت . این صورت و شباهت در اثر سقوط انسان در گناه از میان رفت و تنها در مسیح و اتحاد مؤمن با او تجدید و احیا می شود . بنابراین ، بر طبق نظر این گروه ، شباهت انسان به خدا ، بعد اخلاقی و ارتباطی دارد . به علاوه ، اصلاحگران به بعد مسیح شناختی و پویای مفهوم ” صورت خدا ” نیز توجه کردند . آنها صورت ، یا به بیان دقیقتر ، تصویر خدا بودن انسان را به تصویری در آینه تشبیه می کردند که بسته به فاصله و جایگاه آینه نسبت به واقعیت بازتاب یافته ، کیفیت آن تغییر میکند.

یکی از ایرادات مهم بر نظر اصلاحگران این است که از پیدایش ۶۰۹ و یعقوب ۹.۳ می توان چنین استنباط کرد که صورت و شباهت خدا در انسان با سقوط بشر از میان نرفت ، بلکه صرفا تار شد . بنابر این ، به نظر می رسد که هم تعبیر ساختاری و هم تعبیر اخلاقی و ارتباطی تا حدی از حقیقت برخوردارند و باید به نحوی آنها را با هم جمع کرد .

صورت خدا و تثلیث

بذل توجه به تثلیث و آثار بسیاری که در چند دهه اخیر پیرامون آن به نگارش درآمد ، این پرسش مهم را پیش کشید که اگر خدا تثلیثی از سه شخص الاهی در ذاتی یگانه است که از ازل تا ابد در رابطه ای شخصی و پر محبت با هم به سر برده و می برند ، این حقیقت خداشناختی بر درک ما از ذات بشر ، و بویژه بر مفهوم صورت خدا ، چه تأثیری می گذارد ؟ تلاش به منظور پاسخگویی به این پرسش ، برای انسانشناسی مسیحی ثمر بسیار به بار آورد . بسیاری از اندیشمندان مسیحی وجود رابطه شخصی و پرمحبت میان سه شخص تثلیث را یکی از کلیدهای عمده برای درک درست مفهوم صورت خدا تلقی کرده اند . بنا بر این دیدگاه غالب ، شباهت انسان به خدا را باید در شخصیتمندی او جستجو کرد و این شخصیتمندی ، امروزه نه بر مبنای خصلتهای فردی همچون عقل ، اراده و احساس ، بلکه بر اساس قابلیت انسان در ایجاد ارتباط شخصی تعریف و درک می شود . انسان صورت خداست زیرا او نیز موجودی است اجتماعی که ذات و ماهیت حقیقی و اصیلش به عنوان انسان تنها و ارتباط شخصی و پر محبت با دیگر اشخاص و در شبکه ای از روابط اجتماعی سالم تحقق پیدا می کند و نشو و نما می یابد .

تثلیث و انسان

مبنای کتاب مقدسی این نظر در همان کتاب پیدایش یافت می شود . دو شرح مختلف آفرینش انسان در پیدایش ۲۶ : ۱-۲۷ و ۱۸ : ۲-۲۵ ، چون با هم نگریسته شوند به این حقیقت راهبر می شوند . کارل بارت ، الإهیدان نامدار قرن بیستم ، مدتها پیش توجه اندیشمندان را به این موضوع جلب کرد که کتاب مقدس بلافاصله پس از بیان اینکه خدا انسان را به صورت خود آفرید ، به نر و ماده بودن آنها اشاره می کند : « پس خدا انسان را به صورت خود آفرید . او را به صورت خدا آفرید ، ایشان را نر و ماده آفریده ( ۲۷۱ ) . به اعتقاد بارت ، معنی روشن این متن آن است که آفریده شدن انسان به صورت خدا یعنی همین موجودیت او در رابطه متقابل با انسان و انسانهای دیگر ، که نمونه و مصداق بسیار مهم آن ، رابطه زن و مرد در ازدواج است . بیشتر مفسرین و الاهیدانان با بارت موافقند .

تثلیث و انسان

حتی اگر در مورد تفسیر بارت از ۲۷:۱ کوچکترین تردیدی وجود داشته باشد ، وقتی آن را در پرتو ۱۸:۲-۲۵ بخوانیم ، کمتر شکی در مورد ماهیت اجتماعی شباهت انسان به خدا باقی می ماند . در این شرح دوم از خلقت انسان ، آشکارا می بینیم که آفرینش زن نه با موضوع تولید مثل بلکه با ماهیت اجتماعی وجود بشر ارتباط می یابد . ماجرا با سخن بسیار مهم خدا آغاز می شود که : « خوب نیست آدم تنها باشد . باید توجه داشت که موضوع آفرینش زن هنوز عنوان نشده است . سخن خدا صرف ماهیت اجتماعی انسان را در نظر دارد و بس ، در جهانی که به تمامی در نظر خدا نیکو بود ، فقط یک چیز ، یعنی تنها بودن آدم ، نیکو تلقی نمی شود ! به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان مسیحی ، در اینجا با قلب مفهوم صورت خدا رو به رو ییم . سپس خدا ادامه می دهد : « پس یاوری مناسب وی برایش بسازم . » این پاور مناسب در هیچیک از مخلوقات دیگر بافت نمی شود . پس خدا زن را از پهلوی آدم می سازد و شرح آفرینش با پیوند زن و مرد و یک تن شدن آنها در خانواده به اوج می رسد .

تثلیث و انسان

بنابر این ، دست کم یکی از مهمترین ابعاد شباهت انسان به خدا ، ماهیت اجتماعی او و قابلیت برقراری رابطه شخصی با اشخاص دیگر است . این هم از مبنای کتاب مقدسی محکم برخوردار است و هم نتیجه مستقیم شناخت خدا به عنوان تثلیث است . در این صورت ، شباهت انسان به خدا هم ساختاری است و هم پویا ۔ بدین معنا که هم امری است که به ساختار وجود انسان مربوط می شود و با سقوط انسان از میان نمی رود ، وهم کمیت و کیفیت آن تغییر می پذیرد . صورت خدا بودن ، قوه ای است که باید به فعل درآید . قابلیتی است که باید تحقق پیدا کند . از همین رو ، بسیاری از الأهیدانان معاصر به آن به عنوان یک دعوت می نگرند ، به عنوان هدفی که انسان باید به آن برسد . شباهت انسان به خدا امری تام و تمام نبود و نیست که در انسان به کمال موجود باشد ، حتی در آدم ، پیش از سقوطش در گناه . صورت و شباهت خدا در او به عنوان یک قابلیت ، پتانسیل و دعوت وجود داشت . چنانکه ابرینیوس ، از پدران برجسته و اندیشمند کلیسا ، قرنها پیش تشخیص داد ، آدم به لحاظ روحانی مانند طفلی بود که از جهتی کامل و بی نقص آفریده شده بود ، اما هنوز به بلوغ نرسیده بود . او هنوز صورت خدا به معنای کامل نبود . کمال صورت خدا عیسی است . دعوت انسان ، چنانکه پیشتر دیدیم ، این است که به صورت و شباهت او در آید .

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp