تثلیث و مسیح شناسی

تثلیث و مسیح شناسی

تثلیث و مسیح شناسی

نقش روح القدس در تجسم

ولی تجسم فقط کار پدر و پسر نبود بلکه روح القدس نیز در آن نقش فعال داشت . عیسی از تولد تا مرگ و قیام ، به قوت روح القدس و با هدایت او زندگی کرد . نقش روح القدس در تولد پسر خدا در انجیل لوقا بروشنی بیان شده است . فرشته در پاسخ به سؤال مریم که می پرسد این چگونه ممکن است ، می گوید : « روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند ، از این رو آن مولود ، مقدس و خدا خوانده خواهد شد » ( لوقا ۳۵ : 1 ) . از طریق روح القدس است که شخص دوم تثلیث در رحم مریم ، طبیعت بشری به خود می گیرد . اگر مسیح پسر خدا است ، از آن سبب است که روح القدس به طرزی خاص بر مریم نازل شد و بر او عمل کرد . تجسم به این معنا کار روح است .

نکته مهم دیگر که در همین آیه درباره نقش روح در زندگی زمینی پسر خدا وجود دارد در کلمه مقدس یافت میشود  از این رو آن مولود مقدس … خوانده خواهد شد . » زندگی عاری از گناه و مقدس عیسی ، کار روح است . روح القدس بشریت عیسی را تقدیس میکند .برخی این را به عمل روح در تقدیس طبیعت بشری عیسی به هنگام تولد و پالودن آن از آثار گناه نخستین محدود می کنند . ولی تقدیس روح در تمام زندگی مسیح ادامه دارد . این موضوع در پیروزی عیسی بر وسوسه های شیطان دیده می شود . مطابق شرح مرقس ، خود روح القدس بود که عیسی را به بیابان برد ( مرقس ۱۲ : ۱ ) ، و مطابق شرح لوقا ، عیسی پر از روح القدس » از رود اردن بازگشت و « روح او را در بیابان هدایت می کرد ، ( لوقا ۱۰۴ ) . بنابراین ، پیروزی او بر شیطان نتیجه همین هدایت از روح بود .

تثلیث و مسیح شناسی

خدمات عیسی نیز اعم از تعالیم و کارهای معجزه آسایش تماما به قوت روح انجام می شد . عیسی در موعظه اش در کنیسه ناصره اعلام داشت که روح خداوند بر من است ، زیرا مرا مسح کرده است تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاده است تا رهایی را به اسیران و بینایی را به نابینایان اعلام کنم و ستمدیدگان را رهایی بخشم » ( لوقا ۱۸ : ۴ ) . در این قسمت ، هم پیام ( ” تا … بشارت دهم و … اعلام کنم ” ) و هم کارهای عیسی ( ” رهایی بخشم ” ) به مسح روح نسبت داده شده است ، متی نیز با نقل از اشعیا ۴۲ به کار روح در شفاهای عیسی اشاره می کند : « این است خادم من که او را برگزیده ام ، محبوب من که جانم از او خشنود است . روح خود را بر او خواهم نهاد و او عدالت را به قومها اعلام خواهد داشت ( متی ۱۵ : ۱۲-۱۸ ) . عیسی خود در خصوص اخراج ارواح پلید می گوید که آنها را به واسطه روح خدا ، بیرون می راند . ( متی ۲۸:۱۲ ) . بنابر این ، عیسی در تمام خدمات خود با مسح و قوت روح عمل می کرد . این موضوع در کتاب اعمال نیز از زبان پطرس بیان شده است ، به گونه ای که به خوبی بیانگر حضور فعال پدر و روح در خدمات عیساست : « خدا عیسای ناصری را با روح القدس و قدرت مسح کرد ، به گونه ای که همه جا می گشت و کارهای نیکو می کرد و همه آنان را که زپر ستم ابلیس بودند ، شفا می داد ، از آن رو که خدا با او بود » ( اعمال ۲۸:۱۰ ) .

بزرگترین کار مسیح یعنی مرگ رهایی بخش او بر صلیب نیز به فوت و هدایت روح انجام شد . در عبرانیان می خوانیم : « خون مسیح که به واسطه آن روح جاودانی ، خویشتن را بی عیب به خدا تقدیم کرد وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت ( ۱۴۹ ) , تنها به واسطه آن روح جاودانی بود که عیسی توانست خویشتن را چون قربانی کامل به پدر تقدیم کند . حتی در فراهم آمدن کفاره گناهان از طریق مرگ عیسی ، روح القدس نقش فعال داشت .

تثلیث و مسیح شناسی

بالاخره ، از آیات مختلف کلام می توان دریافت که روح در رستاخیز مسیح از مردگان نیز نقش فعال داشت ، و منشاء حیات بدن رستاخیز کرده اوست . هرچند آیه ای نمی توان یافت که به طور صریح رستاخیز مسیح از مردگان را به عمل روح نسبت دهد ، ولی آیاتی وجود دارند که به کار روح در ارتباط نزدیک با رستاخیز مسیح از مردگان اشاره می کنند و بر نقش تعیین کننده روح بر حیات و قدرت مابعد رستاخیزی عیسی صحه می گذارند . برای مثال ، پولس در اول قرنتیان ۴۵:۱۵ در اشاره به کیفیت رستاخیز مسیح از مردگان می گوید : « انسان اول ، یعنی آدم ، نفس زنده گشت ؛ آدم آخر روح حیاتبخش شد . در اینجا مقصود پولس از ” آدم آخر ” ، مسیح قیام کرده است . در عبارت ” روح حیاتبخش ، ” پولس به احتمال زیاد به کار روح القدس نیز که در تمام کتاب مقدس به عنوان سرمنشاء حیات شناخته شده است ، نظر دارد . حیاتی که آدم اول به هنگام آفرینش از آن برخوردار شد ، از نوع ” نفس زنده ” یعنی حیاتی طبیعی بود ، لیکن حیاتی که آدم آخر یعنی مسیح در رستاخیز از آن برخوردار گشت حیاتی روحانی ، یعنی تحت حاکمیت و نفوذ کامل روح القدس بود .مسیح رستاخیز کرده نه تنها نخستین نمونه انسانی شد که از این حبات برخوردار است ، بلکه به موجب رابطه نوین خود با روح ، سر چشمه این حیات برای همه مؤمنان شد . صرف نظر از گفته پولس در آیه ۴۵ ، اساسا موصوف شدن بدن رستاخیزی مؤمنان به صفت ” روحانی ” در همین باب ، بیانگر حاکمیت و نفوذ کامل روح است . و از آنجا که بدن قیام کرده مسیح اولین نمونه از این بدنهای رستاخیزی است ، پس همین حاکمیت و نفوذ روح را بر بدن او نیز می بایست انتظار داشت .

همین ارتباط نزدیک کار روح با رستاخیز مسیح در گفته پولس در رومیان ۴۰۱ مشهود است : مسیح با رستاخیز از میان مردگان ، به سبب روح قدوسیت ، به مقام پسر قدرتمند خدا منصوب شد . ، تفسیر مفصل این آیه از حوصله بحث ما بیرون است . آنچه مورد نظر ماست این است که در این آیه نیز کیفیت حیات و قدرت مسیح قیام کرده با کار روح القدس ( ” روح قدوسیت ” ) ارتباط داده شده است .

آخرین شاهد نقش روح در رستاخیز عیسی رومیان ۱۱۰۸ است ؛ اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد ، او که مسیح را از مردگان برخیزانید ، حتی به بدنهای فانی شما نیز حیات خواهد بخشید . او این را به واسطه روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است . هر چند آنچه در این آیه به صراحت بدان اشاره شده ، نقش روح در رستاخیز آینده مؤمنان است ، ولی از آنجا که رستاخیز مؤمنان با رستاخیز عیسی مقایسه شده ، می توان بر اساس این قیاس و تشابه نتیجه گرفت که رستاخیز عیسی نیز همچون رستاخیز مؤمنان به واسطه روح خدا انجام شده است .

تثلیث و مسیح شناسی

بنابر این ، پدر و روح هر دو در تجسم مسیح نقش فعال و تعیین کننده داشته اند ، بدون توجه به کار آن دو ، درک آنچه در زندگی زمینی مسیح روی داد ناممکن است . به شهادت خود عیسی ، او جدا از پدر و بدون مسح روح هیچ نمی توانست بکند . هرگونه تفسیری از زندگی عیسی که نتواند برای نقش پدر و روح تبیینی شایسته بیابد بی شک تفسیری تقلیل گر و ناقص است و با شهادت خود او مطابقت ندارد .

تثلیث و مسیح شناسی

یکی از علل غفلت از نقش فعال پدر و روح در تجسم ، عدم توجه کافی به بشریت تمام عیار مسیح  است . در تصوری که در اذهان بسیاری از مسیحیان ایرانی از عیسی وجود دارد ، بشریت او اگر کاملا از میان نرفته باشد ، بسیار رقیق شده است . عیسایی که بسیاری به او اعتقاد دارند واقعا خداست ، ولی واقعا انسان نیست . از آنجا که این عیسی فقط خداست و الوهیت او واقعا در ظرف بشری ریخته نشده و در چارچوب و محدوده های زندگی بشر عمل نمی کند ، نیاز او به رابطه با پدر و پر بودن از روح القدس نیز قابل درک نیست . از همین رو این سؤال در اذهان برخی مطرح می شود که اگر عیسی واقعا خداست ، چرا باید به دعا و راز و نیاز با پدر نیازمند باشد ؟ اگر عیسی واقعا خداست ، چرا باید به قوت روح عمل کند ؟ نکته اینجاست که در مورد نیازهای جسمی عیسی چنین مشکلی بروز نمی کند . کسی نمی پرسد : اگر عیسی خداست ، چرا باید به خوردن غذا نیازمند باشد ؟ اگر عیسی خداست چرا باید به استراحت محتاج باشد ؟ علت آن است که تا اینجا برای همه روشن است که عیسی از جسم بشری برخوردار بود و از همین رو نیازهای جسمی داشت . ولی گویی برای همه کاملا روشن نیست که عیسی از فکر و احساس و روح بشری نیز برخوردار بود و از همین رو نیازهای فکری ، احساسی و روحانی هم داشت .

در واقع ، دیدگاه بسیاری از مسیحیان ایرانی شبیه آپولیناریس است . آپولیناریس ، بدعت گذار قرن چهارم معتقد بود که عیسی از جسم و جان بشری برخوردار است ، ولی به جای روح بشری ، که دربردارنده اندیشه و حیات معنوی انسان است ، لوگوس یا شخص دوم تثلیث نشسته است جای تردید نیست که عیسای آپولیناریس به طور کامل انسان نبود ، زیرا او روح بشری نداشت . کلیسا به حق نظر آپولیناریس را رد کرد و او را بدعت گذار شمرد . بدعت او از بدعتهای عمده در تاریخ مسیح شناسی است که قرنهاست نزد کلیسا شناخته شده و مردود اعلام گردیده است . نه تنها جسم بشری داشت بلکه مانند ما از اندیشه و روح بشری نیز برخوردار بود . او به تمام معنا انسان بود ، اما انسان در کمالش ، او کاملا خدا و کاملا بشر بود ، و کلیسا بر این هر دو حقیقت پای فشرده و آنها را پاس داشته است . پسر خدا ، شخص دوم تثلیث ، در عیسی انسان شد تا کاملا در چارچوب و محدوده زندگی بشری ما زندگی کند . تنها در این صورت بود که او می توانست به نمایندگی از ما عمل کند و بشریت ما را به معنای واقعی متحول سازد . اگر بشریت عیسی رقیق شود ، یا چیزی از بشر کم داشته باشد ، او قادر به نجات ما نخواهد بود . همان گونه که اگر الوهیت او رقیق شود و چیزی از خدا کم داشته باشد ، نمی تواند ما را نجات دهد . این یکی از مهمترین اصول مسیح شناسی در تاریخ اندیشه مسیحی بوده است .

تثلیث و مسیح شناسی

اگر بشریت عیسی جدی تلقی شود ، حضور و نقش فعال پدر و روح در زندگی عیسی بیشتر قابل فهم و حتی ضروری می گردد . پسر ازلی خدا ، شخص دوم تثلیث ، انسان شد تا در محدوده های حیات بشری زندگی کند و الوهیت را به اصطلاح در قالب و ظرف بشری بریزد . او آمد تا نمونه کامل یک انسان باشد ، انسانی که واقعا صورت خداست ، یکی از مهمترین ابعاد این کمال بشری که عیسی می بایست به نمایندگی از همه انسانها بدان تحقق می بخشید ، به بعد روحانی زندگی انسان ، یعنی به کیفیت رابطه او با خدا مربوط می شد . او آمده بود تا نمونه اعلای انسانی باشد که با خدا در رابطه درست به سر می برد و هدفی را که خدا از آغاز آفرینش برای انسان داشت ، تحقق می بخشد . برای انجام این کار ، عیسی می بایست از طریق روح با پدر در ارتباط باشد و در توکل کامل بر او زندگی کند ، و این ارتباط می بایست دقیقا در چارچوب همان شرایطی که یک انسان ناگزیر از زندگی در آنهاست ، یعنی از طریق دعا و خواندن کلام خدا و غیره ، تحقق یابد . تأثیر ، نفوذ و عمل طبیعت الاهی پر بشریت عیسی می بایست به گونه ای باشد که بشریت او خدشه دار نشود . این تنها از طریق عملکرد روح امکانپذیر بود . روح القدس به عنوان بازوی اجرائی خدا و مجرای ارتباط خدا و مخلوق ، عامل ارتباط و اتصال میان مسیح و خدا ، و مجرای ریخته شدن الوهیت در ظرف بشری عیسی بود . طبیعت که با طبیعت دو شخص دیگر تثلیث یکی بود ، از طریق روح القدس بر بشریت او اثر می گذاشت و اینگونه اصالت و تمامیت طبیعت بشری او را حفظ می کرد .

تثلیث و مسیح شناسی

ولی علت شاید مهمتر که به غفلت از نقش پدر و روح در تجسم انجامیده است ، عدم درک کیفیت خاص الوهیت عیسی به عنوان شخص دوم تثلیث است . در تحلیل نهایی ، علت نقش فعال پدر و روح در زندگی پسر بر زمین نه ضرورتی بشری بلکه کیفیت و نظامی الاهی است . اگر عیسی در تمام مراحل زندگی خود به عنوان یک انسان ، از طریق روح با پدر در ارتباط بوده و هست ، این در تحلیل نهایی از آن سبب است است که او از ایام ازل به عنوان پسر خدا از طریق روح با پدر در ارتباط بوده است. به دیگر سخن ، آنچه در زندگی عیسی بر زمین روی داد صرفا رونوشت بشری رابطه ای الاهی بود که از ازل تا ابد در الوهیت برقرار بوده و هست . و از همین روست که توکل عیسی بر پدر از طریق روح نه تنها با الوهیت او در تضاد نیست بلکه سیمای بشری همان الوهیت است .

خلاصه و نتیجه گیری

درک درست آموزه تجسم در گرو شناخت درست آموزه تثلیث است . پدر ، پسر و روح القدس هر سه در رخداد عظیم انسان شدن خدا در مسیح دخیل هستند . هر آنچه مسیح بر زمین انجام می دهد ، در آن واحد محصول عمل متحد هر سه شخص تثلیث است . ولی سهم هر یک از آنها در این رخداد واحد ، متفاوت است . پسر است که طبیعت بشری به خود می گیرد و فاعل افکار ، گفتار و اعمال یک انسان ، یعنی عیسای ناصری است . ولی او همه اینها را در اطاعت از اراده و توکل بر قدرت پدری انجام می دهد که با او رابطه ای بس صمیمانه دارد و او را بابا صدا می زند ؛ پدری که او را فرستاده است ، همیشه او را محبت می کند ، همیشه با اوست ، و همیشه دعای او را می شنود ؛ پدری که کارهای خود را به او نشان می دهد ، همه چیز را به او سپرده است ، بر حقانیت او شهادت می دهد ، و او را به جلال می رساند . و پدر همه این کارها را از طریق روح خود انجام می دهد ، روحی که بر پسر قرار گرفته است و او را در تمام زندگی اش هدایت می کند و قدرت می بخشد .

برگرفته از کتاب تثلیث

نویسنده : دکتر مهرداد فاتحی

 

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp