تثلیث و نجات
مقدمه
نجات یا رستگاری در ایمان و زندگی مسیحی دارای ابعاد بسیار است . نجات ، گاه در موعظه ها به آمرزش گناهان خلاصه می شود . از زمان تأکید جنبش اصلاحات بر آموزه پارساشمردگی بر مبنای ایمان ، نگرش قضایی به رستگاری ، نه تنها به نگرش غالب بدل گردید ، بلکه در میان برخی گاه به غفلت از دیگر ابعاد کار نجاتبخش خدا در مسیح انجامید ، باید دانست که نجات ہس وسیعتر از آمرزش گناهان است ، هر چند آمرزش گناهان و پارسا شمرده شدن در پیشگاه خدا جایگاه بسیار مهمی در آن دارد .
هدف ما در این فصل نگاهی است اجمالی به نجات در پرتو اعتقاد به تثلیث . خواهیم دید که تثلیث در تار و پود نجات تنیده شده است . نجات اساسا دارای نظام و ساختاری تثلیثی است و این از آن روست که جوهر نجات عبارت است از شریک شدن در آنچه پسر خدا ( شخص دوم تثلیث ) از طریق روح القدس ( شخص سوم تثلیث ) در رابطه با پدر ( شخص اول تثلیث ) از آن برخوردار است . از همین رو ، بدون شناخت تثلیث ، درکی دقیق و ژرف از معنی و ابعاد مختلف نجات میسر نیست .
نیاز به نجات
برای درک درست و جامع نجات ، نخست باید مشکل با مشکلاتی را که انسان را نیازمند نجات می سازد ، درست درک کرد . به طور خیلی کلی ، مشکل بشر دور افتادن از هدف نخستین خدا در آفرینش انسان است که همانا شباهت و همشکلی با مسیح و در واقع هم ارث شدن با اوست . این هدف در فصول ۸ و ۹ بررسی شد . چنانکه دیدیم خدا جهان و به ویژه انسان را با این هدف آفرید که انسان مانند پسر ، محبوب خدا باشد و محبت او را در سرسپردگی ، توکل و پرستش پاسخ گوید . و این رابطه البته تنها از طریق روح القدس تحقق پذیر بود ، زیرا روح است که پدر و پسر را به هم پیوند و ارتباط می دهد . نیز همشکل مسیح شدن یعنی به عنوان صورت و تصویر خدا جلال او را منعکس کردن ، و از طریق روح در رابطه پر محبت با خدا و با مخلوقات خدا قرار گرفتن . این همان شراکت در طبیعت الاهی است که پطرس از آن سخن می گوید ( دوم پطرس ۴۰ : ۱ ) . این شراکت طبیعت از نظام و ساختاری تثلیثی برخوردار است زیرا انسان را در رابطه ای خاص با پدر ، پسر و روح قرار می دهد . ولی انسان در گناه سقوط کرد و تمامی خلقت نیز با او گرفتار فساد و تباهی شد . با سقوط در گناه و قطع رابطه با خدا ، انسان و جهان از هدف نخستین آفرینش به دور افتادند . زندگی انسان و وضعیت جهان دچار بی نظمی ، از هم گسیختگی و بی معنایی شد . اگر خدا انسان و جهان را در همین وضع رها می کرد ، سرانجامی جز نابودی کامل برای آنها وجود نمی داشت ، ولی خدا به خاطر محبت خود دست به کار احیا و بازسازی جهان شد . او در کتاب اشعیا وعده داد که آسمانی جدید و زمینی جدید خواهد آفرید ( اشعیا ۱۷ : ۶۵-۱۸ ) ، خدا از هدف نخستین خود دست نکشید بلکه در طول تاریخ ، دست به کار بازگردانیدن انسان و رسانیدن او به همان هدف آغازین شد .
همین بازسازی جهان و بازگشت به آن نظام و هدف آغازین است که در ایمان مسیحی نجات یا رستگاری نامیده می شود . این بازسازی و احیای خلقت بالطبع تنها در مسیح و په واسطه او جامه عمل می پوشد . زیرا مسیح ، چنانکه دیا ، یم ، طرح و الگو و اصل حاکم در خلق جهان | بود . بنابراین ، احیا و بازسازی خلقت و بازگشت آن به سوی هدف اولیه نیز تنها در اتحاد و یگانگی خلفت با مسیح میسر خواهد شد . همانگونه که خلق نخست در او و به واسطه او شکل گرفت ، خلقت نوین نیز در او و به واسطه او شکل می گیرد . اگر کسی در مسیح باشد خلقتی تازه است » ( دوم قرنتیان ۱۷ : ۵ ) . ولی این خلقت تازه در عمل چگونه انجام می شود ؟
اتحاد با پسر
خدا برای نجات انسان و پدید آوردن خلقتی نوین ، پیوندی در دو مرحله انجام داد . یکی از کارهایی که برای شیرین کردن میوه درختی انجام می دهند ، پیوند است . تکه ای از درختی شیرین می گیرند و آن را در جایی مناسب به درخت تلخ پیوند می زنند ، در اثر انجام این کار معجزه ای رخ می دهد . درخت تلخ ، شیرین می شود ! خدا نیز دست به انجام چنین پیوندی زد .
خدا در مرحله اول این پیوند ، بخشی از وجود خود بعنی ” پسر ” را بر پیکر درخت بشریت پیوند زد . خدا خود آن الگو ، مدل و قالب اولیه یعنی فرزند ارشد یا نخستزاده را که جهان و بویژه انسان برای انطباق با آن آفریده شده بود ، به این دنیا فرستاد . خدا در عیسای ناصری بخشی از بشریت را در این قالب ریخت و در نتیجه ، آن را به صورت این قالب تغییر داد . عیسی در زندگی ، مرگ و قیام خود ، بشریت را تبدیل کرد و متحول ساخت . در مسیح ، یک انسان خاص یعنی عیسای ناصری ، آنچه را که آدم و نسل او از دس ست داده بودند دوباره به دست آورد . بالاتر از آن ، در مسیح ، این انسان خاص به هدف عالی خدا که همانا صورت خدا بودن و همشکلی با فرزند ارشد با نخستزاده است ، به طور کامل دست یافت . طبیعت بشری عیسی در اتحاد با پسر خدا و طبیعت الاهی او ، شریک همه امتیازات و روابطی شد که او در تثلیث از آن برخوردار بود . را در سرسپردگی ، توکل و پرستش کامل پاسخ گفت . عیسای قیام کرده نخستین انسانی شد که به هدف اولیه خدا از خلقت بشر رسید .
پس در مرحله اول پیوند ، خدا نخستین درخت شیرین و اولین انسان کامل و بی عیب عیسای مسیح را به وجود آورد . در مرحله دوم پیوند ، خدا مسیح را به همه آنان که به او ایمان می آورند پیوند می زند . او مؤمنان را با مسیح متحد می سازد . جوهر نجات ، اتحاد و یگانگی ما با مسیح است . این اتحاد هم بعد قانونی دارد ، هم بعد روحانی . یعنی از یک سو بر نمایندگی قانونی مسیح به عنوان مسیحا و پسر انسان استوار است و از سوی دیگر ، بر سکونت مسیح در مؤمنان به واسطه روح القدس . این یگانگی با مسیح ، لااقل یکی از حقایقی است که پولس و یوحنا با به کار بردن اصطلاح ” در مسیح” بدان نظر دارند . هر آنچه ما تحت عنوان نجات دریافت و تجربه می کنیم ، در مسیح ” یعنی در اتحاد با او از آن ما می شود . ما در واقع شریک مسیح می شویم . این همان هم ارث شدن با مسیح ( رومیان ۱۷ : ۸ ) و شراکت با پسر خداست ( اول قرنتیان ۹ : ۱ ) .
ماهیت تثلیثی نجات از همین جا نشأت می گیرد . موهبتهای مختلفی که تحت عنوان نجات نصیب ایمانداران می شود ، صرف هدایایی نیستند که خدایی واحد از سر محبت و رحمت ، ولو به خاطر مرگ مسیح بر صلیب ، به مؤمنان می بخشد . بلکه همه این موهبتها نتیجه شریک شدن در امتیازات ، صفات ، و رابطه خود پسر از طریق روح با پدر است . به دیگر سخن ، هر یک از موهبتهای نجات از سه مؤلفه برخوردارند که آنها را در ارتباط با پدر ، پسر و روح تعریف می کنند . هر یک از سه شخص تثلیث در تعیین ماهیت همه این برکات ، و تحقق شان در عمل ، نقش دارند .
شراکت در وقایع بنیادین زندگی مسیح
در نتیجه اتحاد با مسیح ، شخص اولا در وقایع بنیادین زندگی مسیح شریک می شود . آنچه مسیح انجام داد و تجربه کرد ، به نمایندگی از کسانی بود که به او ایمان می آورند و با او یکی می شوند . این نمایندگی بر بشریت واقعی او متکی بود و هست . پسر ازلی خدا بشریت را به معنایی واقعی به خود گرفت و با آن یگانه شد . و هر آنچه انجام داد در اتحاد با طبیعت بشری و به نمایندگی از نسل بشر انجام داد . از همین رو ، همه کسانی که به او ایمان می آورند و کار او را برای خود می پذیرند ، در هر آنچه او کرد سهیم می شوند.
کلام خدا به ما نشان می دهد که مؤمنان به مسیح در مرگ او شریک می شوند . پولس رسول می گوید : « زیرا می دانیم آن انسان قدیمی که ما بودیم با مسیح بر صلیب شد » ( رومیان ۶۰۶ ) . و در جای دیگر می گوید : با مسیح بر صلیب شده ام و دیگر من نیستم که زندگی می کنم بلکه مسیح است که در من زندگی می کند » ( غلاطیان ۲۰ : ۲ ) . مسبح نه تنها مجازات گناهان ما را بر خود گرفت بلکه بشریت کهنه ما را نیز که اسیر گناه و مرگ بود با خود بر صلیب برد .
به علاوه ، مسیحیان در قیام مسیح با او یگانه و شریکند . مسیح در قیام خود از مردگان انسانی نوین به وجود آورد . و مسیحیان در اتحاد با مسیح و قیام او ، از این انسان نوین برخوردار می شوند . از همین روست که پولس می گوید خدا به خاطر رحمت عظیم خود ما را ، زمانی که در نافرمانیهای خود مرده بودیم ، با م یخ زنده کرد » ( افسسیان ۵ : ۲ ) ، و از همین روست که پطرس می گوید : « سپاس بر خدا و پدر خداوند ما عیسای مسیح که از رحمت عظیم خود ، ما را به واسطه رستاخیز عیسای مسیح تولدی تازه بخشید » ( اول پطرس ۳۰۱ ) .
ولی اتحاد ما با مسیح از این هم فراتر می رود و صعود و جلال یافتن او را نیز شامل می شود . پولس می گوید که خدا ما را با مسیح صعود داده و در جایهای آسمانی نشانیده است ! آن که از آن مسیح است در اتحاد با او از مقامی بس والا برخوردار گردیده و بالاتر از همه ریاستها و قدرتها بر دست راست خدا نشانیده شده است ( افسسیان ۶ : ۲ ؛ کولسیان ۱۰۳-۳ ) . مسیحی در اتحاد با مسیح سلطنت آغاز کرده است ؛ ولی این هنوز کامل نیست کمال نهایی زمانی خواهد بود که مسیح در جلال خود بازگردد . آنگاه ما نیز همراه او در جلال ظاهر خواهیم شد ( کولسیان ۴۰۳ ) . بنابر این ، یگانه شدن با وقایع بنیادین زندگی مسیح ، پایه و اساس نجات را تشکیل می دهد .
برگرفته از کتاب تثلیث
نویسنده : دکتر مهرداد فتاحی