دعوت اعتراف به مسیح

دعوت اعتراف به مسیح

دعوت اعتراف به مسیح

به ما حکم شده است که نه تنها در نهان مسیح را پیروی کنیم ، بلکه در جمع نیز به او اعتراف نماییم . این کافی نیست که ما خود را در نهان انکار کنیم در حالی که او را در جمع انکار می نماییم . مسیح گفت : زیرا هر که در این فرقه زناکار و خطا کار از من و سخنان من شرمنده شود پسر انسان نیز وقتی که با فرشتگان مقدس در جلال پدر خویش آید از او شرمنده خواهد گردید ، ( مرقس ۱۳:۸ ) ، « پس هر که مرا پیش مردم اقرار کند من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است او را اقرار خواهم کرد . اما هر که مرا پیش مردم انکار کند من هم در حضور پدر خود که در آسمان است او را انکار خواهم کرد . » ( متی ۳۳,۳۲:۱۰ )

همین واقعیت که عیسی به ما خاطر نشان ساخت که از اعتراف ایمان مان به او شرمنده نباشیم ، بیانگر این موضوع است که او می دانست که ما وسوسه خواهیم شد تا از اعتراف به او شرمنده شویم و این واقعیت که او کلمات این فرقه زناکار و خطاکار » را به کار برد ، همچنین بیانگر این امر است که او از علت این شرمندگی نیز آگاه بود . او مشخصا از پیش می دید که کلیسای او جنبشی خواهد بود که در جهان در اقلیت قرار خواهد داشت و به این جمع کوچک که علیه اکثریت قرار دارند باید جرأت و دلیری بخشید ، مخصوصا اگر این جمع کوچک اقلیتی عامه پسند و مقبول نیز نباشند و اشخاص به طور طبیعی به سوی آنها گرایش نداشته باشند .

دعوت اعتراف به مسیح

با وجود این ، نمی توان از اعتراف علنی به مسیح خودداری کرد . پولس می گوید که این امر یکی از شرایط نجات است و به منظور نجات ، نه تنها باید در قلب ایمان بیاوریم ، بلکه باید به لب نیز اعتراف کنیم که عیسی خداوند است : « چونکه به دل ایمان آورده می شود برای عدالت و به زبان اعتراف می شود به جهت نجات ممکن است پولس رسول در اینجا اشاره به تعمید داشته باشد . یقینا شخص پس از ایمان آوردن باید تعمید یابد زیرا به وسیله این عمل از یکسو نشانه ای مرئی از مهر شدن و طهارت درونی و حیات جدید در مسیح را می یابد و از سوی دیگر در حضور دیگران تصدیق می کند که به عیسای مسیح به عنوان منجی و خداوند خود ایمان دارد .

اما شهادت علنی شخص مسیحی با تعمید خاتمه نمی پذیرد . او باید در پی این باشد که دوستان و خانواده ، او را به خصوص به وسیله زندگی عملی اش به عنوان مسیحی بشناسند و باید در زمان مناسب فرصتی برای شهادت پیدا کند . در عین حال شخص مسیحی باید شخصی صادق و فروتن باشد و با اشتباهات ناشیانه در زندگی خصوصی دیگران دخالت نکند ، همچنین باید به کلیسا بپیوندد و در محل کار یا تحصیل خود با مسیحیان دیگر مشارکت داشته باشد و هنگامی که لازم شد تا مسیحی بودن خود را اعتراف کند ، از بیان آن بیمی نداشته باشد و با دعا و نمونه بودن و شهادت دادن در پی این باشد که دوستانش را به سوی مسیح بیاورد .

انگیزه ها

آنچه مسیح طلب می کند دشوار و گران است اما دلایلی که او ارائه می دهد ما را به قبول آنها متقاعد می سازد . در واقع اگر به طرز جدی ، تسلیم کاملی را که او از ما طلب می کند مورد سنجش و بررسی قرار دهیم ، احتیاج به این انگیزه های نیرومند خواهیم داشت .

دعوت اعتراف به مسیح

نخستین انگیزه ، انگیزه صیانت نفس و حفاظت از خود می باشد .

زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد ، آن را از دست خواهد داد ؛ اما هر که به خاطر من و به خاطر انجیل جان خود را از دست بدهد ، آن را نجات خواهد داد . انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببرد اما جان خود را ببازد ؟ » ( مرقس ۳۵:۸-۳۷ )

بسیاری از اشخاص از این امر به شدت وحشت دارند که اگر خودشان را تسلیم مسیح سازند ، چیزهای بسیاری را از دست خواهند داد . آنها فراموش می کنند که عیسی به این جهان آمد تا آنها بتوانند حیات پابند و آن را زیادتر حاصل کنند. و فراموش می کنند که هدف عیسی ، غنی ساختن آنها است نه فقیر کردن شان ، او آزادی کامل را به آنها عطا می کند .

البته هنگامی که از مسیح اطاعت می کنیم چیزهایی را از دست می دهیم . قبلا خودمحوری و گناه را که باید ترک شوند مورد بررسی قرار دادیم . ممکن است بعضی از دوستان مان را نیز از دست بدهیم . اما ارزش و غنای پاداشی که دریافت می کنیم بسی بیشتر از چیزهایی است که از دست می دهیم . تناقض گیج کننده تعلیم و تجربه مسیحی این است که اگر در پیروی مسیح خود را از دست بدهیم ، آن را عملا به دست آورده ایم انکار نفس واقعی در حکم یافتن واقعی خویشتن است . زندگی کردن برای خود دیوانگی و انتحار است و زندگی کردن برای خدا حکیمانه و حیات بخش ، تا زمانی که این خواست را نداشته باشیم که خود را در خدمت به مسیح و اطرافیانمان فدا کنیم ، حقیقتا خودمان را نخواهیم یافت .

دعوت اعتراف به مسیح

عیسی برای اینکه این حقیقت را قابل قبول سازد ، حیات انسان و کل جهان را در برابر هم قرار داد . او سپس پرستش تاجر منشانه ای را در مورد سود و زیان مطرح کرد . او سؤال کرد : « فرض کنید شما همه جهان را سود ببرید و جان خود را ببازید ، در نهایت چه نفعی برده اید ؟ » او در پایین ترین سطح نگرشی منفعت طلبانه بحث می کرد و نشان می داد که پیروی او بدون شک به معنای دستیابی به بهترین منفعت ممکن در این داد و ستد می باشد . زیرا با پیروی او ، خود را در می یابیم در حالی که چسبیدن به خود و خودداری از پیروی او ، علی رغم همه آن چیزهایی که می توانیم به دست آوریم ، به معنای هلاک کردن خود و از دست دادن ابدیت است . چرا چنین است ؟ یک چیز واضح است و آن این است که ما نمی توانیم همه دنیا را به دست آوریم ، از سوی دیگر اگر هم آن را به دست آوریم ، این تملک پایدار و ابدی نیست . گذشته از همه اینها اگر هم این تملک پایدار و ابدی باشد ما را ارضا نمی کند . « آدمی چه چیز را به عوض جان خود بدهد . هیچ چیز قابل مقایسه با ارزش جان انسان نیست . البته می ارزد که انسان مسیحی باشد اما گویا برای مسیحی نبودن ، باید بهای سنگین تری پرداخت و این امر به قیمت از دست دادن جان تمام می شود . دومین انگیزه تسلیم به مسیح ، دیگران می باشند . ما نه فقط برای آنچه به دست می آوریم بلکه برای آنچه می توانیم به دیگران بدهیم ، مطیع مسیح می شویم . هر که جان خود را به جهت انجیل بر باد دهد آن را برهاند . زیرا معنای به خاطر انجیل به خاطر اعلان آن به دیگران » است . قبلا متوجه شدیم که نباید به خاطر مسیح و سخنان او شرمنده شویم بلکه باید به او افتخار کنیم و بخواهیم خبر خوش او را به دیگران اعلان کنیم بسیاری از ما به خاطر مصیبت دل خراش و آشفته حاکم بر جهان پریشان خاطر هستیم . مسئله بقای خودمان نیز زیر سؤال است ، شهروند عادی غالبا احساس می کند که در تار عنکبوت سیاست قربانی شده است و با پیچ و مهره ای بی هویت در نظام جامعه مدرن می باشد . اما شخص مسیحی نباید تسلیم این ضعف و زبونی شود زیرا عیسای مسیح پیروان خود را نمک جهان » و نور جهان » می نامد ، قبل از اختراع یخچال ، نمک عمدتا به عنوان عاملی بازدارنده به کار می رفت و باعث جلوگیری از فساد ماهی با گوشت می شد . بنابر این مسیحیان باید با تلاش و کمک خود در حفظ معیارهای اخلاقی و تأثیر بر افکار عمومی و با حفاظت از اجرای عادلانه قانون ، از انحطاط جامعه جلوگیری کنند ، مسیحیان به عنوان نور جهان باید بگذارند نورشان بر دیگران بتابد . آنها در عیسای مسیح راز محبت و آرامش ، راز حفظ و برقراری روابط انسانی و قدرت تحول اشخاص را یافته اند و باید آن را با دیگران در میان بگذارند . بهترین چیزی که شخص می تواند به جهان عطا کند این است که چون مسیحی زندگی کند ، خانواده مسیحی تشکیل دهد و نور انجیل عیسای مسیح از او بدرخشد.

دعوت اعتراف به مسیح

و بالاخره بزرگترین انگیزه ، پیروی به خاطر مسیح است : « هر که جان خود را به خاطر من بدهد آن را برهاند . » وقتی از ما خواسته می شود کار دشواری انجام دهیم ، تمایل ما به انجام این کار عمدتا بستگی به این دارد که تقاضا کننده کیست . اگر این تقاضا از سوی کسی شود که به او مدیون و مقروض هستیم ، از انجام دادن این کار خوشحال می شویم . به همین علت نیز درخواست مسیح از ما این چنین جذاب و مؤثر است . او از ما می خواهد خودمان را انکار کنیم و او را به خاطر خودش پیروی کنیم .

یقینا به همین دلیل است که او انکاری را که از ما می طلبد با عنوان برداشتن صلیب تبیین می کند . او بیش از آنچه به ما داد ، از ما نمی طلبد . او در مقابل صلیب ، صلیب می طلبد . ما در وهله اول باید او را برای آنچه داد پیروی کنیم که برای آنچه به او می دهیم یا آنچه او خواهد داد . او خودش را داد ، آیا چیزی با ارزش تر از این برای ما وجود دارد ؟ او حتی چیزی بیش از وجود خود را داد . هنگامی که او به میان ما آمد ، جلال پدر آسمانی ، مصونیت و آسیب ناپذیری در آسمان و پرستش شدن توسط فرشتگان بی شمار را ترک کرد . او فروتن شد و طبیعت انسانی به خود گرفت ، در اصطبل به دنیا آمد ، در کارگاه نجاری مشغول به کار شد ، با ماهیگیران ساده دوست شد ، بر صلیب جان داد و گناهان جهان را بر خود گرفت .

تنها نگاهی به صلیب می تواند ما را به انکار نفس و پیروی او وا دارد . صلیب های کوچک ما تحت الشعاع صلیب او قرار گرفته اند . اگر تنها نگاهی گذرا به عظمت محبت او بیندازیم و دریابیم که او در حالی که مستحق داوری کردن بود ، متحمل چنین خواری و رنجی شد ، آنگاه تنها یک انتخاب برای ما باقی می ماند . چگونه می توانیم شخصی را که اینچنین ما را دوست دارد رد نماییم یا انکار کنیم ؟

اگر شما از نظر اخلاقی سست هستید به نصیحت من گوش فرا دهید و از رفتن به سوی مسیحیت خودداری کنید . اگر می خواهید زندگی راحت طلبانه ای با تسلیم به هوای نفس داشته باشید هر کاری بکنید مسیحی نخواهید شد . اما اگر می خواهید زندگی تان سرشار از خود یابی و منطبق با طبیعتی باشد که خدا به شما داده است و اگر می خواهید زندگی تان پر از حوادثی باشد که با خدمت به عیسی و دیگران حاصل می شود ، و اگر می خواهید زندگی تان با بیان احساس عمیق سپاسگزاری و قدردانی از کسی که حس می کنید جان خود را برای شما از دست داده است بگذرد ، پس باید به شما اصرار کنم که زندگی خود را بدون قید و شرط و تأخیر ، به نجات دهنده و خداوند خود عیسای مسیح تسلیم کنید .

دعوت اعتراف به مسیح

دعوت تو طی قرون تاریک صریح بوده است . از من خواسته ای که صلیب خود را بردارم ترا پیروی کنم و هر روز نفس خود را انکار نمایم . و سرسختانه علیه خود فریاد برآورم بر صلیب طبیعت خودسر من علیه دعوت تو به عصیان برمی خیزد . همسرایان متکبر دوزخ در ستایش غیظ و نفرت دمادم خروشان بندگیم ،متحد شده اند ، مبادا تسلیم شوم.

جهان با نگریستن به صلیب من باید درنگ کند و مرا استهزا نماید

انتخاب دیگری ندارم ولی کماکان برای پیروی از تو عناد می کنم و بس آهسته تر از مجوسیان ره می سپرم ، زیرا ستاره ای ندارم .

و با این حال باز مرا می خوانی . صلیب تو صلیب مرا در خود می گیرد و این اندیشه مرا که در آمدن به سوی تو بسیاری چیزها را از دست خواهم داد به دستاورد و منفعتی بس گران قیمت تبدیل می کند .

عیسای مصلوب ، نزد تو زانو می زنم صلیب خود را بر دوش نهاده و نفس خود را انکار کرده ام و به خاطر عشق به تو و انسانها ، جان خود را هلاک کرده و هر روزه صمیمانه ترا پیروی می نمایم .

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

دانلود کتاب مسیحیت چیست؟

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp