رستاخیز عیسی مسیح

رستاخیز عیسی مسیح

رستاخیز عیسی مسیح

ما ادعاهای خارق العاده مسیح و نیز شخصیت وارسته ای را که او ارائه کرد بررسی کردیم . حال شواهد تاریخی را در مورد رستاخیز او از مردگان مورد بررسی قرار خواهیم داد .

یقینا اگر رستاخیز مسیح حقیقت داشته باشد دارای اهمیت بسیاری است اگر عیسای ناصری از مردگان برخاسته باشد ؛ بنابراین بحث درباره او چیزی ورای بحث در مورد شخصیتی خاص می باشد . موضوع ، بقای روحانی و قیام جسمانی او نیست بلکه کلا پیروزی او بر مرگ و رستاخیز او به مرحله نوینی از هستی مطرح است . ما شخص دیگری را که چنین تجربه ای داشته باشد نمی شناسیم . برخورد انسان معاصر با این مسئله همانند برخورد فیلسوفان آتنی با موعظه پولس ، شکلی استهزاء آمیز دارد . در اعمال رسولان نوشته شده است : چون ذکر قیامت مردگان شنیدند بعضی استهزاء کردند .

استدلال ما بدین شکل نیست که رستاخیز او الوهیت او را ثابت می کند بلکه موضوع این است که رستاخیز او با الوهیتش سازگار و هماهنگ است . از شخصی که طبیعتی ماورای طبیعی دارد انتظار می رود که ورود و خروج او به جهان نیز به شکلی ماورای طبیعی صورت بگیرد . این امر حقیقتی است که عهد جدید تعلیم می دهد و در نتیجه آن چیزی است که کلیسا همواره به آن اعتقاد داشته است . تولد مسیح به شکلی طبیعی صورت گرفت ولی لقاح او ماورای طبیعی بود . مرگ او طبیعی بود ولی رستاخیزش به شکلی ماورای طبیعی صورت گرفت . لقاح و رستاخیز ماورای طبیعی مسیح الوهیتش را ثابت نمی کنند بلکه با آن هماهنگ و سازگارند .

رستاخیز عیسی مسیح

عیسی همواره هنگامی که به مرگ خود اشاره می کرد رستاخیز خود را نیز در پی آن ذکر می کرد و از آن به عنوان آیت نام می برد . پولس در ابتدای نامه خود به رو میان می نویسد : « که عیسی پسر خدا به قوت معروف گردید از قیامت مردگان ، و در نخستین موعظه های رسولان که در اعمال ذکر شده است رسولان مرتبا تأکید می کردند که خدا محکومیت انسان را باطل ، و پسر خویش را تصدیق کرده است .

لوقا که به عنوان مورخی دقیق و نکته سنج شناخته شده است در مورد رستاخیز عیسی می گوید که « دلایل بسیاری در اثبات آن وجود دارند . توماس آرنولد می گوید رستاخیز مسیح قطعی ترین واقعیت تاریخ است . ولی ممکن است واقعیت مسئله تا این حد برای ما محسوس نباشد ولی بسیاری از محققین بی غرض تصدیق کرده اند که شواهد رستاخیز مسیح بسیار قوی اند . برای مثال سر ادوارد کلارک به کشیش ای ، ل ماکاسی می نویسد :

به عنوان وکیل درباره شواهدی که در مورد وقایع صبح یکشنبه رستاخیز وجود دارد تحقیقات مفصلی انجام داده ام . به نظر من این شواهد قطعی اند و من بارها در دادگاه عالی موفق به اثبات مواردی شده ام که بر مبنای شواهدی بوده اند ضعیف تر از آنچه در اناجیل ذکر شده است . استنتاجات بر اساس شواهد حاصل می شوند . و شهادت راستین همواره غیرتصنعی و عادی و بی پیرایه می باشد . شواهدی که اناجیل برای رستاخیز مسیح ارائه می دهند از این نوع می باشند و من به عنوان وکیل آنها را به عنوان شهادت اشخاصی راستگو می پذیرم که قادر به اثبات ادعای آنها می باشد .

رستاخیز عیسی مسیح

این شواهد کدامند ؟ ما تلاش می کنیم آنها را در چهار گروه تقسیم بندی کنیم .

بدن ناپدید شده

روایات رستاخیز مسیح در هر چهار انجیل با بازدید چند زن از آشنایان مسیح از قبر او آغاز می شود . آنها هنگامی که به قبر رسیدند ، با دیدن اینکه بدن خداوند ناپدید شده است مبهوت و متحیر شدند.

مدت کوتاهی پس از آن ، رسولان در مورد اینکه عیسی از مردگان برخاسته است ، موعظه های خود را آغاز کردند . این حقیقت موضوع اساسی پیام آنها بود . اما اگر جسد مسیح در قبر یوسف ، که در فاصله کوتاهی از آنها قرار داشت ، باقی می بود آنها نمی توانستند از مردم انتظار داشته باشند که به سخنان آنها ایمان بیاورند . این قبر ، خالی بود و بدن مسیح ناپدید شده بود . در مورد این واقعیت هیچ شکی نمی تواند وجود داشته باشد . مسئله این است که این واقعیت را چگونه باید توجیه و تبیین کرد .

نخستین نظریه ای که در این مورد وجود دارد این است که زنان اشتباها به سراغ قبر دیگری رفتند . هوا تاریک بود و آنها از شدت ناراحتی و غم ، آشفته و سردرگم بودند و بنا بر این نظریه ، آنها به راحتی می توانستند دچار اشتباه شوند .

این گفته ها جالب به نظر می رسند اما قادر نیستند در برابر سؤالات ما تاب بیاورند . نخست باید گفت که هوا کاملا تاریک نبوده است . این صحیح است که یوحنا می گوید زنان هنگامی بر سر قبر آمدند که « هوا هنوز تاریک بوده ولی این گفته در پرتو دیگر روایات اناجیل روشن تر می شود .

در منی ۱:۲۸ آمده است : « در هنگام فجر، و لوقا می نویسد : « هنگام سپیده صبح ، و مرقس نیز واضحا می نویسد : وقت طلوع آفتاب .

رستاخیز عیسی مسیح

علاوه بر این ، این زنان ابله نبودند . لااقل دو تن از آنها خود دیده بودند که یوسف و نیقودیموس بدن را کجا گذاشتند . آنها حتی شاهد کل مراسم تدفین نیز بودند و در مقابل قبر نشسته بودند . این دو زن ( مریم مجدلیه و مریم مادر عیسی ) در حالی که حنوط به همراه خود داشتند و زنان دیگر نیز آنها را همراهی می کردند هنگام طلوع آفتاب بازگشتند . بنابراین اگر یکی از آنها در مورد راهی که به قبر منتهی می شد ، و یا خود قبر ، دچار اشتباه می شد ، دیگران اشتباه او را تصحیح می کردند ، و اگر مریم مجدلیه نخستین بار اشتباها به سر قبر دیگری رفته بود ، دیگر نمی توانست مجددا در روشنایی کامل صبح و هنگامی که در باغ در حالتی مردد بود و عیسی را ملاقات کرد ، بار دیگر اشتباهش را تکرار کند .

همچنین تنها احساسات صرف ، آنها را به سوی قبر نکشانده بود . آنها آمده بودند تا مأموریتی را انجام دهند . آنها قصد داشتند تا عمل تدهین بدن خداوند خود را کامل سازند زیرا دو روز قبل به خاطر نزدیک شدن روز سبت این عمل را شتاب زده انجام داده بودند . این زنان فداکار و وظیفه شناس اشخاصی نبودند که به سادگی فریب بخورند یا از انجام وظیفه ای که بر عهده داشتند دست بشویند . علاوه بر همه اینها اگر آنها نیز دچار اشتباه می شدند ، آیا یوحنا و پطرس که برای مطمئن شدن از سخنی که شنیده بودند به سوی قبر دویدند و نیز اشخاص دیگری که بدون شک بعد آمدند و در میان آنها یوسف و نیقودیموس را نیز می توان نام برد می توانستند دچار اشتباه شوند ؟

دومین نظریه ، همانا نظریه از حال رفتن مسیح است . کسانی که چنین نظری دارند ، بر این باورند که مسیح بر صلیب نمرد بلکه از حال رفت . او سپس در قبر به هوش آمد و آنجا را ترک کرد و خود را به شاگردان ظاهر کرد .

این نظریه با مشکلات بسیاری روبه رو می شود و بسیار گمراه کننده است و شواهد کاملا با آن در تضادند . پیلاطس از مرگ زودهنگام مسیح واقعا متعجب شده بود ، اما هنگامی که اجازه حمل جسد مسیح را از صلیب به درون قبر صادر کرد ، از گفته یوزباشی در مورد مرگ مسیح کاملا مطمئن بود . یوزباشی نیز از مرگ او کاملا مطمئن بود زیرا هنگامی که یکی از لشکریان به پهلوی او نیزه زد که در آن ساعت خون و آب بیرون آمد در آنجا حضور داشت . بنابراین یوسف و نیقودیموس بدن عیسی را از صلیب پایین آوردند ، آن را در کفنی پیچیده و درون قیر تازه یوسف گذاشتند .

رستاخیز عیسی مسیح

آیا می توانیم باور داشته باشیم که عیسی در این مدت در حالت بیهوشی بوده است ؟ آیا عیسی پس از تحمل سختی و رنج محاکمه و تمسخر و شلاق خوردن و سپس مصلوب شدن ، می توانست مجددا نیروی خود را باز یابد و بدون در نظر گرفتن نگهبانان عمل فوق انسانی جابه جایی سنگ قبر را که در دهانه قبر قرار گرفته بود انجام دهد و پس از پشت سر گذاشتن همه این موانع آیا می توانست ضعیف و گرسنه و تشنه بر شاگردان خود ظاهر شود و این تأثیر را بر آنها بگذرد که بر مرگ غلبه یافته است ؟ آنگاه ادعا کند که مرده و برخاسته است و آنها را به سراسر دنیا بفرستد و به ایشان وعده دهد که تا انقضای عالم همراه ایشان خواهد بود ؟ و آیا می توانست به مدت ۴۰ روز در مکانی پنهان شود و گاهی در موقعیت های خاص به شکلی غیر مترقبه ظاهر شود و در نهایت ، بدون هیچ تفسیر و توجیهی ناپدید گردد ؟ چنین نظریه ای از بی ایمانی توما نیز باورنکردنی تر می نماید .

نظریه ،سومی نیز وجود دارد که می گوید دزدان جسد عیسی را ربودند . برای این نظریه نیز شواهد کافی موجود نیست . این نظریه توضیح نمی دهد که چگونه دزدان نگهبانان روم را اغفال کردند و همچنین معلوم نیست چرا باید دزدان بدن مسیح را بر می داشتند و کفن او را برجای می گذاشتند . همچنین انگیزه های احتمالی را که آنها می توانستند برای این عمل خود داشته باشند روشن نمی سازد .

نظریه چهارمی نیز وجود دارد که می گوید شاگردان بدن مسیح را به سرقت بردند . متی می گوید که این شایعه ای است که یهودیان آن را رواج داده اند . منی شرح می دهد که چگونه پس از اینکه پیلاطس به یوسف اجازه برداشتن بدن مسیح را داد ، هیئتی از رؤسای کاهنان و فریسیان نزد او آمدند و به او گفتند :

ای آقا ما را یاد است که آن گمراه کننده وقتی که زنده بود گفت بعد از سه روز بر می خیزم . پس بفرما قبر را تا سه روز نگاهبانی کنند مبادا شاگردانش در شب آمده او را بدزدند و به مردم گویند که از مردگان برخاسته است و گمراهی آخر از اول بدتر شود . » ( متی ۶۳:۲۷ و ۶۴ )

رستاخیز عیسی مسیح

پیلاطس با آنها موافقت کرد و گفت : « قبر را چنانکه دانید محافظت کنید ، و یهودیان سنگ را مختوم ساخته قبر را با کشیکچیان محافظت کردند . متی در ادامه شرح خود می گوید که چگونه نگهبانان و سنگ قبر نتوانستند از وقوع رستاخیز جلوگیری کنند و پس از آن به شهر رفتند تا رؤسای کاهنان را از آنچه که اتفاق افتاده بود آگاه سازند . پس از مشورت ، آنها به نگهبانان رشوه دادند و گفتند :

بگویید که شبانگاه شاگردانش آمده وقتی که ما در خواب بودیم او را دزدیدند و هرگاه این سخن گوشزد والی شود همانا ما او را برگردانیم و شما را مطمئن سازیم . ایشان پول را گرفته چنانکه تعلیم یافتند کردند و این سخن تا امروز در میان یهود منتشر است .

اما این توجیه نیز قانع کننده به نظر نمی رسد . آیا ممکن است نگهبانان مخصوص ، چه یهودی چه رومی ، در هنگام انجام وظیفه و پاسداری در تمام مدت در خواب باشند ؟ و اگر آنها بیدار بوده اند ، زنان چگونه ایشان را پشت سر گذاشته اند و سنگ را غلطانیده اند ؟

حتی اگر بپذیریم که شاگردان موفق شدند بدن خداوند را بردارند ، یک بررسی روانشناسانه کافی است تا این نظریه را بی اعتبار سازد . ما از بخش نخست کتاب اعمال رسولان دریافتیم که نخستین موعظه های رسولان بر رستاخیز مسیح متمرکز شده بود . آنها می گفتند : « شما او را کشتید ولی خدا او را بر خیزانید و ما شاهدان او هستیم . آیا می توانیم بپذیریم که آنها ادعای چیزی را داشتند که می دانستند آشکارا دروغ است ؟ اگر آنها بدن مسیح را دزدیده بودند ، موعظه رستاخیز مسیح تبدیل به انتشار دروغی آشکار و ساختگی می شد . آنها نه تنها این حقیقت را موعظه می کردند بلکه به خاطر آن رنج می کشیدند . آنها آماده بودند برای این افسانه زیبا به زندان بروند ، شلاق بخورند و حتی بمیرند .

این امر معقول به نظر نمی رسد و آنقدر نامحتمل است که عملا غیر ممکن به نظر می رسد . لااقل یک واقعیت در اناجیل و اعمال رسولان واضح است و آن این است که رسولان اشخاص صادق و راستگو بی بودند . اگر مایلید می توانید آنها را اشخاصی فریب خورده پینگارید اما آنها اشخاصی نبودند که دیگران را فریب بدهند ، شهیدان و ریاکاران را نمی توان در یک سطح قرار داد .

پنجمین فرضیه ای که در مورد ناپدید شدن بدن مسیح وجود دارد و از فرضیه های دیگر کمتر نامعقول به نظر می رسد ( هر چند فرضیه است ) این است که سران رومی و یهودی بدن عیسی را تحت حفاظت خود قرار دادند . آنها یقینا برای انجام این کار انگیزه های کافی داشتند . آنها شنیده بودند که عیسی در مورد رستاخیز سخن گفته است و از به وجود آمدن جنجالی بزرگ وحشت داشتند . بنابراین برای جلوگیری از شیادی و جنجال ، برای احتیاط بدن عیسی را تحت حفاظت خود گرفتند .

رستاخیز عیسی مسیح

اما هنگامی که این نظریه مورد بررسی قرار می گیرد ، طرحی که برای بازسازی این واقعه ارائه می گردد استوار نمی ماند . قبلا مشاهده کردیم که فقط چند هفته پس از مرگ عیسی ، مسیحیان با قوت رستاخیز او را موعظه می کردند . اخبار به سرعت منتشر می شد ، نهضت نوین ناصری می رفت که به عنوان تهدیدی مخرب علیه امنیت ملی قوم یهود مطرح شود و صلح و آرامش اورشلیم را مختل سازد . یهودیان از خیل اشخاصی که مسیحی می شدند و رومیان نیز از آشوبگران واهمه داشتند . سران می توانستند در مقابل آنها دست به اقدامی بدیهی بزنند . آنها می توانستند جسد او را به نمایش بگذارند و در مورد آن بیانیه ای نیز صادر کنند.

اما در مقابل آنها ساکت و خاموش باقی ماندند و به خشونت متوسل شدند . آنها رسولان را دستگیر کردند ، شلاقشان زدند ، زندانی شان کردند ، به آنها افترا زدند ، علیه شان توطئه چیدند و آنها را کشتند . اما اگر آنها جسد بی جان عیسی را در اختیار داشتند همه این اعمال کاملا بی مورد بود . کلیسا بر پایه رستاخیز بنا شده است . اگر ثابت می شد که رستاخیزی صورت نگرفته است کلیسا متلاشی می شد . اما آنها قادر به انجام این کار نبودند زیرا بدن عیسی اختیار آنها نبود . سکوت سران یهودی و رومی همچون شهادت رسولان دلیلی واضح در مورد رستاخیز مسیح است .

همه این موارد نظریاتی بودند که اشخاص به وجود آورده اند تا بتوانند قبر خالی و ناپدید شدن بدن مسیح را به شکلی توجیه کنند . هیچ یک از آنها قانع کننده نیستند و برای هیچ یک از آنها مدرکی تاریخی وجود ندارد . پس به علت فقدان تفسیر و توجیهی قانع کننده ، می توانیم از همه این گزینه ها صرف نظر کنیم و وقایع نگاری ساده و معقول اناجیل را در توضیح اتفاقات روز یکشنبه بپذیریم . بدن عیسی توسط انسانها ناپدید نشد بلکه توسط خدا برخیزانیده شد .

برگرفته از کتاب مبانی مسیحیت

نویسنده : جان استات

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp