شفای مفلوج

شفای مفلوج

شفای مفلوج

بعد از چند روز عیسی به کفر ناحوم بر برگشت و به همه خبر رسید که او در منزل است . عده زیادی در آنجا جمع شدند ، به طوری که حتی در جلوی در خانه هم جایی نبود و عیسی پیام خود را برای مردم بیان می کرد . عده ای مرد مفلوجی را که به وسیله چهار نفر حمل می شد ، نزد او آوردند . اما به علت زیادی جمعیت ، نتوانستند او را نزد عیسی بیاورند . پس سقف اتاقی را که عیسی در آنجا بود ، برداشتند و وقتی آنجا را باز کردند مرد مفلوج را در حالی روی تشک خود خوابیده بود ، پایین گذاشتند . عیسی وقتی ایمان ایشان را دید ، به مرد مفلوج گفت : « ای فرزند ، گناهان تو آمرزیده شد . »

شفای مفلوج

چند نفر از علمای یهود که آنجا نشسته بودند ، پیش خود فکر کردند : « چرا این شخص چنین می گوید ؟ این کفر است . چه کسی جز خدا می تواند گناهان را بیامرزد ؟ »  عیسی فورا فهمید آنها چه افکاری در دل خود دارند . پس به آنها فرمود : چرا چنین افکاری را در دل خود راه می دهید ؟ آیا به این مفلوج گفتن گناهانت آمرزیده شد ، آسانتر است یا گفتن تشک خود را بردار و راه برو ؟ اما تا شما بدانید پسر انسان در روی زمین حق آمرزیدن گناهان را دارد . به آن مفلوج فرمود : به تو می گویم برخیز ، تشک خود را بردار و به خانه برو . او برخاست و فوراً تشک خود را برداشت و در برابر چشم همه خارج شد . همه بسیار تعجب کردند و خدا را حمد کنان می گفتند :ما تا به حال چنین چیزی ندیده ایم .

مرقس 2 : 1 _ 12

 

اینستاگرام

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp