عزیزان، این آخرین قسمت از سفر ماست. در این مجموعه بر آن بودیم تا طرحی از آیات مرتبط با محبت را در آیینهٔ کتاب مقدس پیش روی شما نهیم. در این بخش، به موضوع «نهایت محبت» خواهیم پرداخت.
بهنظرتان آیا میشود برای محبت نهایتی تصور کرد؟ البته حرفزدن در این خصوص قدری سخت است؛ زیرا معیارها متفاوت هستند. شاید دیده باشید که وقتی از بچهها سؤال میشود که مثلاً پدر یا مادر خود را چقدر دوست دارند، آنها برای نشاندادن مقدار علاقهٔ خود از تعداد انگشتان دستها استفاده میکنند. گاهی هم انگشتها را چندینبار باز و بسته میکنند.
آیا اگر کسی نیمی از دارایی خود را به جهت محبتکردن به شخصی بدو ببخشد، این نهایت محبت اوست؟ بهنظرم پاسخدادن به اینگونه پرسشها چندان آسان نیست، چون باید ظرفیت آدمها را نیز در نظر گرفت. شاید این برای کسی نهایت محبتکردن او باشد، اما برای دیگر نه. یعنی به گمانم به رشد معنوی ما بستگی بسیار دارد. از دیدگاه کتاب مقدسی، هر چقدر ما بیشتر رشد روحانی کنیم، عمقهای محبت ما نیز بیشتر میشوند.
در نامهٔ دوم قرنتیان ۴:۲، پولس اینطور مینویسد: «زیرا با غم بسیار و دلی دردمند و چشمانی اشکبار به شما نوشتم، نه تا اندوهگینتان سازم، بلکه تا از عمق محبتم به خود آگاه شوید.» در این آیه، پولس رسول از اندوهی عمیق سخن میگوید، اندوهی که برخاسته از محبت بسیار او به مخاطبین نامهاش میباشد. او میگوید که قصدش این نیست که آنها را ناراحت کند، بلکه میخواهد ایشان بدانند که چقدر آنها را دوست میدارد.
اما بگذارید قدری در مفهوم نهایت محبت، عمیقتر شویم. در انجیل یوحنا ۱۵: ۱۳ از قول عیسای خداوند میخوانیم که: «محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند.» بهنظرم این یک معیار بسیار قوی و سخت است. این معیاری است که عیسی خود بدان عمل کرد. وقتی که صلیب خود را بر دوش گرفت تا برای گناهان جهانیان بمیرد، دقیقاً داشت به همین سخن خویش عمل میکرد.
اما باید توجه کنیم که این حرف که ما سعی کنیم تا معیار عمیق بودن محبت خود را افزایش دهیم، فقط به خواست ما بستگی ندارد، بلکه به میزان رشد روحانی ما و اینکه چقدر بیشتر به شباهت مسیح دربیاییم بستگی دارد.
وقتی پولس از این صحبت میکند که چشمهایش اشکبارهستند و قلبش دردمند است، در واقع این احساس حقیقی او برخاسته از شباهت او به مسیح است. ما در صورتی میتوانیم بهطور کتاب مقدسی در محبتکردن عمیق شویم که در ایمان به خدا و رشد روحانی ترقی کرده باشیم.
بهنظر شما چگونه میتوان بهطور عملی به نهایت محبتکردن اندیشید؟
در این جهانی که بهنظر میرسد هر کس به فکر منافع و خواستههای شخصی خویش است، آیا مفهوم محبتکردن، آنهم از نوع محبتی که مسیح برای ما ابراز داشت و جان خویش را در راه ما نهاد، مفهومی کهنهشده بهنظر نمیرسد؟ اگر بهنظر نمیرسد، راههای رشد در این مسیر که به مانند مسیح شویم چه هستند؟