مثال هایی برای تثلیث
بسیاری کوشیده اند از مثالها و نگاره های ملموس و روزمره برای توضیح تثلیث بهره جویند ، در طول فصول گذشته به برخی از این مثالها اشاره شد ، در این بخش به برخی دیگر که امروزه میان مسیحیان خصوصا مسیحیان ایرانی ، رواج دارد می پردازیم و نقاط قوت و ضعف آنها را بیان می کنیم ، به طور کلی باید توجه داشت که هیچ مثال و نگارهای نمی تواند حق مطلب را در باره تثلیث بیان کند ، زیرا در تثلیث با ذات خود خدا سر و کار داریم و طبیعی است که هیچ مخلوقی در تمامی جهان آفرینش نمی تواند آئینه تمام نمای تثلیث باشد . هدف از همه مثالهایی که برای توضیح تثلیث آورده شده است ، صرفا بیان بعدی از ابعاد مختلف آن است . با این وصف ، برخی از مثالهایی که درباره تثلیث رواج دارد ، می تواند موجب کج فهمی های بزرگ درباره این موضوع بسیار مهم گردد و چه بسا که بر درکی اساسا نادرست و حتی بدعت آمیز از تثلیث استوار باشد .
مثال آب
یک از مثالهای بسیار رایج درباره تثلیث مثال آب است . گفته می شود که آب به سه شکل وجود دارد . در شرایط متعارف ، به صورت مایع است . ولی اگر همان مایع را تا درجه انجماد سرد کنیم ، به صورت یخ در می آید . و یا اگر آن را تا درجه جوش گرم کنیم ، به بخار تبدیل می شود . ولی در هر سه حالت ، ماهیت آن یکی است . بر همین قباس ، خدا نیز در سه حالت یا به سه شکل پدر ، پسر و روح القدس وجود دارد ، ولی ذات و ماهیت آن یکی است .
مثال هایی برای تثلیث
این مثال در عین حال که تصویری از وجود یگانگی در عین سه گانگی به ما می دهد ، می تواند به کج فهمی بزرگی درباره تثلیث منجر شود . اگر گوینده یا شنونده مثال چنین بیندیشد که سه : حالت مایع ، جامد و گاز برای آب در سه زمان با موقعیت مختلف روی می دهد ، و بر همین قیاس دچار این تصور نادرست شود که پدر ، پسر و روح نیز سه حالت یا سه شکل ظهور خدا بر انسان در سه زمان و موقعیت مختلف هستند ، در این صورت اعتقاد او بیشتر به بدعت حالت گرایی شبیه است تا به تعلیم درست درباره تثلیث . چنانکه در فصل پیش دیدیم ، سابلیوس ، یکی از وأضعان بدعت حالت گرابی ، بر این اعتقاد بود که خدا شخصی واحد است که در زمانهای مختلف به سه شکل خود را بر انسان آشکار کرده است ، در عهد عثیق به شکل خدای پدر ، در عیسی به شکل پسر و از پنطیکاست به شکل روح القدس پر انسان آشکار شده است . بنا بر این اعتقاد ، پدر ، پسر و روح سه شخص متمایز نیستند که از ازل تا ابد با هم در رابطه ای پر محبت به سر می برند ، بلکه صرفا سه شکل یا نقش مختلف شخص واحدند که در سه زمان مختلف آشکار می شوند . به دیگر سخن همان گونه که مایع ، جامد و گاز ، سه شکل ظهور آب اند ، پدر ، پسر و روح نیز سه شکل ظهور خدا هستند .
مثال هایی برای تثلیث
از آنچه در فصول پیش بیان شد ، بر خطا بودن اعتقاد بالا کاملا آشکار است . پدر ، پسر و روح نه صرفا سه شکل ظهور خدا بر ما بلکه سه شخص متمایز در ذات واحد الاهی هستند که از ازل تا ابد با هم در رابطه ای پر محبت به سر برده و می برند . بنابراین ، از به کار بردن مثال آب به صورت بالا باید به شدت پرهیز کرد . مثال فوق تنها در صورتی می تواند تا حدی بیانگر حقیقت تثلیث باشد که تأکید کنیم . سه حالت مایع ، جامد و گاز ، نه در سه زمان و موقعیت مختلف بلکه به طور همزمان و جاودانه وجود دارند . برای مثال می توان گفت همان گونه که آب بر روی کره زمین در سه حالت مایع ، جامد و گاز وجود دارد و ماهیت آن در هر سه حالت همان آب است ، خدا نیز جاودانه به صورت سه شخص پدر ، پسر و روح وجود دارد که با هم در ارتباطند ، و ذات هر سه همان خدا است . تثلیث صرفا بیان چگونگی ظهور خدا بر انسان نیست ، بلکه ذات خدا را چنانکه واقعا هست تعریف و توصیف می کند .
مثال شخص واحد با سه نقش
یکی دیگر از مثالهای رایج این است : شخصی را در نظر بگیریم که خودش پدر است و در خانه خود نقش پدر را ایفا می کند . از سوی دیگر ، او پسر پدر خویش است و وقتی به خانه پدرش می رود ، نقش پسر را دارد ، و بالاخره ، شغل او تعلیم در مدرسه است و وقتی برای تدریس به کلاس می رود نقش معلم را بازی می کند . بنابراین ، او هر چند شخص واحد است ولی هم پدر است ، هم پسر و هم معلم . بر همین قیاس ، خدا نیز هر چند یکی است ، هم پدر است ، هم پسر و هم روح القدس.
مثال هایی برای تثلیث
کاملا روشن است که این مثال ، مثال خوبی برای بدعت حالت گرایی است ، نه تعلیم درست درباره تثلیث . اینجا ما تنها یک شخص داریم که سه نقش یا کارکرد اجتماعی را در سه موقعیت مختلف بازی می کند ، حال آنکه در تثلیث سه شخص متمایز وجود دارند که همزمان در رابطه ای پر محبت با هم به سر می برند . بر فرض ، اگر پدر و فرزندان شخص مذکور در مثال ما روزی در کلاس درس او حاضر شوند ، می توان گفت که او در زمان و مکان واحد ، هم پدر است ،. ، هم پسر و هم معلم . ولی باید توجه داشت که حتی در این حالت نیز مثال ما به هیچ وجه بیانی مناسب برای تثلیث نیست ، زیرا کماکان ما با شخص واحد سر و کار داریم که از سه نقش یا هویت مختلف برخوردار است ، حال آنکه شخص متمایز وجود دارند که با هم در رابطه اند ، و این تمایز و رابطه باید به هر قیمتی حفظ شود ، و گرنه دیگر تثلیث نخواهیم داشت . به دیگر سخن ، درباره سه هویت یا سه نقش پدر ، پسر و معلم در مثال بالا نمی توان گفت که آنها با هم رابطه دارند با یکدیگر را محبت می کنند ، حال آنکه این رابطه و محبت جزء لاینفک مفهوم تثلیث است . بنابراین ، به کار بردن مثال بالا چیزی جز کج فهمی به بار نخواهد آورد و باید از به کار بردن آن به هر صورتی پرهیز کرد .
مثال ساختار وجود انسان
برخی به ساختار وجود انسان به عنوان مثالی برای تثلیث اشاره می کنند . می گویند انسان از سه جزء جسم و جان و روح تشکیل شده است که هر یک در زندگی انسان کار کرد خاص خود را دارند و در عین حال نه سه انسان بلکه یک انسان را تشکیل می دهند . بر همین قیاس ، خدا نیز از سه جزء پدر ، پسر و روح تشکیل شده است و در عین حال ، نه سه خدا بلکه یکی است.
حسن این مثال در این است که در صورت پذیرفتن سه جزئی بودن انسان ) میان جسم و جان و روح تمایز وجود دارد و از این لحاظ می تواند بیانگر تمایز موجود میان پدر ، پسر و روح باشد . ولی عیب بزرگ آن در این است که ما با یک شخص سر و کار داریم و نه سه شخص که با هم در رابطه باشند . جسم و جان و روح انسان ، اشخاص متمایز از یکدیگر نیستند و نمی توانند یکدیگر را به معنای متعارف محبت کنند . حال آنکه در تثلیث ، ما با سه شخص متمایز در وجودی واحد سر و کار داریم که یکدیگر را از ازل تا ابد محبت می کنند .
مثال هایی برای تثلیث
به طور کلی ، هر مثالی بیانگر برداشتی از موضوع است که در ذهن کسانی که آن مثال را به کار می برند ، وجود دارد . به نظر می رسد کسانی که مثال مورد بحث ما را به کار می برند ، به خدا بیشتر به عنوان شخصی واحد مینگرند تا سه شخص در وجودی واحد ، و از همین رو ، کماکان در خطر حالت گرایی هستند . چنانکه در فصل پیش دیدیم ، آگوستین شکلی متفاوت از همین مثال را مطرح کرد که به گمان بسیاری از الأهیدانان امروز ، کلیسای غرب را تا اندازه قابل ملاحظه ای به بیراهه حالت گرایی کشانیده است . بسیاری از مؤمنان در کلیساهای مغرب زمین ، خود را بیشتر با یک شخص در الوهیت روبرو می بینند تا با سه شخص . شمار قابل ملاحظه ای از مسیحیان ، اگر نه در اعتقاد ، دست کم در عبادت یگانه انگار و حالت گرا هستند ، به این موضوع در یکی از فصول آینده بیشتر خواهیم پرداخت ، ولی تا جایی که به مثال ما مربوط می شود ، باید گفت اگر کسی آن را به کار می برد ، باید توجه داشته باشد که معادل جسم و جان و روح در خدا ، سه شخص متمایز از هم اند . ما در خدا نه با یک شخص بلکه با سه شخص روبه روییم که یک وجود و یک خدا هستند .
مثال خورشید
مثال دیگری که رواج بسیار دارد ، مثال خورشید است . این مثال به شکلهای مختلف به کار می رود . برخی می گویند چنانکه در خورشید نور ، گرما و انرژی وجود دارد و اینها در عین حال نه سه واقعیت مختلف بلکه ابعاد واقعیتی یگانه اند ، بر همین قیاس خدا نیز در عین حال که وجودی یگانه است ، از سه بعد متمایز ، یعنی پدر ، پسر و روح برخوردار است . برخی دیگر این سه بعد را نور ، گرما و خود خورشید می انگارند … این مثال تا جایی که بیانگر امکان وجود وحدت در عین کثرت است ، می تواند روشنگر باشد و اگر به درک تثلیث کمک می کند ، مانعی از به کار بردنش نیست . ولی باید توجه داشت که به هر حال ، قادر به بیان تمام حق مطلب درباره موضوع نیست . امتیاز آن بر مثالهای پیشین آن است که دست کم موجب کج فهمی نمی شود .
مثال مثلث
در آخرین مثالی که بررسی می کنیم ، تثلیث با یک مثلث قیاس می شود . اگر مثلث متساوی الاضلاع را در نظر بگیریم ، می بینیم در عین حال که تنها یک مثلث است ولی از سه زاویه مساوی تشکیل شده است . این سه زاویه از هم متمایزند و وجود هر یک از آنها برای وجود مثلث ضرورت نام دارد . هر یک از زوایا به دو زاویه دیگر متصل است ، به گونه ای که بر روی هم مثلثی واحد را به وجود می آورند . به علاوه ، هر یک از این سه زاویه ، تمامی مساحت مثلث را در بر می گیرند .
مثال هایی برای تثلیث
بر همین قیاس ، خدا نیز در عین حال که یکی است از سه شخص تشکیل شده که هر یک با دو دیگر در همه صفات الاهی برابرند . این سه شخص از هم متمایزند و وجود هر یک از آنها برای وجود خدا ضرورت نام دارد . هر یک از این اشخاص نیز با دو شخص دیگر در ارتباطی نزدیک و جدایی ناپذیر به سر می برند ، به گونه ای که با هم به سه خدا بلکه خدایی واحدند . به علاوه ، در هر یک از این سه شخص ، نه ثلث خدا بلکه تمامی پری الوهیت ساکن است .
به اعتقاد من ، این مثال تشبیه هندسی خوبی از تثلیث است که اگر کمکی به درک مطلب باشد ، می توان بدون گرفتار آمدن به ورطه اعتقادات بدعت آمیز از آن سود جست . در عین حال ، باید تأکید کرد که این تشبیهی بیش نیست و بی شک قادر به بیان تمام حق مطلب درباره تثلیث نخواهد بود ، زوایا نمی توانند با هم رابطه شخصی داشته باشند و خدا با مثلث تفاوت بسیار دارد ، ولی تا جایی که هدف ، قیاس و تشبیه است ، می توان از این مثال سود جست .
مثال هایی برای تثلیث
نکته ای که در به کار بردن همه مثالها باید بدان توجه بسیار داشت ، آن است که هیچ مثالی را نمی توان و نباید مبنای درک تثلیث قرار داد بلکه نخست باید تثلیث را چنانکه در کلام خدا مکشوف گردیده و در تاریخ کلیسا تعریف شده است ، درک کرد و سپس از مثالها جهت روشن ساختن بیشتر موضوع بهره جست .
خلاصه و نتیجه گیری
خدای مسیحیان واقعیتی یگانه از سه شخص متمایز الاهی است که از ازل تا ابد در محبتی جاودانه و متقابل وجود دارند . هویت و شخصیت خاص هر یک از این سه شخص تنها در رابطه منحصر به فرد هر یک از آنها با دو شخص دیگر نهفته است . این سه نه سه فرد مستقل و جدا از هم بلکه سه شخص همبسته اند که در هم حضور و سکونت متقابل دارند . پدر پسر را در روح محبت می کند و پسر این محبت را در روح به سوی پدر بازمی تاباند . روح القدس حضور و محبت پدر را به پسر ، و حضور و محبت پسر را به پدر اهداء می کند . پسر به واسطه روح از پدر مولود شده و روح به واسطه از پدر صادر گردیده است ، به گونه ای که آنها نه از سه ذات ، بلکه از یک ذات واحد برخوردارند و با هم ، نه سه وجود ، بلکه یک وجود ، و نه سه خدا ، بلکه یک خدایند . و در عین حال ، هر یک از آنها نه ثلثی از الوهیت ، بلکه تمامی پری الوهیت را در خود دارند .
برگرفته از کتاب تثلیث
نویسنده : دکتر مهرداد فتاحی