کارگران تاکستان

کارگران تاکستان

کارگران تاکستان

پادشاهی آسمان مانند صاحب تاکستانی است که یک روز صبح زود بیرون رفت تا برای تاکستان خود کارگرانی بگیرد و بعد از آنکه آنها درباره مزد روزانه موافقت کردند ، آنان را به سر کار فرستاد . ساعت نه صبح باز بیرون رفت و افراد دیگری را دید که بیکار در بازار ایستاده بودند . به آنها گفت : « بروید و در تاکستان من کار کنید و من حق شما را به شما خواهم داده و آنها هم رفتند . در وقت ظهر همچنین ساعت سه بعد از ظهر باز بیرون رفت و مانند دفعات قبل عده ای را اجیر نمود . او یک ساعت پیش از غروب آفتاب باز بیرون رفت و دسته دیگری را در آنجا ایستاده دید ، به آنان گفت : چرا تمام روز اینجا بیکار ایستاده اید ؟ آنها دادند : چونکه هیچ کس به ما کاری نداده است ، پس او به آنان گفت : ” بروید و در تاکستان من کار کنید .

کارگران تاکستان

« وقتی غروب شد صاحب تاکستان به مباشر خود گفت ، کارگران را صدا کن و مزد همه را بده ، از کسانی که آخر آمدند شروع کن و آخر همه به کسانی که اول آمدند . آنانی که یک ساعت قبل از غروب شروع به کار کرده بودند نزد آمدند و هر یک مزد یک روز تمام را گرفت . وقتی نوبت به کسانی رسید که اول آمده بودند آنها انتظار داشتند از دیگران بیشتر بگیرند اما به آنان به اندازه دیگران داده شد . وقتی کارگران مزد خود را گرفتند شکایت کنان به صاحب تاکستان گفتند : این کسانی که آخر همه آمده اند فقط یک ساعت کار کرده اند و تو آنان را با ما که تمام روز در آفتاب سوزان کارهای سنگین را تحمل کرده ایم در یک سطح قرار داده ای . آن مالک رو به یکی از آنها کرده گفت : ای رفیق ، من که به تو ظلمی نکرده ام . مگر تو قبول نکردی که با این مزد کار کنی ؟ پس مزد خود را بردار و برو . من میل دارم به نفر آخر به اندازه تو مزد بدهم . آیا حق ندارم که با پول خود مطابق میل خود عمل کنم ؟ چرا به سخاوت من حسادت می کنی ؟ « به این ترتیب ، آخرین ، اولین و اولین ، آخرین خواهند شد . »

متی 20 : 1 _ 16

دانلود کتاب مقدس

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Telegram
Email
WhatsApp